به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
در این تاپیک اشعارِ شاعرِ محترم، سیمین بهبهانی قرار خواهد گرفت.
از فرستادن اسپم و شعر غیر مربوط خودداری کنید.
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره‌ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید البرز ل*ب فرو بست
حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده‌رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد

دریای مازنی‌ها بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد

دارا! کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی شهنامه‌ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
گذشتم از سر عالم، کسی چه می داند
که من به گوشه‌ی خلوت، چه عالمی دارم

تو دل نداری و غم هم نداری اما من
خوشم از این که دلی دارم و غمی دارم
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده

کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟

خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر با این چراغ مرده

رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی
چشمان مهربانش یک قطره ناسترده

در گیسوی تو نشکفت آن بوسه لحظه لحظه
این شب نداشت آری الماس خرده خرده

بازی کنان زگویی خون می فشاند و می گفت
روزی سیاه چشمی سرخی به ما سپرده

می رفت و گرد راهش از دود آه تیره
نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده

سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار با خود، یک تار مو نبرده
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من

ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌ای دوست ، هوای گریه با من
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
دوباره می‌سازمت وطن!
اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم
اگرچه با استخوان خویش

دوباره می‌بویم از تو گل
به‌میل نسل جوان تو
دوباره می‌شویم از تو خون
به‌سیل اشک روان خویش

دوباره یک روز روشنا
سیاهی از خانه می‌رود
به شعر خود رنگ می‌زنم
ز آبی آسمان خویش
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
دوباره یک روز روشنا
سیاهی از خانه می‌رود
به شعر خود رنگ می‌زنم
ز آبی آسمان خویش

اگرچه صدساله مُرده‌ام
به‌گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلبِ اهرمن
به‌نعرۀ آنچنان خویش

کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می‌بخشدم شکوه
به عرصۀ امتحان خویش
 

NaRvꪖꪀ

کاربر بوکینویی
سطح
4
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
246
مدال‌ها
2
سکه
-6
اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بُوَد
جوانی آغاز می‌کنم
کنار نوباوگان خویش

حدیث «حبّ‌الوطن» ز شوق
بدان رَوش ساز می‌کنم
که جان شود هر کلام دل
چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی
به‌جاست کز تاب شعله‌اش
گمان ندارم به کاهشی
ز گرمی دودمان خویش
 
بالا