نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان اِل تایلر | منتقد: Elaheh_A

[Elaheh_A]

«به نام خداوند شعر و ادب»

نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
@S.NAJM

بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!
منتقد اثر شما:
@Elaheh_A
لازم به ذکر است که:
1. پس از نقد، بر روی رمان شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات

به امید موفقیت روز افزون شما!
​

 

[Elaheh_A]

عنوان: اِل تایلر
ژانر: فانتزی، معمایی
نویسنده: سارابهار
ناظر: @Narin ✿
«یاارحم‌الراحمین»
خلاصه:
دو گونه، هر دو اسیرِ طلسمی تاریک و مبهم!
لایکنتروپ‌هایی که در هیچ‌ یک از شب‌های ماهِ کامل تبدیل به گرگِ درون‌شان نمی‌شوند و خون‌آشام‌هایی که با برخوردِ نور آفتاب و حتی نورِ کم‌سوی مهتاب، می‌سوزند!
در این بین، همه‌چیز به‌دست مخلوقی عجیب‌الخلقه از هم می‌پاشد. مخلوقی که باید ناجی باشد؛ اما ویرانگر می‌شود و نفرین نمی‌شکند هیچ که حتی نفرینی عظیم‌تر زاده می‌شود... .
لینک اثر: در حال تایپ - رمان اِل تایلر | سارا بهار _ کاربر بوکینویی​

 

[Elaheh_A]

به نام خدا
"نقد و بررسی رمان اِل تایلر"

«عناصر اولیه رمان»
عنوان:
نویسنده اسم شخصیت اصلی رمان را ب عنوان نام اثر برگزیده است که این انتخاب باعث می‌شود هم نامِ نوشته در ذهن بماند و هم شخصیتی که خلق شده.
ژانر:
نویسنده دو ژانر "فانتزی" و "معمایی" را برگزیده است که ژانر اول را در تک تک قسمت‌های نوشته می‌توان یافت. از طرفی این ژانر دارای کلیشه‌های بسیاری است که نویسنده از همان ابتدا سعی داشته از آن‌ها دوری کند و البته در این امر موفق بوده.
دیگر آنکه می‌توان ژانر دوم را در متن خلاصه دید و البته که نویسنده سعی داشته گره‌هایی را در داستان ایجاد کند که خواننده را مشتاق کند اما، ژانر "معمایی" نیازمند ایده‌های جدید و گره‌های گوناگون است که انتظار می‌رود نویسنده به این موضوع توجه بیشتر داشته باشد.
خلاصه:
خلاصه‌ی اثر به زیبایی و با اندازه‌ای مقبول دو ژانر انتخابی نویسنده را پوشش داده و گره‌هایی کوچک را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند. از این رو خواننده مشتاقِ خواندن اثر می‌شود.
همچنین متن خلاصه‌ اطلاعاتی را به خواننده می‌دهد که از همین ابتدا باعثِ جذب مخاطب است.
جلد:
انتخاب عکس نیز انتخابی هوشمندانه و مرتبط است چراکه تصویر دختری در آتش و همچنین بال‌هایی که تصویر محوی از آن موجود است فضایی جالب و معماگونه‌ای را به وجود آورده است.
مقدمه:
در ادامه مقدمه به اندازه‌ی خلاصه موفق نبوده است. چراکه نویسنده نتوانسته آنچه در ذهن دارد را به درستی به نگارش درآورد.
وجود دوگانگی در بین جملات و پرش لحن و احساسات نیز باعث شده متن مقدمه به خوبی برای خواننده قابل لمس نباشد.

«ساختار کلی رمان»
نقطه شروع:
رمان با مکالمه‌ای میان شخصیت اصلی و فردی که "کول" نام دارد آغاز شده است که اطلاعاتی را به خواننده می‌دهد.
این اطلاعات شامل کمک خواستن "کول" از "اِل" است که استارت داستان را می‌زند همچنین صحبت‌هایی از گذشته که نشان می‌دهد رمان در دو زمان "گذ‌شته و حال" است.
سیر داستان:
داستان روندی متعادل داشته و دل خواننده را نمی‌زند.
کشمکش‌های گذشته و اتفاقات پیش روی آینده به خوبی باهم آمیخته شده و یک داستان زیبا را رقم زده‌اند.
البته این موارد ذکر شده فقط در ابتدای رمان قابل لمس است و هرچه جلوتر می‌رویم شاهد تندتر شدن روند داستان می‌شویم.
توصیه می‌شود سیر متعادلِ ابتدای رمان حفظ شود.
پایان رمان:
با اینکه این داستان همچنان در حال پارت گذاری است اما پارت‌های پایانی این رمان، دچار نقض‌اند. یک داستان خوب نیاز دارد روندی که در ابتدا موجود بوده همچنان حفظ شود؛ اما هرچه جلوتر می‌رویم از شدت توصیفات کاسته می‌شود و همچنین ایرادات نگارشی و ساختاری جملات نیز بیشتر می‌شوند.

