عارفان عاشق

[حاجی]

بسم الله الرحمن الرحیم​

 

[حاجی]

 

[حاجی]

‏ســراغ‌ قبرِ شهیدهایی که زیاد
زائر ندارند برویــد!
آنها چیزهایــی که می‌خواهند
به صدنفر بدهند را به یک‌ نفــر می‌دهند.
:‌)
•حـاج‌‌آقا امینـی‌خواه•​

 

[Abolfazlm]

​

 

[حاجی]

​

 

[حاجی]

هوایت که می‌کنم دلم یک آن می‌لرزد چرا که همان لحظه خودم را با تو که مقایسه می‌کنم می‌بینم که در برابر تو چیزی از خود برای معبودم ندارم...
برایم دعا کن!
شاید شود روزی منم مانند تو مورد توجه معبودم قرار بگیرم...

#شهیدمحمد‌غفاری​

 

[Abolfazlm]

از طرف سپاه پاسداران برای گرفتن مستند
به لشگر فاطمیون آمده بودند با تمام بچه ها صحبت کردند در آخر گفتند پس فرمانده کجاست پس از پرس و جو آقا ابراهیم (نام جهادی شهید) به مقابل دوربین آمدند از ایشان خواستند تا یک جمله بگویند به عنوان یادگار ایشان گفتند: اگر شهید شدم بدانید لایق شهادت نبودم ماه رجب بود درهای رحمت خداوند باز بود

|نقل از همرزمان شهید|​

 

[حاجی]

مشاهده فایل‌پیوست 2117
از طرف سپاه پاسداران برای گرفتن مستند
به لشگر فاطمیون آمده بودند با تمام بچه ها صحبت کردند در آخر گفتند پس فرمانده کجاست پس از پرس و جو آقا ابراهیم (نام جهادی شهید) به مقابل دوربین آمدند از ایشان خواستند تا یک جمله بگویند به عنوان یادگار ایشان گفتند: اگر شهید شدم بدانید لایق شهادت نبودم ماه رجب بود درهای رحمت خداوند باز بود

|نقل از همرزمان شهید|​

​

 

[حاجی]

?قصه شهادت جوانی که مقابل چشمان پدرش بی سر شهید شد...


✍ قابل توجه مسئولین!


♦️به گمانم شهید آوینی این صحنه ها را دیده بود که فرمود: «آری، ما از این‌ موهبت‌ برخوردار بودیم‌ که‌ انسان‌ دیدیم‌. ما همه افق‌های معنوی انسانیت‌ را در شهدا تجربه‌ کردیم‌. ما ایثار را دیدیم‌ که‌چگونه‌ تمثّل‌ می‌یابد؛ عشق‌ را هم‌، امید را هم‌، زهد را هم‌، شجاعت‌ را هم‌ و همه آنچه‌ را که‌ دیگران‌ جز در مقام‌ لفظ‌ نشنیده‌اند، ما به‌چشم‌ دیدیم‌. ما دیدیم‌ که‌ چگونه‌ کرامات‌ انسانی در عرصه مبارزه‌ به‌ فعلیت‌ می‌رسند.»​

 

[Abolfazlm]

"شهید دوازده ساله شهید رضا پناهی اهل کرج"
روزی پیش من آمد و گفت: مادر عاشق شده ام گفتم من از خدامه که پسرم در دوازده سالگی داماد بشه خندید گفت مادر شما که میدونی من عاشق کی شدم مادر من عاشق امام زمان و خداوند شدم می‌خواهم بروم تا با کسانی که عاشقشانم ملاقات کنم فقط شما رضایت بدهید بعد از این ماجرا رضا یک ماه بعد به جبهه اعزام شد هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که چقدر روز اعزام خوشحال بود.

| نقل از مادر شهید |​