به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری

نقد و بررسی نقد مقدماتی داستان کوتاه آواره از گرسنگان | منتقد: RaHa_WH

Elaheh_A

[مدیریت ارشد خدماتینو+مدیر تالار نقد]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-06
نوشته‌ها
934
سکه
6,139
«به نام خداوند شعر و ادب»
نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
@امیراحمد
بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!
منتقد اثر شما: @RaHa_WH
لازم به ذکر است که:
1. پس از نقد، بر روی رمان شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات
به امید موفقیت روز افزون شما!
 

Elaheh_A

[مدیریت ارشد خدماتینو+مدیر تالار نقد]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-06
نوشته‌ها
934
سکه
6,139

عنوان: آواره از گرسنگان
نوسنده: امیراحمد محمدی فرد
ژانر: تراژدی، علمی‌_تخیلی، فانتزی
ناظر: @Blueberry
خلاصه: با آغاز جنگ خلیج فارس آستیاگ که افسری از درجه خلع شده و زندانی است از طرف سازمان اطلاعات با وعده آزادی از زندان و در ازای انجام ماموریتی به ظاهر ساده ناچار به شرکت در جنگ برای دفاع از امنیت کشورش می‌شود اما پس از مدتی با اتفاقات عجیب و ترسناکی مواجه می‌شود که... .
مقدمه کتاب( بخشی از کتاب): صدای آه و ناله سربازان زخمی و اشخاص غیر نظامی فضای اطراف را پر کرده است، چیزی جز لاشه تانک نابود‌شده و آتش‌گرفته، بالگرد سقوط کرده یا اجساد سلاخی شده انسان در جلوی چشمانم جولان نمی‌دهد. باد بوی خون را از محیط داخل بیمارستان آتش‌گرفته‌ای جاری و حس مرگ را در پرده آشفته ذهنم تداعی می‌کند... .​
 

RaHa_WH

منتقد انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
37
سکه
307
" نقد داستان کوتاه آواره از گرسنگان"


«عناصر اولیه رمان»


عنوان
: عنوان داستان از دو بخش با یک اتصال ساخته شده است که کلماتی با درجه کلیشه‌ی پایین را در بر می‌گیرد. ترکیب "آواره از گرسنگان" از نگاه و نظر بنده، چندان آوای یک‌دست و یا حداقل آشنایی ندارد و این را بیشتر تحت‌تاثیر استفاده از حرف ربط "از" می‌بینم که حالتی ناهماهنگ را در ترکیب عنوان شما ایجاد کرده است.
شاید بهتر بود از عنوانی مانند آواره از میان گرسنگان یا آواره در گرسنگان(در میان...) استفاده می‌کردید یا عنوانی که به‌طور واضح، منظور شما را به خواننده القا کند؛ نه به آن مستقیم بودن که تمام قصد و سناریوی نویسنده را آشکار کند، تنها وضوح درک عنوان ملاک ما است.


ژانر: از سه رده‌بندی اصلی ژانرهای کتاب بهره گرفته شده است که در نگاه اول، خواننده قادر است تا ژانر تراژدی را از عنوان اثر تاحد قابل قبولی دریابد و به ارتباط آنها بیاندیشد. در باب ژانرهای علمی-تخیلی و فانتزی، نظر بیشتر بر این است که یکی از این دو ژانر در آثار گنجانده شود؛ زیرا ماهیت هردو اثر تا حدی مشابه یکدیگر است، لیکن ژانر علمی-تخیلی، در آمیختن واقعیت و اکتشافات با تخیل خاص نویسنده است، اما ژانر فانتزی تماماً درگیر پیرنگ‌های غیرواقعی می‌باشد. پس اگر داستان شما، بخشی واقعیت‌گونه دارد که شما با استفاده از تحریف و اغراق و تخیل در آن تغییراتی ایجاد کرده‌اید، می‌توانید تنها ژانر علمی تخیلی را برای این اثر بنویسید، زیرا ژانر جامع‌تری می‌باشد و نیاز به استفاده از هردو ژانر نیست، چون موجب سردرگمی خوانندگان می‌شود.


