"نقد فنفیکشن جنون خون"
باسلام خدمت نویسندهی توانمند انجمن بوکینو.
«عناصر اولیه رمان»
عنوان: عنوان فیکشن شما ترکیبی از دو کلمهی جنون و خون میباشد که ترکیب سادهای بهشمار میآید؛ از نظر سایز و اندازه استاندارد میباشد، لیکن منباب موضوع کلیشه و تکرار که موضوع مهمی در انتخاب یک عنوان برای داستان میباشد، موارد لازم رعایت نشده است. همانطور که در ابتدا گفته شد ترکیب نام اثر، ترکیبی ساده و قابلدرک میباشد که چهبسا آوای خوبی نیز دارد و بهراحتی در یاد میماند، اما هردو بخش این ترکیب، تکرارِ بالای پنجاه درصد دارند و در بسیاری از عناوین آثار نویسندگان، گریزی اللخصوص به کلمهی خون زده شده است؛ عنوان یک اثر، نشاندهندهی مجموعه اجزای آن اثر، اعم از سناریو، ژانرها، گرهها و... میباشد، پس در نگاه خواننده، توجه ویژهای روی این قسمت وجود دارد. به منظور اثربخشی هرچه بیشتر اثر و جذب مخاطب، بهتر است از کلمات جایگزین دیگری مانند مترادفها یا استعارههای دیگر استفاده کنید تا درعین تغییر نکردن موضوع عنوان، بتوانید از سطح تکرار آن بکاهید.
ژانر: سه ژانر برای این اثر انتخاب شده که شامل تخیلی، طنز و عاشقانه میباشد. نکتهی اول در اینباره، توجه به ارتباط ژانرها با عنوان اثر میباشد.نام جنون خون، بیشتر حالتی جنایی- پلیسی دارد که هیچ منافاتی با ژانر طنز ندارد! نویسندهی عزیز بایستی به ارتباط بین ژانرها و عنوان و حتی الباقی اجزا مانند خلاصه و مقدمه توجه بخصوصی داشته باشند، زیرا عدم دقت به این نکته،منجر به سردرگمی خواننده برای شروع داستان میشود؛ یعنی مخاطب در ابتدا با دیدن نام اثر و میزان توجهی که به آن نشان میدهد،وارد تایپک شما شده و سناریویی فرضی باتوجه به نام آن شروع به خواندن نکات ابتدایی تایپک میکند که در وحله اول، ژانرها پیش چشچان اوست؛ عدم وجود ارتباط میان این دو جزء، موجب میشود تا خواننده پیش خود فکر کند "آیا سناریو برای خود نویسنده کامل است یا نه؟"
ژانر تخیلی میتواند به عنوان مربوط شود؛ باتوجه به عنوان و ارتباط آن با ژانر تخیلی، بشخصه فکر کردم که با سناریویی خونآشامی طرف هستم، اما پس از فهمیدن اینکه پیرنگ شما در ارتباط با انیمهی سگهای ولگرد بانگو است، کمی گیج شدم. ژانر عاشقانه که بعنوان آخرین ژانر قرار داده شده نیز، میتوان گفت از اجزای اصلی بسیاری از آثار شده است، پس نظر خاصی در اینباره نمیدهم.
نکته دوم که مدنظر است، ترتیب قرار دادن ژانرها میباشد؛ شما بایستی باتوجه به پیرنگ و سناریوی خود، آنها را بچینید؛ مثلا اگر سناریوی شما بیشتر بر پایهی صحنهها و موضوعات عاشقانه است، این ژانر بایستی در ابتدا قرار گیرد، درمورد ژانرهای دیگر نیز همینطور؛ این نکته را چه برای این اثر و چه آثار بعدیتان در نظر داشته باشید.
خلاصه: در ابتدا به موضوع نوع خلاصه میپردازیم؛ این نوع خلاصهنویسی که در آن، از اشکال مختلف خطاب قرار دادن مانند «داستان روایتگر...، درمورد دختر یا پسری که...، اشاره به شخصیتهای رمان به صورت مستقیم و...» در بسیاری از آثار نویسندگان به چشم خورده و به قولی، دورهی خاص خودش را داشته است؛ خلاصهی یک رمان، اندک اطلاعات سربستهای در اختیار خواننده قرار میدهد تا با فضایی که قرار است به آن وارد شود، آشنایی محدودی پیدا کند اما این نوع خلاصهنویسی دو نتیجه در پی دارد: ۱-اطلاعات جامع و زیادی در اختیار مخاطب قرار داده و اصطلاحاً اسپویل بزرگی برای او میشود، ۲-هیچ پیشزمینهای که بتواند موجب آشنایی شخص با پیرنگ شود، به او نداده و ناقص میشود!
بهتر است اگر لحن نوشتار ادبی است، خلاصه نیز حالتی استعارهای و خوشآوا به خود بگیرد و در عین باز کردن روزنهی باریکی به سوی داستان و وقایع آن، تعادل را نگه داشته و باعث کنجکاو شدن خواننده شود.
اندازهی خلاصهی شما اندکی کوتاه است؛ بهتر است یا اندازهی آن را بیشتر کنید، یا در همین قالب، نوع خلاصه و اطلاعات آن را جایگزین کنید.
مقدمه: این فن فیکشن فاقد مقدمه میباشد.
