جدیدترین‌ها

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

درخواست تعیین ناظر رمان | تالار نظارت

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

پناه

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-29
نوشته‌ها
133
پسندها
682
زمان آنلاین بودن
1d 8h 33m
امتیازها
73
سکه
640
  • #71
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: تاوان

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب: مینا مرادی

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب: برای دلنوشته خلاصه‌ای در نظر نگرفتم.

مقدمه کتاب: به نام او...
نام اثر: تاوان
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی

مقدمه:
دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما
ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند.
آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند،
کجا و چگونه تاوان بگیرد.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: 2025-04-22
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,495
زمان آنلاین بودن
20d 12h 52m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #72
نام‌کاربری: Ayli🌙💜

نام و نام خانوادگی: آیلی فام

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: گیرنده شاهرگ

ژانر کتاب: #عاشقانه #معمایی

نویسنده کتاب: آیلی فام

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: باشگاه اسب سواری مهاجر، پناهگاهی برای فراموش کردن دردهای گذشته است، اما با ورود پرستو، دامپزشک جوان، همه چیز تغییر می‌کند. میان درمان زخم‌های اسب‌ها و جراحات قلب‌ها، گذشته‌ای پر از سایه‌ها دوباره زنده می‌شود. نام نیلوفر،"شاهرگ زندگی" مهاجر، در هر گوشه این ماجرا طنین انداز است. نامی که پیوند دهنده رازهایی عمیق و حقیقت‌هایی فراموش شده است. آیا این دو غریبه‌ی آشنا می‌توانند مسیر خود را به سوی حقیقت و آرامش بیابند، یا سایه گذشته هردوی آنها را در برخواهد گرفت؟

مقدمه کتاب: گاهی گذشته، مانند سایه‌ای دراز، همراه ما قدم برمی‌دارد؛ سایه‌ای که نه می‌توان از آن گریخت، نه آن را در آغوش گرفت. مهاجر، مردی که روزگاری شاهرگ زندگی‌اش در دستان عشقش می‌تپید، حالا در میان خاطرات تاریک و زخم‌های کهنه‌اش زندگی می‌کند. اما با ورود پرستو، دامپزشکی با چشمانی که انگار داستانی ناتمام را زمزمه می‌کنند، مرز بین حال و گذشته کم‌رنگ می‌شود. در این بازی سرنوشت، چه حقیقتی در قلب سکوت نهفته است؟ و چه رازی در نبض پرستو و بازتاب نگاه نیلوفر جریان دارد؟

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: 2025-04-22
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @ریحانه زنگنه
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
  • قلب
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ayli🌙

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,495
زمان آنلاین بودن
20d 12h 52m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #73
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: تاوان

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب: مینا مرادی

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب:
برای دلنوشته خلاصه‌ای در نظر نگرفتم.

مقدمه کتاب: به نام او...
نام اثر: تاوان
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی

مقدمه:
دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما
ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند.
آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند،
کجا و چگونه تاوان بگیرد.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: 2025-04-22
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @Elaheh_A
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

پناه

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-29
نوشته‌ها
133
پسندها
682
زمان آنلاین بودن
1d 8h 33m
امتیازها
73
سکه
640
  • #74
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: تاوان

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب: مینا مرادی

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب: برای دلنوشته خلاصه‌ای در نظر ندارم.

مقدمه کتاب: دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما
ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند.
آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند،
کجا و چگونه تاوان بگیرد.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 27, 2025
 

پناه

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-29
نوشته‌ها
133
پسندها
682
زمان آنلاین بودن
1d 8h 33m
امتیازها
73
سکه
640
  • #75
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: رقص نامرئی

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب:

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب: برای دلنوشته خلاصه‌ای درنظر ندارم.