خلاصه: اندازه‌ی متن در نظر گرفته شده برای این بخش مناسب است، اما نکته‌ی اصلی موضوع چگونگی نوشتن آن است. متن شما تا حد مقبولی، اطلاعاتی کافی درباره سناریو در اختیار خواننده قرار می‌دهد و از جانب دیگر، این اطلاعات از موضوع بسیار مناسبی استخراج شده‌اند؛ اما... پایان‌بندی خلاصه، نیازمند اندکی تغییر و اصلاح است. متن خلاصه، در کنار اینکه بایستی ذهنیتی از کلیّت موضوع رمان به خواننده بدهد، به همان اندازه باید غیرمستقیم و سربسته باشد، به‌طوری که تمام پیرنگ را یک‌جا به دست خواننده ندهد تا برای خواندن رمان مشتاق و کنجکاو شود. متن خلاصه‌ی داستان این مسیر را در پیش گرفته، اما با پایان‌بندی‌ای که به سه نقطه و پایان باز ختم شده، موجبات کمتر شدن علاقه و کنجکاوی را در خواننده ایجاد می‌کند. بایستی این پایان باز از بین رفته و با جمله‌ای چه‌بسا کوتاه، اصطلاحاً سر و ته قضیه را هم بیاورید.
بعنپان مثال از جمله‌ی ساده‌ای مانند (اما اتفاقاتی عجیب و ترسناک، ورق این بازی را برمی‌گرداند)، تا جملاتی عمیق‌تر و خیره‌کننده‌تر که من با نهایت کم و کاستی مثالی می‌آورم؛ (اما سرنوشت جنگی که ناخواسته در آن قدم نهاده بود، با اتفاقاتی حتی در ظاهر هم ناممکن، تنها فراری همه‌جانبه از سوی او را طلب می‌کرد. حال، تقدیر این تصمیم کدام بود؟ جانش یا کشورش؟)


مقدمه: متن مقدمه که از میان خود داستان اقتباس شده است، متن خوب و درخور توجهی برای این یخش می‌باشد.
تنها برای جدا کردن دو بخش جمله، در این قسمت ویرگول قرار دهید تا خواندن جمله راحت‌تر باشد.
"باد، بوی خون را..."
و در انتها نیز، بجای سه‌نقطه، تنها همان نقطه را قرار دهید، کفایت می‌کند.


جلد: جلد داستان، کاملا مرتبط با فضای دلهره‌آور جنگ و شخصیتی که یک نظامی معرفی شد، می‌باشد.


«ساختار کلی رمان»

نقطه شروع
: آغاز داستان با همان فضای جنگی، میان رگبار گلوله و حس مرگ رقم می‌خورد که در این برهه، نقطه‌ی آرام و تمأنینه‌ای نداریم؛ پس از این نظر، نقطه شروع جذاب و جدیدی داریم که کلیشه‌ای در آن به چشم نمی‌خورد.
پس از آن هم، شروع ماجرای توبیخ شدن آستیاک که نقطه‌ی اصلی اتفاقاتی که در خلاصه‌ی رمان ذکر شده بود، اتفاق میافتد.
تنها سوالی که بعنوان خواننده برایم اتفاق افتاد، این است که آیا شخصی که در پارت اول، سرهنگ خطاب شده بود، آیا همین آستیاک است که به درجه‌ی ستوان تنزّل پیدا کرده، یا پای شخص دیگری در میان است؟


بدنه و گره‌ها: از آنجایی که قالب این اثر، داستان کوتاه می‌باشد، بعنوان خواننده انتظار داشتم تا گره‌ها، اتفاقات مدنظر و نهایتاً اوج داستان طی این ۲٠پارت مشخص شده و توجه را به هیجانات سناریو جلب می‌کرد؛ اما درواقع می‌توان گفت تقریباً هیچ گره کور یا قابل توجهی ساخته نشده و به آن پرداخته نشد که این اتفاق نیازمند توجه و دقت بیشتر نویسنده دارد تا یا روی ویرایش پارت‌های تا به اینجا توجه کند یا اینکه طی یک پارت آینده گره‌های قابل‌توجه را وارد داستان کند.


سیر رمان: سیر تکامل داستان، در حالت کلی کند بوده و متن، تماماً حول محور یک اتفاق که آن هم "تنبیه آستیاگ برای نظافت سرویس بهداشتی" بود، چرخید و همانطور که گفته شد، عملاً گره و پیرنگ حائز توجهی را تا به اینجا شاهد نبودیم. امید است تا حداقل زین پس سرعت اتفاقات، به‌منظور جبران سرعت کند پیشین، افزایش یافته و گره‌های منظور شده همراه با سیر باز شدن گره‌ها هیجان و سناریوی حقیقی را در نگاه خواننده‌ی اثر روشن کرده تا خلق این داستان و پیرنگ جذاب و نو را با مانع مواجه نکند.


