به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
(سوسک های تاریخی )

دوکاراکتر
خانم واقا​

(تو این کار صداسازی کنید کار جذابتر میشه)



ابن سوسک جگرخوار :( لبخند) کجایی ،ای بنت سوسک نازنازی ؟براستی کجایی ؟

بنت سوسک نازنازی: سلام بر تو ای ابن سوسک جگرخوار ، خوش شاخکه محل ،براستی در داخل چاه حمام بودم صابونی در درون چشمانم رفت دارد میسوزد وای چشمانم

ابن سوسک:الهی دور چشمانت بگردم نازنازی یک هفته است تورا میشناسم ،و دل مرا دزدیدی ،بار اول که تورا دیدم ،شاخکهایم تیزشد ،بزار فوتش کنم چشمان زیبایت را تا صابون‌ها بیرون بریزد

بنت سوسک: ای جان ، براستی ،به کمتر سوسکی لبخند میزنم، همان بار اول، چشمانم تورا ،تورا، گرفت مخصوصا پاهای خار داره فوق العاده ات ،و شاخکهای بسیارر متفاوتت، آرام فوت کن، آرام فوت کن چشمانم حساست

ابن سوسک:جوون براستی ، درون ، چشمانت واقعا جیرجیرک دارد آدم را میگیرد ،فوت ،فوت

بنت سوسک:(لبخند) آخ آرام ،آرام ،شاخکهایم شکست ، چقدر فوتهایت قوی است ، سوسکان حمامهای محل هم بهمان متلک می اندازند میگویند: چشم جیرجیرکی جذاب

ابن سوسک:(عصبی)براستی ،من بسیار غیرتی هستم روی تو ،از این پس ،کسی نگاه سوسکیه
هیزی به تو بی اندازد ،شاخکهایش را خواهم شکست،آری

بنت سوسک:وای خدای من، براستی از بچگی عاشق سوسکهای غیرتی بودم ،مرسی که هستی ،ابن سوسک جگرخوار، فقط دست به شمشیر نکنی که بسیار از لات بازی بیزار هستم

این سوسک:(خنده) ن ،ن شمشیرم را آخرین بار درون چاه حمام انداختم به نشانه غلاف کردن ولی به شاخک شکن معروفم، آخ کمرم ، وای سرم نزن ای گستاخ ،نزن ای ادمیزاده نامرد (جون می‌دهد در حال مردن) حسرت به دل ماندم تا باتو به درون فاضله بخت بروم ،
به شاخک های زیبایت قسم ،عاشقت بودم،براستی بای تا آن دنیا ،تا دوباره چشمان جیرجیرکیت را دیدارکنم (میمیرد)

بنت سوسک :(گریه )وای خدای من ،ابن سوسک جگرخوار ،بلند شو ازجایت،بلندشو الهی دستت بشکند کشتیش، برای اولین بار عاشق شده بودم
خدایا ،به عشقم نرسیدم ،سوسکه پابلنده من ،شاخک بلنده جذابم، روحت با پدرت جگرخواره معروف محشور شود

سوسک جگرخار چاه حمام بی تو دگر صفایی ندارد
تا عبد درحسرت عشقت میسوزم دگر شاخک ندارم
(گریه )
 
بالا