مقدمه کتاب: در هیاهوی روزمرگی‌ها، جایی میان صدای زنگ ساعت، بوی نان تازه، و اضطراب نرسیدن‌ها…
زنی هست که دیده نمی‌شود،
صدایش در غوغای دنیا گم می‌شود،
اما حضورش، مثل نبضی آرام، زندگی را جاری می‌کند.
او نمی‌رقصد روی صحنه‌های روشن،
لباس پر زرق و برق ندارد،
تماشاگر ندارد،
اما در سکوتِ خانه، در بی‌صداترین لحظه‌ها،
رقصی آغاز می‌کند که ریشه در عشق دارد و جان در فداکاری.
روایت زنی‌ست که نامش مادر است…
روایتی از رقصی نامرئی،
که با هر حرکتش، آجر به آجر آینده‌ی فرزندانش را بنا می‌کند…
بی‌آن‌که حتی لحظه‌ای به دیده شدن بیندیشد.
«رقص نامرئی» حکایت عاشقانه‌ای‌ست از یک زن…
که با دل، با درد، با دستان خسته،
اما با نگاهی سرشار از امید، جهان را می‌چرخاند.

«تقدیم به تمامی مادران سرزمینم»


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 27, 2025
 

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,495
زمان آنلاین بودن
20d 12h 52m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #76
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: تاوان

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب: مینا مرادی

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب:
برای دلنوشته خلاصه‌ای در نظر ندارم.

مقدمه کتاب: دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما
ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند.
آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند،
کجا و چگونه تاوان بگیرد.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 27, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @Blueberry
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,495
زمان آنلاین بودن
20d 12h 52m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #77
نام‌کاربری: پناه

نام و نام خانوادگی: مینا مرادی

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: رقص نامرئی

ژانر کتاب: عاشقانه ـ تراژدی

نویسنده کتاب:

زبان اصلی کتاب:

تعداد صفحات (پارت)‌:

خلاصه کتاب:
برای دلنوشته خلاصه‌ای درنظر ندارم.

مقدمه کتاب: در هیاهوی روزمرگی‌ها، جایی میان صدای زنگ ساعت، بوی نان تازه، و اضطراب نرسیدن‌ها…
زنی هست که دیده نمی‌شود،
صدایش در غوغای دنیا گم می‌شود،
اما حضورش، مثل نبضی آرام، زندگی را جاری می‌کند.
او نمی‌رقصد روی صحنه‌های روشن،
لباس پر زرق و برق ندارد،
تماشاگر ندارد،
اما در سکوتِ خانه، در بی‌صداترین لحظه‌ها،
رقصی آغاز می‌کند که ریشه در عشق دارد و جان در فداکاری.
روایت زنی‌ست که نامش مادر است…
روایتی از رقصی نامرئی،
که با هر حرکتش، آجر به آجر آینده‌ی فرزندانش را بنا می‌کند…
بی‌آن‌که حتی لحظه‌ای به دیده شدن بیندیشد.
«رقص نامرئی» حکایت عاشقانه‌ای‌ست از یک زن…
که با دل، با درد، با دستان خسته،
اما با نگاهی سرشار از امید، جهان را می‌چرخاند.

«تقدیم به تمامی مادران سرزمینم»


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 27, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @ریحانه زنگنه
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

BITA

نویسنده بـــرتر
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-25
نوشته‌ها
32
پسندها
369
زمان آنلاین بودن
13h 53m
امتیازها
113
سن
22
سکه
256
  • #78
نام‌کاربری: BITA