«عناصر پایانی رمان»

پایان و نتیجه‌گیری نهایی
: از آنجایی که داستان پایان نیافته، در این باب به همان قسمت سِیر و بدنه داستان رجوع می‌کنیم زیرا ملاک پایان یافتن یک اثر، بدنه و گره‌های خوبی‌ست که خواننده را با پیرنگ درگیر کند و دچار کشمکش شود.


علائم و نکات نگارشی: مهم‌ترین و می‌شود گفت، تنها موضوع در باب نگارش اثر، استفاده ناکافی از ویرگول می‌باشد که موجبات بی‌توجهی به پایان یک بخش جمله را فراهم می‌کند. مورد بعدی نیز استفاده از سه نقطه برای جملاتی بود که می‌توانستندبا یک نقطه یا نقطه‌ویرگول پایان یابند که موردی نادرست است.
در برخی قسمت‌ها هم، متن با یک پرش لحن دچار از هم‌گسیختگی شده بودند. مانند اینکه در یک جمله‌ی ادبی مونولوگ، با آوردن یک "رو، به‌جای را" یا استفاده از کلمات ادبی در یک دیالوگ محاوره‌ای، یک‌دست و هم‌بستگی در آن بخش بر هم می‌خورد که در نگاه یک خواننده، ظاهر زیبا و تمیزی ندارد. در باب اشتباهات املایی، نویسنده درحد قابل‌تقدیری خوب عمل کرده بودند، بجز این قسمت که بجای "مکث" "مکس" نوشته بودند.

پیشنهاد: مهم‌ترین پیشنهادی که می‌توانم بعنوان یک منتقد برای نویسنده‌ی بزرگوار داشته باشم، این است که با یک بازنگری و بازنویسی، شکاف‌های گفته شده را پر کنند و بصورت بخصوص، روی بخش بدنه‌ی اثر توجه کافی را داشته باشند. موارد دیگر نیز که در نظر من نیازمند دقت بیشتری از جانب نویسنده می‌باشد، شامل:

- متناسب‌سازی و توجه به نسبت میان تعداد دیالوگ‌ها و تعداد مونولوگ‌ها.(در این اثر، شاهد بیشتر بودن نسبت دیالوگ‌ها به مونولوگ‌ها بودیم.)

- توجه به تناسب میان جزئیات و کلیات(در این اثر جزئیات، اللخصوص جزئیات مربوط به بخش تنبیه آستیاک به‌قدری زیاد بود که باعث شده بود صرفا یک اتفاق، نیمی از پارت‌های داستان را به خود اختصاص داده بود که در باب نویسندگی، این گزینه‌ی خوبی برای نوشتن نیست و باید بتوان به همان اندازه که قصد داریم یک گره کلی را با جزئی‌نگری شاخ و برگ بدهیم، بتوانیم جلوی افزایش شاخه‌های اضافی و عواملی که ذهن را از مسائل اصلی و مهم دور می‌کند را بگیریم و گره‌های مهم را قربانی اتفاقات بی‌اهمیت و صرفا جزئیات نکنیم.)

امید است که موفقیت‌های روزافزون، پیش روی نویسنده‌ی محترم باشد و این مسیر را با آرامش و البته تقدیر بسیار در پیش بگیرند.
قلمتان مانا.🌱
 

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
" نقد داستان کوتاه آواره از گرسنگان"


«عناصر اولیه رمان»


عنوان
: عنوان داستان از دو بخش با یک اتصال ساخته شده است که کلماتی با درجه کلیشه‌ی پایین را در بر می‌گیرد. ترکیب "آواره از گرسنگان" از نگاه و نظر بنده، چندان آوای یک‌دست و یا حداقل آشنایی ندارد و این را بیشتر تحت‌تاثیر استفاده از حرف ربط "از" می‌بینم که حالتی ناهماهنگ را در ترکیب عنوان شما ایجاد کرده است.
شاید بهتر بود از عنوانی مانند آواره از میان گرسنگان یا آواره در گرسنگان(در میان...) استفاده می‌کردید یا عنوانی که به‌طور واضح، منظور شما را به خواننده القا کند؛ نه به آن مستقیم بودن که تمام قصد و سناریوی نویسنده را آشکار کند، تنها وضوح درک عنوان ملاک ما است.


