داستان 2
اوه، وحشت...
14/30
اما و جری دوست دارند فیلم ببینند نه در واقع اما و جری عاشق تماشای فیلم هستند. آنها فقط یک مشکل کوچک .دارند آنها هرگز فیلمهای مشابهی را دوست ندارند .
اما فیلمهای ترسناک را دوست دارد او ترس و خون را دوست دارد.
از طرف دیگر جری از فیلمهای ترسناک متنفر است. او از ترس و خون متنفر است. او داستان های عاشقانه را دوست دارد او زوجهای عاشقانه و پایان خوش را دوست دارد.
اما از فیلمهای عاشقانه متنفر است او فکر میکند آنها احمقانه و خسته کننده هستند.
در ابتدا نمیدانند که اینقدر سلیقه هایشان در فیلم ها متفاوت است.
اما به خانه می.آید اوه خدای من او صدا میزند جری باید با من به سینما بیای این فیلم جدید شگفت انگیز وجود دارد من باید آن را تماشا کنم
"کدومش؟"
"تبر خونین."
جری برای لحظه ای به آن فکر میکند "هوم... کمی عجیب به نظر نمی رسد؟"
البته که نه، احمقانه به نظر یک فیلم شگفت انگیز است. ما باید آن را تماشا کنیم." اما به او می خندد.
خب اگر اینطور می.گویی بیا دنبالش برویم
دو ساعت بعد جری در سالن سینما نشسته و فریاد میزند پنج دقیقه بعد او به سمت دستشویی می دود تا پیف کند.
"اوه، خدای من اما نمی دانستم منظورت این بود که گفتی شگفت انگیز!" فکر نمیکنم دیگر بتوانم چنین فیلمی را تماشا کنم.»
""
او می گوید اشکالی ندارد جری حدس میزنم شما به اندازه من فیلمهای ترسناک را دوست
ندارید چند روز بعد جری به خانه
می
آید.
"اما!" او صدا میزند گوش کن تو باید با من به سینما .بیای این فیلم جدید فوق العاده وجود دارد ما باید آن را تماشا کنیم
چاپ 2011 | www.really-learn-english.com