کتابهای کودکی ام را که در مدرسهها
خوانده ام از من بگیرید
نیمکتهای مدرسه را
گچ ها… قلم ها… و تخته سیاه را
و به من کلمهای بدهید
تا آن را مثل گوشوارهای به گوش معشوقم بیاویزم
انگشتانی تازه میخواهم
برای دیگرگونه نوشتن
از انگشتانی که قد نمیکشند
از درختانی که نه بلند میشوند و نه میمیرند، بیزارم
انگشتانی تازه میخواهم
به بلندای بادبان زورق و گردن زرّافه
تا برای محبوبم پیراهنی از شعر ببافم