ژانر: از سه رده‌بندی اصلی ژانرهای کتاب بهره گرفته شده است که در نگاه اول، خواننده قادر است تا ژانر تراژدی را از عنوان اثر تاحد قابل قبولی دریابد و به ارتباط آنها بیاندیشد. در باب ژانرهای علمی-تخیلی و فانتزی، نظر بیشتر بر این است که یکی از این دو ژانر در آثار گنجانده شود؛ زیرا ماهیت هردو اثر تا حدی مشابه یکدیگر است، لیکن ژانر علمی-تخیلی، در آمیختن واقعیت و اکتشافات با تخیل خاص نویسنده است، اما ژانر فانتزی تماماً درگیر پیرنگ‌های غیرواقعی می‌باشد. پس اگر داستان شما، بخشی واقعیت‌گونه دارد که شما با استفاده از تحریف و اغراق و تخیل در آن تغییراتی ایجاد کرده‌اید، می‌توانید تنها ژانر علمی تخیلی را برای این اثر بنویسید، زیرا ژانر جامع‌تری می‌باشد و نیاز به استفاده از هردو ژانر نیست، چون موجب سردرگمی خوانندگان می‌شود.


خلاصه: اندازه‌ی متن در نظر گرفته شده برای این بخش مناسب است، اما نکته‌ی اصلی موضوع چگونگی نوشتن آن است. متن شما تا حد مقبولی، اطلاعاتی کافی درباره سناریو در اختیار خواننده قرار می‌دهد و از جانب دیگر، این اطلاعات از موضوع بسیار مناسبی استخراج شده‌اند؛ اما... پایان‌بندی خلاصه، نیازمند اندکی تغییر و اصلاح است. متن خلاصه، در کنار اینکه بایستی ذهنیتی از کلیّت موضوع رمان به خواننده بدهد، به همان اندازه باید غیرمستقیم و سربسته باشد، به‌طوری که تمام پیرنگ را یک‌جا به دست خواننده ندهد تا برای خواندن رمان مشتاق و کنجکاو شود. متن خلاصه‌ی داستان این مسیر را در پیش گرفته، اما با پایان‌بندی‌ای که به سه نقطه و پایان باز ختم شده، موجبات کمتر شدن علاقه و کنجکاوی را در خواننده ایجاد می‌کند. بایستی این پایان باز از بین رفته و با جمله‌ای چه‌بسا کوتاه، اصطلاحاً سر و ته قضیه را هم بیاورید.
بعنپان مثال از جمله‌ی ساده‌ای مانند (اما اتفاقاتی عجیب و ترسناک، ورق این بازی را برمی‌گرداند)، تا جملاتی عمیق‌تر و خیره‌کننده‌تر که من با نهایت کم و کاستی مثالی می‌آورم؛ (اما سرنوشت جنگی که ناخواسته در آن قدم نهاده بود، با اتفاقاتی حتی در ظاهر هم ناممکن، تنها فراری همه‌جانبه از سوی او را طلب می‌کرد. حال، تقدیر این تصمیم کدام بود؟ جانش یا کشورش؟)


مقدمه: متن مقدمه که از میان خود داستان اقتباس شده است، متن خوب و درخور توجهی برای این یخش می‌باشد.
تنها برای جدا کردن دو بخش جمله، در این قسمت ویرگول قرار دهید تا خواندن جمله راحت‌تر باشد.
"باد، بوی خون را..."
و در انتها نیز، بجای سه‌نقطه، تنها همان نقطه را قرار دهید، کفایت می‌کند.


جلد: جلد داستان، کاملا مرتبط با فضای دلهره‌آور جنگ و شخصیتی که یک نظامی معرفی شد، می‌باشد.


