• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
Status
Not open for further replies.

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
899
سکه
5,890
نام‌کاربری: دایی رسول

نام و نام خانوادگی: علی شبانی

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: جدال آریانا

ژانر کتاب: فانتزی

نویسنده کتاب: علی شبانی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: جدال آریانا - خلاصه

شیاطین در سایه‌ها لانه گزیده‌اند و خدایان دیگر پاسخ گوی مناجات نیستند. ظلم خاک سرزمین را آبیاری کرده تا جوانه‌های انقلاب از آن برویند؛ یک یاغی در اندیشه پایین کشیدن حاکمان آرام و قرار ندارد، انقلاب نزدیک است! انقلابی که دغدغه جنگ‌جو نیست، او رنج بردگی کشیده و همراه قبیله‌اش اواره کوه و دشت‌‌اند، انسان‌ها غیر قابل اعتمادن، حتی اگر آن انسان شاهدختی باشد که محبتش قلب سنگ را آب کند. باید تاوان ویرانی‌های پدر را بدهد، باید پنجره‌ای به قلب تیره یاغی باز کند و جنگ‌جو را مجاب کند که عدالت میاورد. مسیر پر پیچ و خم است و طاقت فرسا و چه چیز غافل‌گیر کننده‌‌تر از محبت نا‌خواسته. پسری در راه انتقام عشق را پیدا میکند، هر چند مانعی بر سر راهش است، مانعی بلند‌تر از دیوار های قلعه اشرافی دختر، مانعی از جنس رسوب کینه. کینه از کسی که جنگ‌جو خوب او را میشناسد. جنگ‌جو، یاغی، شاهدخت، و پسر؛ گذشته های متفاوت و اهداف متفاوت، ان‌ها باید سریع تر مسیر‌هایشان را یکی کنند چون همانطور که گفتم، شیاطین برای همیشه در سایه‌ها نخواهند ماند.


مقدمه کتاب: جدال آریانا - آغاز

من شاهد بوده‌ام از اولین سپیده دم تا کنون. گوش داده‌ام از اولین فریاد تولد تا اخرین ناله کهنسال. من سخن گفته‌ام از سقوط امپراطوری ها تا زمزمه رویای انقلاب. من نفس کشیده‌ام در عطر شکوفه‌های یاس تا گنداب له شده جنازه سربازان در میدان جنگ. من چشیده‌ام از شهد شیرین عشق تا زهر تلخ خیانت. من ظهور امید در دل ضعیفان به وجد امدم و تسلیم بزدلانه قدرتمندان را لعنت کردم! با کودکان زیر مناره‌های درخشان شهر های شکوفا خندیدم و همراه دیگرین به سوگ کلبه های ویران شده نشستم.

افسوس که آنان هرگز نمی‌اموزند و این چرخه تا به همیشه ادامه میابد و من! تماشاگر این تکرار ملال‌آور باقی میمانم. میلیاردها زندگی، میلیون‌ها قلمرو، هزاران جهان و تنها یک من. ایزد؟ نه، من حتی از آن قلمرو آسمانی فراتر می‌روم. خود خدایان در برابر اراده من سر تعظیم فرود می‌آورند. باید چنین باشد، تا مبادا بار دیگر به گوشت و استخوان فانی فرو روند.

من تولدهای بی‌شماری را دیده‌ام و شاهد مرگ‌های بی‌شماری بوده‌ام، تا شایسته‌ها را ارتقا دهم و ناشایست‌ها را سرنگون کنم. هر روحی می‌تواند به مقام خدایی برسد؛ هر خدایی می‌تواند به مقام فنا سقوط کند. این قانون ابدی شایستگی است.

من خود این مسیر را بی‌شمار پیموده‌ام، هرچند خاطرات مانند مه صبحگاهی در پس ذهنم محو می‌شوند. دعا می‌کنم که یکی از این خدایان به زودی تاج و تخت مرا تصاحب کند، تا بتوانم از این وجود یگانه فراتر بروم و زنجیرهای تنهایی را بشکنم. پس از هزاره‌ها بیداری بی‌پایان، حتی الوهیت نیز تشنه‌ی آرامش است.

