mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
نمایشنامه
ژانر : هیجانی
⚫️آقا⚪️خانوم🔴آقا
⚡️⚡️موقعیت⚡️⚡️ یک زن و شوهر به نام مونا و بابک هر دو با چشم بند... دست و پاها بسته ...در حال به هوش اومدن روی دو صندلی پشت به هم گروگان گرفته شده توسط شخصی ناشناش🔴
⚫️(سرفه کنید) ...(با بیحالی) اخ خ سرم..
⚪️(احساس تنگی نفس بعد سرفه) اخ...آی....
⚫️مونا ؟ مونا حالت خوبه؟ (سرفه کنید)
⚪️آخ درد دارم بابک ...تو تو حالت خوبه؟
⚫️آی دستام ...دستام چرا بسته است...عه چرا رو چشمام چشم بنده؟...
⚪️(سرفه کنید) دستام دستای منم بستس ...وای خدا این چشم بند چیه؟...
⚫️آهااااای...کسی اینجا نیست ...اینجا کجاست ...چرا دست و پای ما رو بستین؟
⚪️کممممک کممممک (برای آزاد سازی زور بزنید) اوووووم اینجا کجاست چی از جون ما میخوایین؟
⚫️هرچی میخوایین بردارین من یه خیلی پول دارم ....کممممک هیشکی نیست اونجااا؟
⚪️یعنی چی ...کمممک..... بابک چیشده ما کجاییم چه بلایی سرمون اومده؟
⚫️نمیدونم آخرین چیزی که یادم میاد سر میز شام بودیم دوتایی ...دیگه چیزی یادم نیست... (برای رهایی زور بزنید) اوووووم ... اخخ نمیشه...
🔴زیاد خودتونو خسته نکنین ..
⚫️چی ؟؟؟ آهایتو کی هستی؟
⚪️خدایا کممممک آهااااای کسی نیست به داد ما برسه؟
🔴(خنده های مرموز ) سرو صدا نکنین کسی صداتونم نمیشنوه...
⚫️میگم تو کی هستی آشغال چرا دست و پای مارو بستی؟ چرا چشم بند گذاشتی؟ دزدی ؟؟؟
⚪️(با استرس و نگرانی) بابک ...این کیه؟ میخواد چیکار کنه باهامون؟
⚫️نمیدونم...
🔴چه زن و شوهر خوشبختی چقدرم بهم دیگه می آیین (هه هه هه) عجله نکنین وقت زیاده ما کلی کار باهم داریم...
⚪️آشغااال خونه ی ما پر از دوربین مداربسته است گیر میفتی مطمئن باش
⚫️هی بیا دست منو باز کن هر چی بخوای بهت میدم...
🔴آهان ... اول جواب خانومو بدم ...خانوم شما اصلا توی خونه ی خودتون نیستین ..البته دوربین های مداربسته ی خونتون هم موقع حا به جایی تون به اینجا جمع آوری شده ...دوم هم جواب آقا رمز گاوصندوقت پیچیده نبود با کمی دقت پیداش کردم..هه..
⚪️پس اینجا کجاست ؟ تو کی هستی؟ تو که پولا رو برداشتی دوربین ها رو هم جمع کردی ما رو ول کن که بریم
⚫️من نمیدونم تو چه روانی ایی هستی حرو** بیا دستای ما رو باز کن
🔴آهااای آروم مراقب حرف زدن هاتون باشین زوج خوشبخت و عاشق بیایید صادقانه بگم من مقداری حوصله ام سر رفته بود اومدم تا باهاتون یه بازی کوچولوی عاشقونه راه بندازم...
⚪️خواهش میکنم ازت ما تازه نامزد کردیم بخدا هر چی بخوای غیر از اون پولا بهت میدیم بزار بریم التماس میکنم...
⚫️ببین گوش کن اگه همین الان آزادمون کنی قول میدم نه به پلیس چیزی بگیم نه کاری کنیم بزار ما بریم خواهش میکنم
🔴(خنده های مرموز ) هاهاها ها چه جالب ولیمن نمیخوام شما رو به همین راحتی ول کنم که برین شما باید اول بازی منو انجام بدید بعد میزارم که گورتون و گم کنین هاهاها
⚫️آشغال پس فطرت مگه ما چیکار کردیم ...با ما چه مشکلی داری؟
⚪️اگه بلایی سر ما بیاد خانواده هامون دق میکنن خواهش میکنم ...توروخدا من کلی طلا دارم ...همش واسه خودت
🔴(با عصبانیت ) خفه شید ... گفتم اول بازی من....و بازی منم خیلی ساده است شما باید نشون بدین به من که چقدر فداکارین و عاشق همدیگه ایید اگر دروغ بگید یا کلک بزنین با فشار دادن یک دکمه ضامن نارنجکی که به صندلی تون وصل کردم عمل میکنه و بعد بوووووم هاهاهاها
⚫️مونا از جات تکون نخور خواهش میکنم انقد تقلا نکن شنیدی چی گفت ؟ بهمون نارنجک وصل کرده...