«ساختار کلی رمان»

نقطه شروع
: آغاز داستان با همان فضای جنگی، میان رگبار گلوله و حس مرگ رقم می‌خورد که در این برهه، نقطه‌ی آرام و تمأنینه‌ای نداریم؛ پس از این نظر، نقطه شروع جذاب و جدیدی داریم که کلیشه‌ای در آن به چشم نمی‌خورد.
پس از آن هم، شروع ماجرای توبیخ شدن آستیاک که نقطه‌ی اصلی اتفاقاتی که در خلاصه‌ی رمان ذکر شده بود، اتفاق میافتد.
تنها سوالی که بعنوان خواننده برایم اتفاق افتاد، این است که آیا شخصی که در پارت اول، سرهنگ خطاب شده بود، آیا همین آستیاک است که به درجه‌ی ستوان تنزّل پیدا کرده، یا پای شخص دیگری در میان است؟


بدنه و گره‌ها: از آنجایی که قالب این اثر، داستان کوتاه می‌باشد، بعنوان خواننده انتظار داشتم تا گره‌ها، اتفاقات مدنظر و نهایتاً اوج داستان طی این ۲٠پارت مشخص شده و توجه را به هیجانات سناریو جلب می‌کرد؛ اما درواقع می‌توان گفت تقریباً هیچ گره کور یا قابل توجهی ساخته نشده و به آن پرداخته نشد که این اتفاق نیازمند توجه و دقت بیشتر نویسنده دارد تا یا روی ویرایش پارت‌های تا به اینجا توجه کند یا اینکه طی یک پارت آینده گره‌های قابل‌توجه را وارد داستان کند.


سیر رمان: سیر تکامل داستان، در حالت کلی کند بوده و متن، تماماً حول محور یک اتفاق که آن هم "تنبیه آستیاگ برای نظافت سرویس بهداشتی" بود، چرخید و همانطور که گفته شد، عملاً گره و پیرنگ حائز توجهی را تا به اینجا شاهد نبودیم. امید است تا حداقل زین پس سرعت اتفاقات، به‌منظور جبران سرعت کند پیشین، افزایش یافته و گره‌های منظور شده همراه با سیر باز شدن گره‌ها هیجان و سناریوی حقیقی را در نگاه خواننده‌ی اثر روشن کرده تا خلق این داستان و پیرنگ جذاب و نو را با مانع مواجه نکند.


«عناصر پایانی رمان»

پایان و نتیجه‌گیری نهایی
: از آنجایی که داستان پایان نیافته، در این باب به همان قسمت سِیر و بدنه داستان رجوع می‌کنیم زیرا ملاک پایان یافتن یک اثر، بدنه و گره‌های خوبی‌ست که خواننده را با پیرنگ درگیر کند و دچار کشمکش شود.


علائم و نکات نگارشی: مهم‌ترین و می‌شود گفت، تنها موضوع در باب نگارش اثر، استفاده ناکافی از ویرگول می‌باشد که موجبات بی‌توجهی به پایان یک بخش جمله را فراهم می‌کند. مورد بعدی نیز استفاده از سه نقطه برای جملاتی بود که می‌توانستندبا یک نقطه یا نقطه‌ویرگول پایان یابند که موردی نادرست است.
در برخی قسمت‌ها هم، متن با یک پرش لحن دچار از هم‌گسیختگی شده بودند. مانند اینکه در یک جمله‌ی ادبی مونولوگ، با آوردن یک "رو، به‌جای را" یا استفاده از کلمات ادبی در یک دیالوگ محاوره‌ای، یک‌دست و هم‌بستگی در آن بخش بر هم می‌خورد که در نگاه یک خواننده، ظاهر زیبا و تمیزی ندارد. در باب اشتباهات املایی، نویسنده درحد قابل‌تقدیری خوب عمل کرده بودند، بجز این قسمت که بجای "مکث" "مکس" نوشته بودند.

پیشنهاد: مهم‌ترین پیشنهادی که می‌توانم بعنوان یک منتقد برای نویسنده‌ی بزرگوار داشته باشم، این است که با یک بازنگری و بازنویسی، شکاف‌های گفته شده را پر کنند و بصورت بخصوص، روی بخش بدنه‌ی اثر توجه کافی را داشته باشند. موارد دیگر نیز که در نظر من نیازمند دقت بیشتری از جانب نویسنده می‌باشد، شامل:

- متناسب‌سازی و توجه به نسبت میان تعداد دیالوگ‌ها و تعداد مونولوگ‌ها.(در این اثر، شاهد بیشتر بودن نسبت دیالوگ‌ها به مونولوگ‌ها بودیم.)