جستجوهای من به چیزی جز ناامیدی نمی‌رسند. خدایان پس از سلطنت‌های هزار ساله سقوط می‌کنند و فانیان ضعیف در عرض تنها چند عمر تسلیم غرایز بدوی خود می‌شوند. اوضاع با هر عصری رو به وخامت می‌رود و حال مشکل دیگری سر راهم قرار گرفته. تهدیدی برمی‌خیزد، تهدیدی باستانی که نفس متعفنش از قلب دوزغ به مشامم رسیده. مثل دوایی تلخ کامم را آزرده و لعنت بر قوانین کیهانی که مرا از دخالت مستقیم بازمیدارند! این هستی نتیجه انتخاب فانی هاست. این چشم های سطحی بین و ذهن های کوچک همواره مرا غمگین ساخته! به جای دنبال کردن وحدت و هماهنگی، آنها وسواس چیزی را دارند که شکاف بین آنها را گسترش می‌دهد.

تاریکی به این سو میخزد، صدایش در گوش هایم نجوا میکند. دمنده تیرگی و آورنده مرگ، دشمنانی که روزگاری امید زیادی به انان داشتم. من نابودی جهان‌های بی‌شماری را دیده‌ام. دیر یا زود آریانا نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد، مگر اینکه ساکنانش از مشاجرات کودکانه خود دست بردارند و خردی را که فراتر از اختلافات کوچک آنهاست، بپذیرند.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: 2025-08-06
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

SULLIVAN

[مدیر تالار ادبیات + ناظر کتاب+ویراستار آزمایشی]
Staff member
LV
1
 
Joined
Aug 12, 2023
Messages
427
Awards
2
سکه
1,943
نام‌کاربری: SULLIVAN

نام و نام خانوادگی: توکا

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: اولین سیاحت

ژانر کتاب: اجتماعی، تخیلی، معمایی

نویسنده کتاب:

زبان اصلی کتاب: توکا راد

تعداد صفحات (پارت)‌: مشخص نیست

خلاصه کتاب: دخترک به ارزوی خود می‌رسد.
اولین سفر دریایی خود را آغاز می‌کند، به دنبال قلب دریا قدم می‌گذارد.
درخت جاویدان، درخت خیالی که مرده را زنده می‌کند، پیر را جوان می‌کند، بیمار را شفا می‌بخشد.


مقدمه کتاب: ندارد

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 28, 2025
 

SULLIVAN

[مدیر تالار ادبیات + ناظر کتاب+ویراستار آزمایشی]
Staff member
LV
1
 
Joined
Aug 12, 2023
Messages
427
Awards
2
سکه
1,943
نام‌کاربری: SULLIVAN

نام و نام خانوادگی: توکا راد

نوع کتاب: داستان کوتاه

عنوان کتاب: سرای سرخ

ژانر کتاب: تراژدی اجتماعی

نویسنده کتاب: توکا راد

زبان اصلی کتاب: پارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: ۶

خلاصه کتاب: هر روز با هزاران نفر سروکار داریم، با هزاران نفر روبه‌رو می‌شویم.
نگاهمان بر روی هزاران نفر سوق می‌خورد، دهانمان هر روز سخنانی را به زبان می‌آورد، گاهی این سخنان بوی قضاوت می‌دهد، گاهی این سخنان بوی تهمت!
اما بهتر است بدانیم هر آمدی یک رفتنی نیز دارد و گاهی مغز را بیمار می‌سازند!


مقدمه کتاب: گاهی باید دوری کرد، از آدم‌هایی که مغز را مریض و بیمار می‌سازند، از افرادی که قلب‌ها را بدون آن‌که به دار آویزان کنند می‌کشند. قاتلان بدون هیچ‌گونه ردونشانی از خود دور می‌شوند و بدون مجازات می‌مانند و کار خود را تکرار و تکرار می‌کنند. خستگی در وجودشان دیده نمی‌شود و هر روز بیشتر از دیروز عاشق قتل و کشتار می‌شوند، کشتار ذهن و قلب‌ها، مرده‌ای متحرک را برجای می‌گذارد و اینک قاضی هیچ حکمی صادر نمی‌کند زیرا که مدرکی یافت نمی‌کند. قاتل را از بند آزاد می‌کنند تا جرم خود را تکرار کند و این چرخه باز می‌چرخد.

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 19, 2025
 

Rizer

[موزیسین انجمن]
LV
0
 
Joined
Nov 28, 2024
Messages
122
سکه
442
نام‌کاربری: Rizer

نام و نام خانوادگی: محمدرضا حسنی

نوع کتاب: داستان کوتاه

عنوان کتاب: داستان کوتاه ترسناک نگهبان

ژانر کتاب: ترسناک

نویسنده کتاب: محمدرضا حسنی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: فرزاد، شکارچی غیرقانونی برای شکار به جنگلی میرود که اولین بار است پایش را در آنجا میگذارد، اما کم کم متوجه اتفاقات مرموزی در جنگل میشود و در نهایت موجودی ترسناک اورا مورد هجوم قرار میدهد...

مقدمه کتاب: عشق یک‌طرفه دردناک‌ترین نوع عشق است.
اگر بخواهیم مصداقی بی‌رحمانه از آن بیابیم، بی‌شک باید به را*ب*طه‌ی میان انسان و طبیعت اشاره کنیم.
طبیعت بی‌هیچ چشم‌داشتی به ما نفس می‌بخشد، ما را سیر می‌کند، پناه می‌دهد.
اما ما در پاسخ، آرام و پیوسته آن را زخم می‌زنیم،
می‌سوزانیم، می‌بُریم و نابود می‌کنیم.
باتمام وجود باور دارم روزی فرا می‌رسد که طبیعت دیگر سکوت نخواهد کرد...
آن روز نزدیک است.
بسیار نزدیک‌تر از آن‌که فکرش را بکنی.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 3, 2025
 

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
899
سکه
5,890
نام‌کاربری: SULLIVAN

نام و نام خانوادگی: توکا

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: اولین سیاحت

ژانر کتاب: اجتماعی، تخیلی، معمایی

نویسنده کتاب:

زبان اصلی کتاب:
توکا راد

تعداد صفحات (پارت)‌: مشخص نیست

خلاصه کتاب: دخترک به ارزوی خود می‌رسد.
اولین سفر دریایی خود را آغاز می‌کند، به دنبال قلب دریا قدم می‌گذارد.
درخت جاویدان، درخت خیالی که مرده را زنده می‌کند، پیر را جوان می‌کند، بیمار را شفا می‌بخشد.


مقدمه کتاب: ندارد

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 28, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @یآس
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
899
سکه
5,890
نام‌کاربری: SULLIVAN

نام و نام خانوادگی: توکا راد

نوع کتاب: داستان کوتاه

عنوان کتاب: سرای سرخ

ژانر کتاب: تراژدی اجتماعی

نویسنده کتاب: توکا راد

زبان اصلی کتاب: پارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: ۶

خلاصه کتاب: هر روز با هزاران نفر سروکار داریم، با هزاران نفر روبه‌رو می‌شویم.
نگاهمان بر روی هزاران نفر سوق می‌خورد، دهانمان هر روز سخنانی را به زبان می‌آورد، گاهی این سخنان بوی قضاوت می‌دهد، گاهی این سخنان بوی تهمت!
اما بهتر است بدانیم هر آمدی یک رفتنی نیز دارد و گاهی مغز را بیمار می‌سازند!


مقدمه کتاب: گاهی باید دوری کرد، از آدم‌هایی که مغز را مریض و بیمار می‌سازند، از افرادی که قلب‌ها را بدون آن‌که به دار آویزان کنند می‌کشند. قاتلان بدون هیچ‌گونه ردونشانی از خود دور می‌شوند و بدون مجازات می‌مانند و کار خود را تکرار و تکرار می‌کنند. خستگی در وجودشان دیده نمی‌شود و هر روز بیشتر از دیروز عاشق قتل و کشتار می‌شوند، کشتار ذهن و قلب‌ها، مرده‌ای متحرک را برجای می‌گذارد و اینک قاضی هیچ حکمی صادر نمی‌کند زیرا که مدرکی یافت نمی‌کند. قاتل را از بند آزاد می‌کنند تا جرم خود را تکرار کند و این چرخه باز می‌چرخد.

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 19, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @yeganeh
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
899
سکه
5,890
نام‌کاربری: Rizer

نام و نام خانوادگی: محمدرضا حسنی

نوع کتاب: داستان کوتاه

عنوان کتاب: داستان کوتاه ترسناک نگهبان

ژانر کتاب: ترسناک

نویسنده کتاب: محمدرضا حسنی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: فرزاد، شکارچی غیرقانونی برای شکار به جنگلی میرود که اولین بار است پایش را در آنجا میگذارد، اما کم کم متوجه اتفاقات مرموزی در جنگل میشود و در نهایت موجودی ترسناک اورا مورد هجوم قرار میدهد...

مقدمه کتاب: عشق یک‌طرفه دردناک‌ترین نوع عشق است.
اگر بخواهیم مصداقی بی‌رحمانه از آن بیابیم، بی‌شک باید به را*ب*طه‌ی میان انسان و طبیعت اشاره کنیم.
طبیعت بی‌هیچ چشم‌داشتی به ما نفس می‌بخشد، ما را سیر می‌کند، پناه می‌دهد.
اما ما در پاسخ، آرام و پیوسته آن را زخم می‌زنیم،
می‌سوزانیم، می‌بُریم و نابود می‌کنیم.
باتمام وجود باور دارم روزی فرا می‌رسد که طبیعت دیگر سکوت نخواهد کرد...
آن روز نزدیک است.

بسیار نزدیک‌تر از آن‌که فکرش را بکنی.

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 3, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @(SINA)
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

*RaHa._

رَـهـایِـش [طراح + ویراستار آزمایشی]
LV
0
 
Joined
Jul 18, 2025
Messages
312
سکه
1,776
نام‌کاربری: *RaHa._

نام و نام خانوادگی: رها سلطانی

نوع کتاب: شعر

عنوان کتاب: آوید

ژانر کتاب: تراژدی

نویسنده کتاب: رها سلطانی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: آوید سفری شاعرانه در قالب قصیده است.
حرکتی از ژرفای ترس‌ها و پرسش‌های انسانی،
از تقابل‌های خاموش میان نور و تاریکی،
تا رسیدن به لحظه‌ی روشن آگاهی و آرامش.
هر قصیده، پله‌ای‌ست در راه آشکار شدن حقیقت درون... .

__________________________
آوید، واژه‌ای از فارسی کهن، به معنای «پیدا»، «روشن» و «آشکار شده» است.
نامی که سفر این مجموعه را بازمی‌تاباند؛ سفری از تاریکی و جست‌وجو تا لحظه‌ای که حقیقت، چون نوری پنهان آشکار می‌شود... .


مقدمه کتاب: درون من، شبی بی‌انتها بود
که هر ستاره‌اش در خون رها بود

به هر طرف که رفتم، سایه دیدم
به هر صدا که گوشم شد، صدا بود

نه راهی از سپیدایی گذشتم
نه خانه‌ای که در آن آشنا بود

ولی ز عمق خاموشی شنیدم
ندایی کهنه، اما آشنا بود

به من گفت: «از خودت بیرون نرو، مرد،
چراغی در دلت پنهان، به‌پا بود»