نام و نام خانوادگی: محدثه رستگار

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: نغمه‌های تیمار

ژانر کتاب: تراژدی. اجتماعی. عاشقانه

نویسنده کتاب: محدثه رستگار

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: سالیان است که واژگانم آغشته‌اند به جنون و خود را از اسارت دارالمجانین ذهن متروکه‌ام می‌رهانند تا به یک دنیا فریاد بکشند شوریدگی حال مرا... کلماتی که در جهنم درونم متولد می‌شوند برای نغمه شدن و شنیده شدن اما قبل از اینکه به سوی جهان بیرون پرواز کنند، شعله‌های آتش بطنم بال و پرشان را می‌سوزاند! نواهایی که پیش از آواز شدن در اعماق وجود مخروبه‌‌ام اسیر خفقان می‌شوند و به کلمات بدل می‌گردند تا به‌جای گفته شدن، بر صفحه‌های سرد و بی‌روح کاغذ آرام بگیرند. نغمه‌های تیماری که در من جان می‌دهند و می‌میرند، خاطرات غم‌زده‌ای را از سفر به گذشته برای دلم سوغات می‌آورند. خاطراتی که هرکدام قصه‌هایی تلخ را بازگو می‌کنند... قصه‌‌های آرزوهای رنگارنگی که گور هرکدامشان را در گورستان بطنم کنده‌ام! زیرا اگر آن آرزوهای زیبا ولی خطرناک را دفن نمی‌کردم، بی‌شک آن‌ها گور مرا می‌کندند! رویاهایی که زاده‌ی وهم و خیال و خوش‌باوری من بودند و بس... کَس نمی‌داند که چند من را به همراه رویاهای شیرینم در وجودم به خاک سپردم تا بشوم منی که من نیستم ولی افسوس که منم!

مقدمه کتاب: سالیان است که واژگانم آغشته‌اند به جنون و خود را از اسارت دارالمجانین ذهن متروکه‌ام می‌رهانند تا به یک دنیا فریاد بکشند شوریدگی حال مرا... کلماتی که در جهنم درونم متولد می‌شوند برای نغمه شدن و شنیده شدن اما قبل از اینکه به سوی جهان بیرون پرواز کنند، شعله‌های آتش بطنم بال و پرشان را می‌سوزاند! نواهایی که پیش از آواز شدن در اعماق وجود مخروبه‌‌ام اسیر خفقان می‌شوند و به کلمات بدل می‌گردند تا به‌جای گفته شدن، بر صفحه‌های سرد و بی‌روح کاغذ آرام بگیرند. نغمه‌های تیماری که در من جان می‌دهند و می‌میرند، خاطرات غم‌زده‌ای را از سفر به گذشته برای دلم سوغات می‌آورند. خاطراتی که هرکدام قصه‌هایی تلخ را بازگو می‌کنند... قصه‌‌های آرزوهای رنگارنگی که گور هرکدامشان را در گورستان بطنم کنده‌ام! زیرا اگر آن آرزوهای زیبا ولی خطرناک را دفن نمی‌کردم، بی‌شک آن‌ها گور مرا می‌کندند! رویاهایی که زاده‌ی وهم و خیال و خوش‌باوری من بودند و بس... کَس نمی‌داند که چند من را به همراه رویاهای شیرینم در وجودم به خاک سپردم تا بشوم منی که من نیستم ولی افسوس که منم!

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 29, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,495
زمان آنلاین بودن
20d 12h 52m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #79
نام‌کاربری: BITA