- توجه به تناسب میان جزئیات و کلیات(در این اثر جزئیات، اللخصوص جزئیات مربوط به بخش تنبیه آستیاک به‌قدری زیاد بود که باعث شده بود صرفا یک اتفاق، نیمی از پارت‌های داستان را به خود اختصاص داده بود که در باب نویسندگی، این گزینه‌ی خوبی برای نوشتن نیست و باید بتوان به همان اندازه که قصد داریم یک گره کلی را با جزئی‌نگری شاخ و برگ بدهیم، بتوانیم جلوی افزایش شاخه‌های اضافی و عواملی که ذهن را از مسائل اصلی و مهم دور می‌کند را بگیریم و گره‌های مهم را قربانی اتفاقات بی‌اهمیت و صرفا جزئیات نکنیم.)

امید است که موفقیت‌های روزافزون، پیش روی نویسنده‌ی محترم باشد و این مسیر را با آرامش و البته تقدیر بسیار در پیش بگیرند.
قلمتان مانا.🌱
درود( سلام).
بابت خواندن و نقد داستان کوتاهم از شما سپاس‌گذارم.
به نکات گفته شده توجه می‌کنم.
در مورد سوال اول، خیر پای شخص دیگه‌ای در میونه.
در مورد گره همین مسئله بی‌دلیل خودکشی کردن خانواده کسایی که ماموریت را انجام دادن یا اصلاً دلیل انجام ماموریت یا این که چرا کسایی که برای انجام ماموریت انتخاب میشن بعدش ناپدید میشن یا تروریست خطابشون می‌کنن خب این‌ها گره هستن و باید اجازه بدید تا داستان را جلو ببرم تا متوجه بشید. این تازه اوایل داستان هست و به این صورته.
در مورد سیر اثر بله درسته اوایلش کند هست اما سعی می‌کنم در پارت‌های بعدی سرعت داستان را سریعتر کنم.
ممکنه ناچار بشم اثر را به جای داستان کوتاه به صورت رمان یا داستانک در بیارم، چون داستان کوتاه طبق گفته خودتون تو ۲۰ پارت تموم میشه اما این ممکنه از بیست پارت هم طولانی‌تر بشه. ( پیرنگ رو به صورتی درآورده بودم که زیاد نشه اما در حین نوشتن طوری سیر داستان پیش رفت که مجبور شدم به این صورت و طولانی درش بیارم)
بله درسته، تعداد دیالوگ‌ها پیش از حد هست و این مورد را حتماً اصلاح می‌کنم اما ممکنه تعداد پارت‌ها خیلی بیشتر بشه. ایرادی که نداره؟
چون داستان کوتاه بود سعی کردم بیشتر روی جزئیات چه فرعی و چه اصلی توجه کنم اما خب به این مورد هم توجه می‌کنم.
ممنون،شما هم همین‌طور( قلمتون مانا)
 

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
برای عنوان هم چون دیگه جلد را انتخاب کردم فک نکنم بشه تغییری درش به وجود آورد اما اگر شد اون رو طبق نظرتون به آواره در گرسنگان تغییر می‌دم.
البته قرار دادن کلمه میانِ باعث میشه یکم ریتمش بد بشه.
قصد داشتم عنوان رو غیر‌کلیشه‌ای و تا حد ممکن کوتاه انتخاب کنم( آواره از گرسنگان، منظور از آواره شخصیت اصلی داستان هست و منظور از گرسنگان هم خب دشمن‌هاش و کسایی که در ادامه داستان قصد کشتنش رو دارن و در تلاشه ازشون دوری کنه یا فرار کنه یه هم‌چین چیزی، باید بزارید داستان را ادامه بدم و در صورت لزوم جلد‌های بعدش را هم بنویسم)
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elaheh_A

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
در مورد کلمات نگارشی من واسه چند‌تا از داستان‌هام به جای کلمه نگارشی رو از کلمه نگارشی را توی دیالوگ استفاده کردم اما ناظر گفته بود که اشتباهه و باید از کلمه نگارشی رو استفاده بشه. چیکار کنم؟ این مورد را اصلاح کنم یا بزارم به همین صورت باشه‌؟
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elaheh_A

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
دیالوگ‌ها هم اصلاح و محاوره‌ای می‌کنم و ایراداتش را از بین می‌برم.
الان می‌تونم پارت جدید قرار بدم یا هر وقت مشکلات رو برطرف کردم داستان را ادامه بدم؟
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elaheh_A

