• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

Saghar ✿

[مدیر آزمایشی سرگرمی]
LV
0
 
Joined
Feb 25, 2025
Messages
655
سکه
3,456
به كه بايد دل بست؟
به كه شايد دل بست؟
سيـ*ـنـ*ـه ها جاي محبت، همه از كينه پر است .
هيچكس نيست كه فرياد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گويد
نيست يك تن كه در اين راه غم آلوده عمر ـ
قدمي، راه محبت پويد
خط پيشاني هر جمع، خط تنهائيست
همه گلچين گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بي فردائيست .
به كه بايد دل بست ؟
به كه شايد دل بست ؟
نقش هر خنده كه بر روي لبي ميشكفد ـ
نقشه يي شيطانيست
در نگاهي كه تو را وسوسه عشق دهد ـ
حيله پنهانيست .
زير لـ*ـب زمزمه شادي مردم برخاست ـ
هر كجا مرد توانائي بر خاك نشست
پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست
به كه بايد دل بست؟
به كه شايد دل بست؟
خنده ها ميشكفد بر لبها ـ
تا كه اشكي شكفد بر سر مژگان كسي
همه بر درد كسان مينگرند ـ
ليك دستي نبرند از پي درمان كسي
از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست ؟
ريشه عشق، فسرد
واژه دوست، گريخت
سخن از دوست مگو، عشق كجا ؟ دوست كجاست ؟
دست گرمي كه زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، ليك مبوي
لـ*ـب گرمي كه ز عشق ـ
ننشيند بلبت ـ
به همه عمر، مخواه
سخني كز سر راز ـ
زده در جانت چنگ ـ
بلبت نيز، مگو
چاه هم با من و تو بيگانه است
ني صد بند برون آيد از آن، راز تو را فاش كند
درد دل گر بسر چاه كني
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
گر شبي از سر غم آه كني .
درد اگر سـ*ـیـ*ـنه شكافد، نفسي بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ
آب شو، « آه » مگو .
ديده بر دوز بدين بام بلند
مهر و مه را بنگر
سكه زرد و سپيدي كه به سقف فلك است
سكه نيرنگ است
سكه اي بهر فريب من و تست
سكه ای صد رنگ است
ما همه كودك خرديم و همين زال فلك
با چنين سكه زرد ـ
و همين سكه سيمين سپيد ـ
ميفريبد ما را
هر زمان ديده ام اين گنبد خضراي بلند ـ
گفته ام با دل خويش:
مزرع سبز فلك ديدم و بس نيرنگش
نتوانم كه گريزم نفسي از چنگش
آسمان با من و ما بيگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بيگانه
« خويش » در راه نفاق ـ
« دوست » در كار فريب ـ
« آشنا » بيگانه
شاخه عشق، شكست
آهوي مهر، گريخت
تار پيوند، گسست
به كه بايد دل بست ؟
به كه شايد دل بست ؟
 
امضا : Saghar ✿

Saghar ✿

[مدیر آزمایشی سرگرمی]
LV
0
 
Joined
Feb 25, 2025
Messages
655
سکه
3,456
ای مرا آزرده از خود، گر پشیمانی بیا
نغمه های ناموافق گر نمی خوانی بیا
تا که سر پیچیدی از راه وفا گفتم برو
جز وفا اکنون اگر راهی نمی دانی بیا
یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدل
زان همه نامهربانی گر پشیمانی بیا
تاب رنجوری ندارم در پی رنجم مباش
گر نمی خواهی که جانم را برنجانی بیا
خود، تو دانی دردها بر جان من بگذاشتی
تا نفس دارم اگر در فکر درمانی بیا
دشمن جانم تو بودی درد پنهانم ز تست
با همه این شکوه ها گرراحت جانی بیا
 
امضا : Saghar ✿

Saghar ✿

[مدیر آزمایشی سرگرمی]
LV
0
 
Joined
Feb 25, 2025
Messages
655
سکه
3,456
نیمه شب همدم من دیده ی گریان منست
ناله ی مرغ شب از حال پریشان منست
در همه عمر دمی خاطر من شاد نبود
گریه انگیز تر از مهر من آبان منست
خنده ها بر لـ*ـب من بود و کس آگاه نشد
زین همه درد خموشانه که بر جان منست
به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر
که به مویم اثر از برف زمستان منست
غافل از حق شدم و قافله ی عمر گذشت
ناله ام زمزمه ی روح پشیمان منست
گر به سرچشمه ی توحید رسم جاویدم
ورنه هر لحظه ی من نقطه ی پایان منست
در بر عشق بسی دم زدم از رتبت عقل
گفت خاموش که او طفل دبستان منست
 
امضا : Saghar ✿

Saghar ✿

[مدیر آزمایشی سرگرمی]
LV
0
 
Joined
Feb 25, 2025
Messages
655
سکه
3,456
آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی
زلف را یکسو زدی تا غرق مهتابم کنی
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی
رفتی از پیشم که دور از چشم خود تا نیمشب
با نوای لای لای گریه ها خوابم کنی
 
امضا : Saghar ✿

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom