دلــنوشته دلنوشته "دل‌خیمه" | رها سلطانی _ کاربر انجمن فرهنگی و هنری بوکینو

[*RaHa._]

•••به نام او که واژه را آفرید، تا درد را بی‌صدا فریاد بزنیم•••

نام اثر: دل‌خیمه*
دل‌نویس: رها سلطانی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @yeganeh
مقدمه: اگر از میان واژه‌ها بگذری
و سرت را کمی به درون این خیمه خم کنی،
شاید بوی بارانی را حس کنی
که هیچ‌وقت نبارید
و دلی را ببینی
که هنوز، با تمام نبودن‌ها،
منتظر صدایی‌ست که «تو» باشد.
این‌جا نه نامه است، نه اعتراف
پناهگاهی‌ست از واژه،
برای دلی که بی‌صدا عاشق ماند… .

این مجموعه،
سطرهای بی‌دفاعی‌ست از دل من،
برای تویی که شاید هرگز نخوانی‌شان...
اما اگر خواندی،
بدان که دلی، جایی،
از نبودنت زخمی شده بود
و به زبان دل،
چیزی نوشت به نام
نارسید.

_____________________________
* دل‌خیمه: ترکیب «دل» و «خیمه»، پناهگاه احساس، جایگاه دلتنگی.

 

[gece ayı]

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

᯽ [ قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

{ درخواست نظارت }

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.


[ درخواست نقد ادبی شورا ]
[ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد ]

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

[ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی ]

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

[ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ]

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

[ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی]

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]​

 

[*RaHa._]

«دوستت داشتم»
دوستت داشتم،
نه مثل قصه‌ها
که یکی می‌رود و یکی می‌ماند… .
دوستت داشتم
مثل باران بی‌وقت،
که نه چتر می‌خواهد، نه بهانه!
فقط می‌بارد،
تا خیسی‌اش بماند روی خاطره‌ها... .

 

[*RaHa._]

«پنجره‌های بی‌تماشا»
شب‌ها که بی‌تو می‌گذرند،
تمام شهر بوی نبودنت را می‌گیرد.
انگار خیابان‌ها صدای قدم‌هایت را کم دارند،
و پنجره‌ها،
پنجره‌ها حوصله‌ی تماشا ندارند… .
من اما هنوز برای هیچ‌کس پرده کنار نمی‌زنم!

 

[*RaHa._]

«فرسنگ‌ها دلتنگی»
تو رفتی
و من نفهمیدم از کی
روزهایم شبیه کوچه‌های بن‌بست شدند.
نفس که می‌کشم،
هوای تو را دارد این شهر،
حتی اگر هزار فرسنگ دور باشی،
دلتنگی بلد است پرواز کند… .

 

[*RaHa._]

«سکوت گلوگیر»
دوست داشتنم را اگر می‌گذاشتی ته یک لیوان آب،
می‌فهمیدی چرا هر شب
بغضم با یک جرعه خاطره فرو می‌رود.
عشق،
گاهی همین است…
سکوتی که هی به گلویت چنگ می‌اندازد... .

 

[*RaHa._]

«در امان از هم»
مرا از دور دوست داشته باش… .
از همان‌جا که خیال تو گرم می‌ماند
و دست تو
به اشک من نمی‌رسد.
از همان فاصله که بی‌خطر است،
نه تو گناه می‌کنی و نه من شکست می‌خورم... .

 

[*RaHa._]

«دلتنگی بدون پایان»
بعضی دلتنگی‌ها تاریخ انقضا ندارند... .
مثل تو.
که هر شب از نو
در حوالی نبض من اتفاق می‌افتی،
بی‌آن‌که برگردی،
بی‌آن‌که فراموش شوی... .

 

[*RaHa._]

«عشقی که ساده نبود»
تو نیامدی،
اما من تمام درها را آرام بستم،
مبادا بیدار شوی از خوابی که هیچ‌وقت نبوده‌ای.
این عشق،
ساده نبود… .
مثل نگه داشتن آبی که به گلویت بدهکار مانده... .

 

[*RaHa._]

«مثل پنجره‌ای که باز ماند»
من از آن‌ دست آدم‌هام
که به جای «دوستت دارم»
سکوت می‌کنم.
و به جای رفتن،
می‌مانم… .
بی‌صدا، بی‌ادعا
مثل پنجره‌ای که فقط به سمت تو باز می‌شود... .