RaHa_WH

منتقد انجمن
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
37
سکه
307
درود( سلام).
بابت خواندن و نقد داستان کوتاهم از شما سپاس‌گذارم.
خواهش می‌کنم، وظیفه‌ست. امیدوارم بهترین‌ها توی این مسیر در انتظارتون باشه.
به نکات گفته شده توجه می‌کنم.
در مورد سوال اول، خیر پای شخص دیگه‌ای در میونه.
پس بسیار عالی. یک‌خورده دچار سردرگمی شدم که ممکنه همون شخص دچار تنزل درجه شده باشه که ممنون، رفع شد.
در مورد گره همین مسئله بی‌دلیل خودکشی کردن خانواده کسایی که ماموریت را انجام دادن یا اصلاً دلیل انجام ماموریت یا این که چرا کسایی که برای انجام ماموریت انتخاب میشن بعدش ناپدید میشن یا تروریست خطابشون می‌کنن خب این‌ها گره هستن و باید اجازه بدید تا داستان را جلو ببرم تا متوجه بشید. این تازه اوایل داستان هست و به این صورته.
کاملاً درسته؛ قرار دادن گره‌ها اوکی و درست بودن، تنها موردی که باعث میشد مسئله‌ی مهمی مثل این گره‌های خوب کمی به حاشیه بره، همون سیر کند داستان بود. همونطور که گفتم بخاطر اینکه قالب اثر داستان کوتاه هست، قاعدتا پرونده‌ی گره‌ها توی این ۲٠پارت باید بسته میشد، مگر اینکه قصد داشته باشید تا قالب اثر رو تغییر بدید.
در مورد سیر اثر بله درسته اوایلش کند هست اما سعی می‌کنم در پارت‌های بعدی سرعت داستان را سریعتر کنم.
ممکنه ناچار بشم اثر را به جای داستان کوتاه به صورت رمان یا داستانک در بیارم، چون داستان کوتاه طبق گفته خودتون تو ۲۰ پارت تموم میشه اما این ممکنه از بیست پارت هم طولانی‌تر بشه. ( پیرنگ رو به صورتی درآورده بودم که زیاد نشه اما در حین نوشتن طوری سیر داستان پیش رفت که مجبور شدم به این صورت و طولانی درش بیارم)
دقیقا. نویسنده‌ایم و کاملا این مورد رو درک می‌کنیم که گاهاً این نویسنده نیست که داستان رو پیش می‌بره، بلکه از یک‌جایی به بعد سناریو و بال‌های اون هست که نویسنده رو با خودش همراه می‌کنه که عملا باعث ادامه‌دار شدن و به نوعی از زیر دست در رفتن داستان میشه که خب طبیعیه. بنظر من هم بهترین راه برای درست و سرجای خودش پیش بردن سناریوی شما، این هست که قالب رو به رمان تغییر بدید؛ اینطوری بهتر و راحت‌تر می‌تونید گره‌ها و پاسخ اون‌ها رو سر نقطه و مکان خودش قرار بدید.
بله درسته، تعداد دیالوگ‌ها پیش از حد هست و این مورد را حتماً اصلاح می‌کنم اما ممکنه تعداد پارت‌ها خیلی بیشتر بشه. ایرادی که نداره؟
حذف کردن دیالوگ‌های اضافه یا اصطلاحاً دیالوگ‌هایی که ذهن رو از موضوعات اصلی به صحبت‌های روزمره و رایج و کم‌اهمیت‌تر سوق میدن که خب فکر نمی‌کنم در هیچ حالتی باعث افزایش روند و تایپ پارا‌ها بشه، اما درمورد دیالوگ‌هایی که میشه در قالب مونولوگ توضیح داده بشن، مانعی نداره؛ بهرحال همونطور که هم خودتون اشاره کردید هم نظر بنده‌ی حقیر هست، قالب رمان کار رو برای شما آسون‌تر می‌کنه.
چون داستان کوتاه بود سعی کردم بیشتر روی جزئیات چه فرعی و چه اصلی توجه کنم اما خب به این مورد هم توجه می‌کنم.
ممنون،شما هم همین‌طور( قلمتون مانا)
تشکر از شما.
برای عنوان هم چون دیگه جلد را انتخاب کردم فک نکنم بشه تغییری درش به وجود آورد اما اگر شد اون رو طبق نظرتون به آواره در گرسنگان تغییر می‌دم.