و من، در آن مسیر بی‌نشانی
رسیدم جایی که خورشید ما بود

کنون، به نام این خورشید پنهان
که نورش بی‌زوال و بی‌نوا بود

قصیده‌ها نوشتم، تا بدانی
چه سخت این راه و چه باصفا بود

و نام این مسیر و این رسیدن
به رسم کهن، و امروز، آویدا بود


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 5, 2025
 

یآس

[مدیر آزمایشی تالار نظارت + ناظر کتاب]
Staff member
LV
0
 
Joined
Jul 18, 2025
Messages
138
سکه
916
نام‌کاربری: *RaHa._

نام و نام خانوادگی: رها سلطانی

نوع کتاب: شعر

عنوان کتاب: آوید

ژانر کتاب: تراژدی

نویسنده کتاب: رها سلطانی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: آوید سفری شاعرانه در قالب قصیده است.
حرکتی از ژرفای ترس‌ها و پرسش‌های انسانی،
از تقابل‌های خاموش میان نور و تاریکی،
تا رسیدن به لحظه‌ی روشن آگاهی و آرامش.
هر قصیده، پله‌ای‌ست در راه آشکار شدن حقیقت درون... .

__________________________
آوید، واژه‌ای از فارسی کهن، به معنای «پیدا»، «روشن» و «آشکار شده» است.
نامی که سفر این مجموعه را بازمی‌تاباند؛ سفری از تاریکی و جست‌وجو تا لحظه‌ای که حقیقت، چون نوری پنهان آشکار می‌شود... .


مقدمه کتاب: درون من، شبی بی‌انتها بود
که هر ستاره‌اش در خون رها بود

به هر طرف که رفتم، سایه دیدم
به هر صدا که گوشم شد، صدا بود

نه راهی از سپیدایی گذشتم
نه خانه‌ای که در آن آشنا بود

ولی ز عمق خاموشی شنیدم
ندایی کهنه، اما آشنا بود

به من گفت: «از خودت بیرون نرو، مرد،
چراغی در دلت پنهان، به‌پا بود»

و من، در آن مسیر بی‌نشانی
رسیدم جایی که خورشید ما بود

کنون، به نام این خورشید پنهان
که نورش بی‌زوال و بی‌نوا بود

قصیده‌ها نوشتم، تا بدانی
چه سخت این راه و چه باصفا بود

و نام این مسیر و این رسیدن
به رسم کهن، و امروز، آویدا بود


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 5, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @یآس
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

SULLIVAN

[مدیر تالار ادبیات + ناظر کتاب+ویراستار آزمایشی]
Staff member
LV
1
 
Joined
Aug 12, 2023
Messages
427
Awards
2
سکه
1,943
نام‌کاربری: SULLIVAN

نام و نام خانوادگی: توکا

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: پادشاهی تقدیر

ژانر کتاب: اجتماعی تراژدی

نویسنده کتاب: توکا راد

زبان اصلی کتاب: پارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: مشخص نیست «درخواست مجدد ناظر دارم»

خلاصه کتاب: گاهی باید همراه تقدیر قدم بگذاری، گاهی تقدیر برایت رقم می‌زند و تو‌ هیچ کاری جزء زندگی نداری. در دنیایی که زندگی می‌کنیم با هزاران افراد روبه‌رو می‌‌شوییم و تقدیر تک‌تک آن‌ها روبه‌روی تو قرار می‌دهد و تو به جای تغییر سعی می‌کنی بدانی تقدیر چه ها خواهد کرد و برای تو چه رقم خواهد زد.

مقدمه کتاب: تقدیر رقم می‌زند و از تلاش کاری ساخته نیست. تقدیر قدم می‌گذارد و تو را همانند کودکی می‌داند، دست تو را در دستان خود می‌گیرد و به تو یاد می‌دهد، چیزی که او بخواهد قابل تغییر نیست. گاهی همانند دبیر به تو درس می‌دهد گاهی مادرانه محبت می‌کند و گاهی هم ظالمانه حکم می‌دهد و تو تنها همانند یک کودک باید درس بگیری، برای مادرت همانند یک فرزند باشی و برای آن ظالم سرباز جنگ باشی. این جنگ تن به تن است…!

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Aug 6, 2025
 
Status
Not open for further replies.
Top Bottom