نام و نام خانوادگی: محدثه رستگار

نوع کتاب: دلنوشته

عنوان کتاب: نغمه‌های تیمار

ژانر کتاب: تراژدی. اجتماعی. عاشقانه

نویسنده کتاب: محدثه رستگار

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: سالیان است که واژگانم آغشته‌اند به جنون و خود را از اسارت دارالمجانین ذهن متروکه‌ام می‌رهانند تا به یک دنیا فریاد بکشند شوریدگی حال مرا... کلماتی که در جهنم درونم متولد می‌شوند برای نغمه شدن و شنیده شدن اما قبل از اینکه به سوی جهان بیرون پرواز کنند، شعله‌های آتش بطنم بال و پرشان را می‌سوزاند! نواهایی که پیش از آواز شدن در اعماق وجود مخروبه‌‌ام اسیر خفقان می‌شوند و به کلمات بدل می‌گردند تا به‌جای گفته شدن، بر صفحه‌های سرد و بی‌روح کاغذ آرام بگیرند. نغمه‌های تیماری که در من جان می‌دهند و می‌میرند، خاطرات غم‌زده‌ای را از سفر به گذشته برای دلم سوغات می‌آورند. خاطراتی که هرکدام قصه‌هایی تلخ را بازگو می‌کنند... قصه‌‌های آرزوهای رنگارنگی که گور هرکدامشان را در گورستان بطنم کنده‌ام! زیرا اگر آن آرزوهای زیبا ولی خطرناک را دفن نمی‌کردم، بی‌شک آن‌ها گور مرا می‌کندند! رویاهایی که زاده‌ی وهم و خیال و خوش‌باوری من بودند و بس... کَس نمی‌داند که چند من را به همراه رویاهای شیرینم در وجودم به خاک سپردم تا بشوم منی که من نیستم ولی افسوس که منم!

مقدمه کتاب: سالیان است که واژگانم آغشته‌اند به جنون و خود را از اسارت دارالمجانین ذهن متروکه‌ام می‌رهانند تا به یک دنیا فریاد بکشند شوریدگی حال مرا... کلماتی که در جهنم درونم متولد می‌شوند برای نغمه شدن و شنیده شدن اما قبل از اینکه به سوی جهان بیرون پرواز کنند، شعله‌های آتش بطنم بال و پرشان را می‌سوزاند! نواهایی که پیش از آواز شدن در اعماق وجود مخروبه‌‌ام اسیر خفقان می‌شوند و به کلمات بدل می‌گردند تا به‌جای گفته شدن، بر صفحه‌های سرد و بی‌روح کاغذ آرام بگیرند. نغمه‌های تیماری که در من جان می‌دهند و می‌میرند، خاطرات غم‌زده‌ای را از سفر به گذشته برای دلم سوغات می‌آورند. خاطراتی که هرکدام قصه‌هایی تلخ را بازگو می‌کنند... قصه‌‌های آرزوهای رنگارنگی که گور هرکدامشان را در گورستان بطنم کنده‌ام! زیرا اگر آن آرزوهای زیبا ولی خطرناک را دفن نمی‌کردم، بی‌شک آن‌ها گور مرا می‌کندند! رویاهایی که زاده‌ی وهم و خیال و خوش‌باوری من بودند و بس... کَس نمی‌داند که چند من را به همراه رویاهای شیرینم در وجودم به خاک سپردم تا بشوم منی که من نیستم ولی افسوس که منم!

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Apr 29, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @Elaheh_A
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

pegah.r8

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2025-04-08
نوشته‌ها
8
پسندها
23
زمان آنلاین بودن
4h 0m
امتیازها
53
سن
21
سکه
37
  • #80
نام‌کاربری: pegah.r8

نام و نام خانوادگی: پگاه رئیسی

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: در حصار سایه

ژانر کتاب: عاشقانه- مافیایی

نویسنده کتاب: پگاه رئیسی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: سروش، مامور پلیس با تجربه و متعهد، در عملیات دستگیری یک باند قاچاق اسلحه منجر به قتل یکی از اعضای آن میشود .اما این ماموریت به قیمت سنگینی تمام می‌شود؛ آتش انتقام این باند دامان او را می‌گیرد و زندگی‌اش به شدت در خطر می‌افتد. در این شرایط بحرانی، نفس، دختر عموی سروش، همبازی و عشق دوران کودکی‌اش برای نجات او ناچار به اتخاذ تصمیمی دشوار و سرنوشت‌ساز می‌شود. تصمیمی که نه تنها زندگی سروش را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه عواقب آن بر زندگی نفس نیز سایه می‌اندازد.

مقدمه کتاب: نجاتم بده، آفتاب من!
که پیشاپیشم راه می روی
و تقدیر مرا می پاشی
دستم را بگیر
تا چون سایه، کنارت
لنگان لنگان
به خانه‌ی اولم برگردم.

-شمس لنگرودی


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: May 2, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 22) مشاهده جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین