• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

صدای کاربر | زیبا

Ayda

[معاونت کل سایت]
Staff member
LV
0
 
Joined
Feb 21, 2023
Messages
2,099
سکه
11,976
سلامم
اینم تایپک خوش صدای عزیزمون

@DALANA
دوستان عزیز دقت داشته باشید جز کاربر تگ شده کسی حق پست گذاشتن در این تایپک را ندارد.
یادگاری باشه؟😎
 

سون آی

🖤⃟ ɪᴍ sᴛɪʟʟ ɪɴᴛᴏ ʏᴏᴜ
LV
0
 
Joined
Aug 1, 2023
Messages
1,908
سکه
9,077
نظافتچی ساختمان یک زن کاملاً جوانه که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله ش می آید....
امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه...
پاورچین، بی صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در.
بچه را نشانده بود روی یه تکه موکت روی اولین پله ...
بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟
مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه...
کمی بعد بچه می پرسد: فردا کجا میریم؟
مامان با ذوق جواب می دهد: فردا صبح می ریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم!
بچه از خنده ریسه می رود....
‏نمیدانم ساختمان بستنی چیست. ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می زنند.
بعد بچه یک مورچه پیدا میکند... دوتایی مورچه را هدایت می کنند روی یه تیکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده اش میکنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم"
‏نظافت طبقه ما تمام میشود...
دست هم راه میگیرند و همین طور که می روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند.
مزه ی این مادرانگی کامم را شیرین می کند
‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست.
ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها،
از مادر، مادر می سازد.
«متن از من نیست:‌)»

View attachment InShot_۲۰۲۴۱۲۲۹_۱۴۳۸۳۳۵۱۹.mp3
 
Last edited:

سون آی

🖤⃟ ɪᴍ sᴛɪʟʟ ɪɴᴛᴏ ʏᴏᴜ
LV
0
 
Joined
Aug 1, 2023
Messages
1,908
سکه
9,077
حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت با همه، نمی گفت عمرم، نفسم، عزیزم!
صداش که می کردم می‌گفت:
- جانم چشمام؟
این چشمام گفتنشم فلسفه داشت برای خودش...
می گفت:
- بی بی‌م همیشه بهم میگه چشمام، هروقتم ازش می‌پرسم چرا؟ میگه یه وقتایی،‌ هیچ فرقی نیست بین نبودن چشمای یه آدم و مُردنش...
آدمی که مزه ی دیدنو چشیده باشه، چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه...
طبیعیه که دیگه هیچی و هیچکسی رو نمی‌بینه، نمی تونه که ببینه! براش سخت میشه ساده ترین کارا، دلش همیشه تنگه، همه‌ش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه...
آدمِ بینا، بدون چشماش خیلی چیزا کم داره...
گاهی وقتا حتی خودِ زندگی رو!
می‌گفت:
- فدای چشمات برم چشمام! به سرت نزنه نباشی یه وقت...
که اگه نباشی، دیگه نه شب می مونه برام، نه روز...
همه ی زندگیم میشه نااُمیدی و دلتنگی و سیاهی!
#طاهره_اباذری_هریس
View attachment InShot_۲۰۲۴۱۲۳۱_۲۰۰۳۰۷۷۹۵.mp3
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

Top Bottom