«عناصر میانی رمان»
زاویه دید:
این نوشته از دید شخصیت اصلی نگاشته شده است که بسیار به خواننده برای ارتباط بیشتر کمک می‌کند.
در این امر هیچ پرش زاویه‌ای دیده نمی‌شود و به زیبایی پیچ و خم‌های رمان را به قلم می‌کشد.
بافت متن:
این رمان به صورت ادبی نگاشته شده است که دستِ نویسنده را در نوشتن توصیفات باز می‌کند اما پرش لحن در متن رمان دیده می‌شود.
یعنی اینکه؛ خواننده مشغول خواندن یک متن کتابی است که ناگهان یک کلمه‌ی محاوره‌ای و یک چینش اشتباه جمله او را از فضای رمان دور می‌کند.
زمان روایت:
این داستان در دو زمانِ " گذشته و حال" نگاشته شده است که توازن بین آن‌ها به خوبی رعایت شده است. البته نویسنده باید توجه داشته باشد به هر اندازه پارت در زمان حال، همان اندازه نیز در زمان گذشته بنویسند.
دیگر آن‌که این دو زمان در کنار هم باعث می‌شود فضای جالب‌تری در رمان به وجود آید.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
نویسنده از زیاده‌گویی در دیالوگ دوری کرده و فقط اطلاعات لازم و صحبت‌های جالب را نگاشته است. همچنین حالات صورت و رفتار شخصیت‌ها را در هر مونولوگ نوشته که باعث شده است دیالو‌گ‌ها برای خواننده قابل لمس باشد.

«ایده‌پردازی رمان»
ایده اصلی:
با اینکه "جدال گرگینه و خون‌آشام" در اکثر فیلم‌ها و رمان‌های فانتزی دیده می‌شود و یک کلیشه‌ی بزرگ و البته پرطرفدار است؛ اما نویسنده توانسته است به خوبی با ترکیبات جدید و گره‌های جدید از شدت کلیشه بودن ایده بکاهد.
باورپذیری:
این رمان با توجه به ژانر فانتزی‌اش دارای شخصیت‌های فراوان و البته مکان‌های گوناگون است که این مورد تا حدودی باورپذیری داستان را پایین می‌آورد.
پردازش ایده:
همانطور که در اولین مورد ذکر شد، نویسنده توانسته است با ایجاد مشکلات جدید از کلیشه بودن ایده‌ی اصلی بکاهد و به داستان رنگ و بوی تاز‌ه‌ای دهد.

«عناصر اصلی رمان»
شخصیت‌پردازی:
این رمان دارای شخصیت‌های متعددی است که نیاز به دقت و توجه بیشتری دارد چرا که تمرکز اصلی نویسنده به روی شخصیت "ال آندریا تایلر" است. البته که در این مورد موفق بوده و شخصیتی قابل لمس و ماندگار را خلق کرده، این شخصیت بی‌نهایت مرا به یادِ مالیفیسنت می‌اندازد.
با این حال لازم که شخصیت‌های دیگر نیز از توصیفات بهره‌مند شوند تا داستان برای خواننده باورپذیرتر باشد.
توصیفات:
این اثر دارای توصیفاتی قابل لمس است که به زیبایی نگاشته شده اما در برخی شاهد کلماتی نامفهوم هستیم که انتظار می‌رود جایگزین شوند.
توصیفات یکی از ارکان مهم در نوشتن هستند که حتی می‌توانند یک ایده‌ی کلیشه را تبدیل به اثری ماندگار کنند از این رو لازم است وقت بیشتری برای این مورد گذاشته شود.
با اینکه این رمان لحنی کتابی داشت و در ابتدا توصیفاتی نیز به چشم می‌خورد که باعثِ ادبی بودن نوشته می‌شد اما هرچه به سمت پارت‌های میانی می‌رویم از شدت بارِ معنایی توصیفات کاسته و جملات ساده و عادی می‌شدند.
فضا سازی:
یکی دیگر از لازمه‌های نوشتن و البته موردی که در ژانر فانتزی نیاز است بیشتر به آن توجه شود فضاسازی است. یک فضاسازی خوب نیاز به توصیفات قوی دارد.
در پارت‌های ابتدایی فضاسازی رمان برای خواننده بیشتر قابل لمس بود چراکه توصیفات قوی‌تری داشت.
شرح روایت:
این داستان دارای گِره‌های جالبی‌است که خواننده می‌تواند ساعت‌ها خودش را در آن موقعیت تصور کند اما به دلیل ضعف در توصیفات و فضاسازی، خیلی سریع از روی یک سری مسائل عبور می‌شود.

«عناصر پایانی رمان»
دستور نگارش:
نویسنده در استفاده از علائم نگارشی موفقیت آمیز عمل کرده اما برخی از جملات دچار نقض‌اند؛ یعنی آن‌طور که باید کلمات را کنار یکدیگر قرار نداده است.
این نشان می‌دهد که نویسنده می‌داند چه چیزی را بنویسد اما نمی‌داند که چطور؟
سخن و توصیه‌های منتقد:
این رمان دارای ایده‌ی متفاوت و جالبی است که می‌شود خیلی بیشتر به هر یک از ارکان آن توجه کرد و اثری خارق‌العاده را رقم زد.
اما نویسنده خیلی راحت از روی یک سری مسائل عبور می‌کند.
با این حال خواندن این اثر تجربه‌ای جالب بود که امید دارم موارد ذکر شده را در ادامه‌ی رمان به چشم ببینم.

موفق باشید.​