• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
بسمِ رب
نام دلنوشته: تاسیان من
ژانر: تراژدی
به قلم: ندا تیموری
ناظر: @YAS
مقدمه:
دلم برای تآسیان تنگ شده است.
همچون آن کودکی خردسال که پس از خراب شدن عروسک مورد علاقه‌اش دیگر شیون نکرد و آرام فقط به آن خیره شد.
همچون پرنده‌ای که باری در گلویش سنگینی می‌کند و در سکوتی خوفناک بال‌هایش را برای پرواز افراشته.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SULLIVAN

[مدیر تالار ادبیات + ناظر آزمایشی کتاب]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-12
نوشته‌ها
370
سکه
1,673
IMG_20250719_133006_592.png



نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

᯽ [ قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

᯽ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات و شعر) ] ᯽

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.

᯽ [ درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ᯽

᯽ [ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد ] ᯽

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

᯽ [ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی ] ᯽

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

᯽ [ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

᯽ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی] ᯽

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]​
 
امضا : SULLIVAN

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
انگار قلبم در یک گودال عمیق و بزرگ گرفته است.
هر لحظه که می‌گذرد، به جای اینکه خودم را از این تنگنا نجات دهم، احساس می‌کنم که این گودال بیشتر و بیشتر تنگ می‌شود، در این تاریکی، هر لحظه بیشتر غرق می‌شوم و راهی برای فرار نمی‌بینم. گویی دیوارهای این گودال به دورم می‌چرخند و من تنها نظاره‌گر این سقوط بی‌پایان هستم.​
 

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
برای چه چیزی اینگونه شده‌ام؟
دلم غرق در طوفان خاطراتی ست که هر یک چون خنجری بر قلبم فرود می‌آید...
دلم هوای کسی را می‌کند که اکنون سایه‌اش هم در زندگی ام نیست، همان کس که نفس‌هایش موسیقی قلبم بود و امروز سکوتش تمام وجودم را می‌درد.
باران خاطراتت بی‌امان می‌بارد،
قطره‌هایش چون اشک‌های داغ بر گونه‌های روحم جاری ست.
هر خاطره زخمی ست تازه بر پیکر نیمه‌جان من.​
 

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
آیا می‌دانی که هر شب، در سکوتی که مانند پتکی بر سر من می‌کوبد، صدای خنده‌هایت را می‌شنوم.
و این صدا مرا بیشتر از هر سکوتی می‌آزارد؟...
دلم پر از غم توست،
غم تو که چون مه سنگینی بر دلم نشسته
و نمی‌گذارد نفسی تازه کنم.
اکنون دنیا در نظرم خاکستری ست
و من در این تاریکی تنها مانده‌ام.
آه... اگر می‌دانستی که هر "دوستت دارم" نگفته‌ام
چقدر اکنون آزارم می‌دهد، انگار تمام خوشبختی‌ام را در کوزه‌ای از اشک ریختم
و تو آن را با خود بردی.​
 

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
همان چیزی که به ما شادی می‌دهد، گاهی هم آن شادی را از ما می‌گیرد.
غمی که در دلم به وجود آمده، از کجا نشأت می‌گیرد؟ چه کسی درد مرا می‌داند؟
این غم، زاده‌ی گذشته است، و من نمی‌دانستم چگونه می‌توانم از یاد گذشته رها شوم...
حرف‌هایی که در گوشم می‌پیچند، چون زنگی که هرگز خاموش نمی‌شود.
این غم چنان عمیق است که هر لحظه احساس می‌کنم در دریایی از یادها غرق شده‌ام، دریایی که هرگز به ساحل نمی‌رسد.
دردی که با هر نفس، با هر یادآوری، عمیق‌تر می‌شود. گاهی به خودم می‌گویم که شاید فراموشی، تنها راه نجات باشد، اما چگونه می‌توانم فراموش کنم چیزی را که تمام وجودم را پر کرده ام.​
 

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
956
سکه
5,052
همچون زندگی‌ای در اعماق غاری تاریک،
در گودال‌هایی به نام افکار غرق شده‌ایم؛
این زندگی ماست، درست مانند متروکه‌ای سیاه و بی‌صدا.
در این تاریکی، هر فکر چون سایه‌ای سنگین بر دوش ماست، و هر لحظه، احساس می‌کنیم که در دنیایی بی‌پایان از سکوت و تنهایی محبوس شده‌ایم.
آیا کسی صدای ما را می‌شنود؟ آیا کسی در این تاریکی با ماست؟
ما در جستجوی نوری هستیم که شاید روزی به ما امید دهد، اما گاهی به نظر می‌رسد که این نور تنها یک خیال است،
چون در این غار، هر روز به شب می‌پیوندد و ما همچنان در جستجوی راهی برای رهایی هستیم.​
 

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 6) مشاهده جزئیات

بالا پایین