انتقال به فلسفه قرن بیستم اساسا با هنری برگسن همراه بود. در این قرن شاهد اختلاف های بزرگی در جهت گیری متفکران قاره ای و انگلیسی-آمریکایی هستیم.
در فرانسه و آلمان، جنبش های عمده فلسفی، پدیدار شناسی ادموند هوسرل و اگزیستانسیالیسم مارتین هایدگر و ژان پل سارتر بوده است.
یورگن هابرماس از مکتب فرانکفورت، پوزیتیویسم و علم را تحت بررسی دقیق قرار داده است.
ساختارگرایی، یک جنبش فکری قدرتمند در طول نیمه اول قرن بیستم بود، که زبان و سیستم های اجتماعی را از لحاظ روابط میان عناصر خود تعریف کرد.
در آغاز دهه 1960، بیشترین استدلال ها علیه متافیزیک غربی توسط پساساختارگرایان انجام شد. از جمله با نفوذ ترین این فیلسوفان، ژاک دریدا بوده است. یک فیلسوف وسیع که به دنبال تخریب مفروضات متافیزیکی در ادبیات و روان شناسی و همچنین فلسفه است.
ساختارگرایی و پساساختارگرایی هر دو عمدتا در فرانسه آغاز شد، اما به زودی در میان متفکران در سراسر غرب، به ویژه در آلمان و ایالات متحده آمریکا نفوذ یافت.
علاقه مندی های عمده در فلسفه آمریکا و بریتانیا در قرن 20 شامل منطق رسمی، فلسفه علم و معرفت شناسی است. شخصیت های اولیه برجسته عبارتند از :جرج ادوارد مور، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین.
فلسفه انگلیسی-آمریکایی بعد ها توسط پوزیتیویست های منطقی مانند رودلف کارناپ مطرح شد.
توجه زیاد پوزیتیویست های منطقی که تحت تاثیر ویتگنشتاین قرار داشتند، به مسائل زبان، باعث تاثیر بر کار ویلارد ون اورمن کواین و دیگران در فلسفه زبان شد.
بعدها فیلسوفان انگلیسی-آمریکایی به طور فزاینده به سمت اخلاق و فلسفه سیاسی متمایل شدند، مانند کار جان راولز در مورد مسأله عدالت.
منبع : دایرة المعارف کلمبیا>فلسفه و دین>فلسفه، اصطلاحات و مفاهیم>فلسفه
در فرانسه و آلمان، جنبش های عمده فلسفی، پدیدار شناسی ادموند هوسرل و اگزیستانسیالیسم مارتین هایدگر و ژان پل سارتر بوده است.
یورگن هابرماس از مکتب فرانکفورت، پوزیتیویسم و علم را تحت بررسی دقیق قرار داده است.
ساختارگرایی، یک جنبش فکری قدرتمند در طول نیمه اول قرن بیستم بود، که زبان و سیستم های اجتماعی را از لحاظ روابط میان عناصر خود تعریف کرد.
در آغاز دهه 1960، بیشترین استدلال ها علیه متافیزیک غربی توسط پساساختارگرایان انجام شد. از جمله با نفوذ ترین این فیلسوفان، ژاک دریدا بوده است. یک فیلسوف وسیع که به دنبال تخریب مفروضات متافیزیکی در ادبیات و روان شناسی و همچنین فلسفه است.
ساختارگرایی و پساساختارگرایی هر دو عمدتا در فرانسه آغاز شد، اما به زودی در میان متفکران در سراسر غرب، به ویژه در آلمان و ایالات متحده آمریکا نفوذ یافت.
علاقه مندی های عمده در فلسفه آمریکا و بریتانیا در قرن 20 شامل منطق رسمی، فلسفه علم و معرفت شناسی است. شخصیت های اولیه برجسته عبارتند از :جرج ادوارد مور، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین.
فلسفه انگلیسی-آمریکایی بعد ها توسط پوزیتیویست های منطقی مانند رودلف کارناپ مطرح شد.
توجه زیاد پوزیتیویست های منطقی که تحت تاثیر ویتگنشتاین قرار داشتند، به مسائل زبان، باعث تاثیر بر کار ویلارد ون اورمن کواین و دیگران در فلسفه زبان شد.
بعدها فیلسوفان انگلیسی-آمریکایی به طور فزاینده به سمت اخلاق و فلسفه سیاسی متمایل شدند، مانند کار جان راولز در مورد مسأله عدالت.
منبع : دایرة المعارف کلمبیا>فلسفه و دین>فلسفه، اصطلاحات و مفاهیم>فلسفه