البته قرار دادن کلمه میانِ باعث میشه یکم ریتمش بد بشه.
قصد داشتم عنوان رو غیر‌کلیشه‌ای و تا حد ممکن کوتاه انتخاب کنم( آواره از گرسنگان، منظور از آواره شخصیت اصلی داستان هست و منظور از گرسنگان هم خب دشمن‌هاش و کسایی که در ادامه داستان قصد کشتنش رو دارن و در تلاشه ازشون دوری کنه یا فرار کنه یه هم‌چین چیزی، باید بزارید داستان را ادامه بدم و در صورت لزوم جلد‌های بعدش را هم بنویسم)
درسته، استفاده از اون باعث میشه هم عنوان طولانی‌تر بشه و هم اینکه بقول شما آوای عنوان به‌هم می‌ریزه؛ اما آواره در گرسنگان انتخاب کاملا خوبی برای اثرتون هست که هم معنا و مفهوم مدنظرتون رو می‌رسونه و هم اینکه ظاهر بهتری داره.
ممنون از توضیح شما.
در مورد کلمات نگارشی من واسه چند‌تا از داستان‌هام به جای کلمه نگارشی رو از کلمه نگارشی را توی دیالوگ استفاده کردم اما ناظر گفته بود که اشتباهه و باید از کلمه نگارشی رو استفاده بشه. چیکار کنم؟ این مورد را اصلاح کنم یا بزارم به همین صورت باشه‌؟
استفاده از "را" در دیالوگ فقط در صورتی درست هست که دیالوگ‌ها هم با لحن ادبی نوشته بشن.(بحث مونولوگ‌ها جداست) این نوع دیالوگ‌ها اکثرا برای رمان‌ها و کتاب‌هایی با ژانر تاریخی و کلاسیک، زیبا جلوه و توجه خواننده رو جلب می‌کنن و برای الباقی ژانرها انتخاب درستی نیستن.
برای داستان شما که حالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره انتخاب شده، استفاده از کلمه‌ی ربط "را" بجای "رو" در دیالوگ‌ها، صرفا باعث تغییر لحن ناگهانی که بهش پرش لحن میگن میشه. پس بایستی جملاتی که توی دیالوگ‌های محاوره‌ای از واژه را استفاده شده رو با احترام، ویرایش کنید تا خواننده دچار سردرگمی در لحن نشه.
دیالوگ‌ها هم اصلاح و محاوره‌ای می‌کنم و ایراداتش را از بین می‌برم.
الان می‌تونم پارت جدید قرار بدم یا هر وقت مشکلات رو برطرف کردم داستان را ادامه بدم؟
پیشاپیش خسته نباشید.
این رو از مدیر عزیز بپرسید بنظرم، ولی تا جایی که می‌دونم چه الان ویرایش کنید و بعد پارت‌گذاری انجام بدید و چه پارت‌گذاریتون رو ادامه بدید، در هر دو حالت روی کار شما نظارت میشه و اگر موارد مدنظر اصلاح نشده باشن، متاسفانه ممکنه به ممنوعیت پارت‌گذاری تا زمان اصلاح منجر بشه.
 

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
پس قالب اثر را به رمان تغییر میدم.
همین‌طور چند‌تا پارت آخر دیالوگ‌ها را به اندازه می‌کنم.
خلاصه و ژانر را اصلاح و اگر شد نام اثر را هم به آواره در گرسنگان تغییر میدم.
بابت کمک و راهنمایی از شما سپاس‌گذارم.
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elaheh_A

امیراحمد

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-11-28
نوشته‌ها
113
سکه
769
ژانر را طبق نظرتون اصلاح کردم.
خلاصه را هم همراه با مقدمه اصلاح کردم.
اگر میشه چک کنید و اگر هنوز ایرادی دارن بگید تا برطرف‌شون کنم.
اگر شد عنوان را هم به آواره در گرسنگان تغییر میدم.
به زودی دیالوگ‌های پارت آخر هم که پیش از حد هستن را به اندازه می‌کنم.
قالب را هم به زودی درخواست میدم تا به صورت رمان درش بیارن.
بابت کمک و راهنمایی ممنون.
 
بالا