⚪️من میترسم بابک خیلی میترسم
ژانر : هیجانی
⚫️آقا⚪️خانوم🔴آقا
⚡️⚡️موقعیت⚡️⚡️ یک زن و شوهر به نام مونا و بابک هر دو با چشم بند... دست و پاها بسته ...در حال به هوش اومدن روی دو صندلی پشت به هم گروگان گرفته شده توسط شخصی ناشناش🔴
⚫️(سرفه کنید) ...(با بیحالی) اخ خ سرم..
⚪️(احساس تنگی نفس بعد سرفه) اخ...آی....
⚫️مونا ؟ مونا حالت خوبه؟ (سرفه کنید)
⚪️آخ درد دارم بابک ...تو تو حالت خوبه؟
⚫️آی دستام ...دستام چرا بسته است...عه چرا رو چشمام چشم بنده؟...
⚪️(سرفه کنید) دستام دستای منم بستس ...وای خدا این چشم بند چیه؟...
⚫️آهااااای...کسی اینجا نیست ...اینجا کجاست ...چرا دست و پای ما رو بستین؟
⚪️کممممک کممممک (برای آزاد سازی زور بزنید) اوووووم اینجا کجاست چی از جون ما میخوایین؟
⚫️هرچی میخوایین بردارین من یه خیلی پول دارم ....کممممک هیشکی نیست اونجااا؟
⚪️یعنی چی ...کمممک..... بابک چیشده ما کجاییم چه بلایی سرمون اومده؟
⚫️نمیدونم آخرین چیزی که یادم میاد سر میز شام بودیم دوتایی ...دیگه چیزی یادم نیست... (برای رهایی زور بزنید) اوووووم ... اخخ نمیشه...
🔴زیاد خودتونو خسته نکنین ..
⚫️چی ؟؟؟ آهایتو کی هستی؟
⚪️خدایا کممممک آهااااای کسی نیست به داد ما برسه؟
🔴(خنده های مرموز ) سرو صدا نکنین کسی صداتونم نمیشنوه...
⚫️میگم تو کی هستی آشغال چرا دست و پای مارو بستی؟ چرا چشم بند گذاشتی؟ دزدی ؟؟؟
⚪️(با استرس و نگرانی) بابک ...این کیه؟ میخواد چیکار کنه باهامون؟
⚫️نمیدونم...
🔴چه زن و شوهر خوشبختی چقدرم بهم دیگه می آیین (هه هه هه) عجله نکنین وقت زیاده ما کلی کار باهم داریم...
⚪️آشغااال خونه ی ما پر از دوربین مداربسته است گیر میفتی مطمئن باش
⚫️هی بیا دست منو باز کن هر چی بخوای بهت میدم...
🔴آهان ... اول جواب خانومو بدم ...خانوم شما اصلا توی خونه ی خودتون نیستین ..البته دوربین های مداربسته ی خونتون هم موقع حا به جایی تون به اینجا جمع آوری شده ...دوم هم جواب آقا رمز گاوصندوقت پیچیده نبود با کمی دقت پیداش کردم..هه..
⚪️پس اینجا کجاست ؟ تو کی هستی؟ تو که پولا رو برداشتی دوربین ها رو هم جمع کردی ما رو ول کن که بریم
⚫️من نمیدونم تو چه روانی ایی هستی حرو** بیا دستای ما رو باز کن
🔴آهااای آروم مراقب حرف زدن هاتون باشین زوج خوشبخت و عاشق بیایید صادقانه بگم من مقداری حوصله ام سر رفته بود اومدم تا باهاتون یه بازی کوچولوی عاشقونه راه بندازم...
⚪️خواهش میکنم ازت ما تازه نامزد کردیم بخدا هر چی بخوای غیر از اون پولا بهت میدیم بزار بریم التماس میکنم...
⚫️ببین گوش کن اگه همین الان آزادمون کنی قول میدم نه به پلیس چیزی بگیم نه کاری کنیم بزار ما بریم خواهش میکنم
🔴(خنده های مرموز ) هاهاها ها چه جالب ولیمن نمیخوام شما رو به همین راحتی ول کنم که برین شما باید اول بازی منو انجام بدید بعد میزارم که گورتون و گم کنین هاهاها
⚫️آشغال پس فطرت مگه ما چیکار کردیم ...با ما چه مشکلی داری؟
⚪️اگه بلایی سر ما بیاد خانواده هامون دق میکنن خواهش میکنم ...توروخدا من کلی طلا دارم ...همش واسه خودت
🔴(با عصبانیت ) خفه شید ... گفتم اول بازی من....و بازی منم خیلی ساده است شما باید نشون بدین به من که چقدر فداکارین و عاشق همدیگه ایید اگر دروغ بگید یا کلک بزنین با فشار دادن یک دکمه ضامن نارنجکی که به صندلی تون وصل کردم عمل میکنه و بعد بوووووم هاهاهاها
⚫️مونا از جات تکون نخور خواهش میکنم انقد تقلا نکن شنیدی چی گفت ؟ بهمون نارنجک وصل کرده...
⚪️من میترسم بابک خیلی میترسم