«ساختار کلی رمان»
نقطه شروع: شروع رمان با توصیفات بسیار عالی، مناسب و البته بهجا و به اندازه شروع شد که بهشخصه توجهم را جلب کرد؛ از توصیفات زمانی تا مکانی و حالات، همه در جای خود قرار گرفته و قابلتصور بودن آن محیط را افزایش داده بودند. تنها نکتهی قابلتوجه که برطرف کردن آن، موجب عالی و یکدست شدن متن میشود، این است که افعال و قیدهای مشابه بیش از حد پشتسر یکدیگر بهکار برده نشوند؛ بعنوان مثال در پارت اول، استفاده از فعل "بود" و قید "آن و این" مانند آن کشتی و خطاب قرار دادن "او"، به کرّات در پی هم استفاده شده بودند که به اثرپذیری متن در ذهن خواننده میکاهد که نیازمند دقت و توجه است؛ شما میتواند با حذف به قرینه لفظی یا معنایی کردن افعال، این مورد را برطرف کنید.
پ. ن: اینکه بعد مدتها دارم اسم دازای رو دوباره میبینم، بسی باعث خوشحالیم شد؛ ولی خب این مرد هنوز هم بیخیال مردن نشده، بابا وا بده مرد حسابی!
بدنه و گرهها: ایده داستان با وجود اینکه برگرفته از یک انیمه میباشد، جدید و تازه است و داستان تخیلی آن به نوعی جزو اولینهاست. داستان، بدنهی نسبتاً منسجمی باوجود داشتن یکسری نکات نویسندگی و ویراستاری دارد؛ پرش لحن خاصی به چشم نمیخورد و تنها تایپ، نیازمند توجه است. تا به اینجای کار، تعداد گرهها زیاد نیست و صرفا روی همان گرههای موجود، مانور داده میشود که امید است در پارتهای آتی، شاهد پیچیدگی بیشتری در داستان باشیم.
سیر رمان: سیر رمان اندکی تند بود و ما در پارت دوم متوجه بسیاری از مسائل و نکات مهم رمان منجمله نوع موهبت شخصی به نام دنیا و نحوه استفاده از آن و گذشتهی او شدیم؛ در دو پارت بعدی متوجه اینکه آتسوشی هم دارای موهبت است میشویم و اینگونه تعداد اطلاعات دریافتی خواننده در صفحه اول تایپک بالا میرود و سیر رمان تند میشود. بهتر بود که یکسری نکات و یکتعداد اتفقات در پارتهای بعدتر رو شده و لو میرفت؛ اینگونه میتوان گفت ما نصف سناریویی که میتوانست طولانی باشد را نهایتاً در پنج پارت اول خواندیم.
در پارتهای بعدی این سرعت کمی کاهش مییابد، اما همچنان اندکی سرعت دادن اطلاعات بالاست.
«عناصر پایانی رمان»
پایان و نتیجهگیری نهایی: بنظر من آخرین پارتی که قرار دادید، در بهترین جای ممکن پایان یافت که نشاندهندهی گره جدیدی در خلال داستان است و با موهبتدار جدید که قرار است به نوعی کابوس دریا شود، رو به رو هستیم. پیرنگ میتوان گفت منسجم و قابل بازسازی و گسترش دادن است، تنها با دقت به نکاتی که گفته شد و دقت بیشتر شما نویسنده بزرگوار، قطعا قلمتان پیشرفت چشمگیری خواهد داشت.
علائم و نکات نگارشی: متاسفانه در اکثریت پارتها شاهد مقداری بیدقتی نسبت به علائم نگارشی و وجود اشتباهات تایپی بودم که نیازمند دقت و توجه هنگام تایپ و بازبینی و بازنویسی پس از تایپ دارد.
مانند: رقصان(رقاصان)، غم اندوه(غم و اندوه)و...
نمیدونی با چه دل خونی دست رد به سینه اون دخترا زدم؟
میدونی با چه دل خونی، دست رد به سینه اون دخترها زدم؟ ✅
کونیکیدا دازای را که در لبه عرشه درحال حرکت بود؛ را میدید،
کونیکیدا، دازای را که در لبه عرشه درحال حرکت بود، میدید؛ ✅
دستش را روی بیسیم گوششان گذاشتند.
(اون بیسیم نیست عزیزم، اسم اصلیش هندزفری بادیگاردیه ولی میتونی از اسم اِیر مانیتور استفاده کنی)
دستشان را روی(هندزفری، ایر مانیتور یا فقط گوش خالی) گوششان گذاشتند. ✅
به تک تک قلب مهمانان سرایت میکرد.
به قلب تکتک مهمانان سرایت میکرد. ✅
تعداد غلطهای تایپی و علائم زیاد است، پس تنها خواهش این است که نویسنده عزیز، یک بازبینی جامع داشته باشند تا نکات درمورد اشتباهات تایپی، جابهجایی کلمات، علائم نگارشی و نیمفاصلهها برطرف شود.
نکته*: در پایان پارت ۱۳، پس از نوشتن آخرین مونولوگ، دو نقطه قرار دادید اما دیالوگ را در پارت ۱۴ شروع کردید که این درست نیست و بایستی هر دو در یک پارت قرار داشته باشند.
در نهایت، با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما، امیدوارم در این مسیری که در پیش گرفتید، شاد و سربلند باشید؛ قلمتان جاودان.🌱