اخبار ایوینو اخبار اختصاصی ایوینو🌚🌱>>

[IVI]

خب گفته بودم میرم سراغ سمای قدیمی نمایتون مگه نه؟
قراره به صورت رندوم یکی از نمایه ها رو برای یافتن سم قدیمی انتخاب کنم... ولی اینبار به خاطر واکنش @Sara خانوم استثنا قائل شدم و با نقشه های شوم شیطانی نمایشون رو برگزیدم!


سارا خانوم در ادامه ی خبر سمی قدیمی از نمایتون رو نمایش خواهیم داد و خطاب به @حاجی و خود تو سارا خان!
شکایت و وکیل و دادگاه دیه کارساز نی اونم تو دادگاهی که خودم قاضیشم
خب خبببب رو نمایی میکنیم از سم تاریخی نمایه سارا خانوم:




این قسمت: کیسِ پشمالویِ رعنا و رشیدِ قدیمی @سایه خانوم!
شما رو با این اسید تنها میگذارم.​

 

[IVI]

یه خبر بد دارم!
خبر بد: می‌فرمایند توطئه در کار است! ممد ها کم شدند!
نتیجه توسط موسس @Lady.Boss : ملتِ شریفِ ممد دوست! هیچ وقت عاشق افراد ممد نام نشوید! چون تهش همینه! یه افسرده‌ی بی ممد!
درخواست: لطفا در مصرف ممد ها صرفه جویی کنید که اندکی برای ما هم بمونه!​

 

[IVI]

سم قدیمی نمایه @MINERVA​

 

[IVI]

تاپیک اخبارم نیاز به گردگیری داره منتظر سم باشید...
اشتراک تاپیک رو بزنید که پست سم به اشتراک گذاشتیم مطلع شید.
با تچکر​

 

[IVI]

خب به اطلاعتون میرسونم که جناب @rifledark در تاپیک اخبارشون از پارت گذاری من انتقاد کردن!
آقااا (بغض) ما انتقاد پذیریم ولی اخه من همین دیشب پارت گذاشتمممم
ویدیو چک لطفا!!!!!
اها در اخر...
برید رمانمو بخونین دیگه والا انقد کسی حمایت نمیکنه ادم انرژی واسه پارت نوشتن نداره!

در حال تایپ - رمان مهر و سَها | IVI کاربر انجمن بوکینو

کد رمان: 0‌0‌6 ناظر: @ZEINAB.S  عنوان: مهر و سَها نویسنده: (Nava.gh. (@IVI ژانر: تخیلی# عاشقانه #فانتزی خلاصه: فرزند مهر، زاده شد. قمر پدیدار گشت و وجود مهر لبالب حسد شد؛ نیست شد! ربودن یک ستاره؟ اشتباه بود. شاید اگر این پیشامد، رخ نمی‌داد... مهر زاده نیز به خواب نمی‌رفت. پ.ن: سَها به معنی ستاره...

bockino.ir

 

[IVI]

پس از تلاش های بی کران خانومِ رئیس @Lady.Boss ... واکنش کاکا جون اضافه گردیدددد! بله بلههه

این خبر خوش به این دوستدارِ کاکا سنگی (@worning.f خانومِ هویجِ اسبق) با واکنش نخوندم، نشنیدم داده شد!
***
خبرنگار جذابتونم عشق ممدِ نداشتشو از قلبش بیرون کرد الان کاکا ناموسشه.
با تشکر از خانوم موسس جاذاببب که برای ما امکان استفاده از کاکا رو فراهم کردند.
کاکا بدهید ذوق کنم تا برای رستگاریتون دعا کنم.​

 

[IVI]

سلام و درود خدمت بزرگوارانِ انجمن بوکینو (وی با بغض دستی زیر چشمانش میکشد)
اخبار مجلومم تار عنکبوت بسته (بغض نزدیک به ترکیدن)
میخوام گردگیریش کنم اخر شب عیده (بغض همراه با لبخند)
وی اشک حلقه زده در چشمانش را باز پاک می‌کند، قهقهه می‌زند و سراغ خبر های شکار شده می‌رود:

خببب دوزتان! قضیه از کجا شروع شد؟ از اونجایی که آوینا خانوم از رهای قرمز آتیشی پرسید آزمون ورودی هنرستان چجوریه و اصن خود هنرستان چطوره.....
و نتیجه شد این:
​

شاهد اسفناجِ آویشن و ری ری خانم هستید.
همه می‌ریزید نمایشون شیرینی میخواید
من میخوان براتون واسه عید جشن بگیرم شما شیرینی‌ منم از این دو ملعون بگیرید نامرد نباشین ناسلامتی من خبرو رسوندم.
@ToOfAn , @RIRI
هع شیرینی ملتو بدین عروس دوماد خسیس​

 

[IVI]

خب به دومین خبر شکار شده می‌رسیم
خب داستان از کجا شروع شد؟!

از اونجایی که متوجه شدیم من و یاسین خان جفتمون لریم و هم‌زبونیم

ری اکشن ایشون:

امان از پارتی.......
ادامش:
واسه راهنمایی اولیه بهتون بگم من یه زمانی لقبم ناصرالدین بوده و کلی خانوم خونه داشتم...

(کبری یاسینه اقدس منم) حالا این قضیه اش طولانیه نمیشه تو اخبار بیانش کرد فقط در حدی بدونید که نشسته بودیم سبزی پاک میکردیم
ادامش:

از درود درومد افتاد تو خرم آباد
به هرحال... از همین تریبون اعلام میکنم @AHSEN خان، یاسین‌الدین خرم آبادی داش بنده که ناصرالدین بروجردی هستم هستن.
باشد که یه الدین به تک تکتون اضافه کنیم و دایره خانوادگی گسترش پیدا کنه​

 

[IVI]

فقط 9 ساعت تا عید مونده و
من نمی‌دونم چرا
انقده ذوقم میاد🥺​