به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

تاریخ شکل گیری ساسانیان| تالار تاریخ

  • نویسنده موضوع worning.f
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 35

worning.f

ب تو چ
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-16
نوشته‌ها
1,067
مدال‌ها
31
سکه
6,045
ارمنی‌ها به عنوان متحدین مورد استقبال قرار گرفتند، و ارتشی هم به قلمرو ساسانی ارسال شد که نصیبین را در سال ۵۷۳ محاصره کرد. با این حال، اختلاف و عدم توافق در بین سرداران بیزانسی نه تنها باعث ناکام ماندن محاصره شد، بلکه باعث شد خود آن‌ها هم در شهر قلعه دارا محاصره شوند، که این شهر توسط ایرانی‌ها گرفته شد و سپس آن‌ها سوریه را نابود کردند، که باعث شد ژوستین دوم قبول کند که مبلغی به صورت سالانه در عوض یک آتش‌بس پنج‌ساله در جبهه میان‌رودان به ایران بدهد، هرچند که جنگ در نواحی دیگر همچنان ادامه یافت. در سال ۵۷۶، خسرو انوشیروان آخرین لشگرکشی خود را انجام داد، یورشی به آناتولی که باعث به تاراج بردن سیواس و ملطیه شد، اما با مصیبت و فاجعه پایان یافت: ایرانی‌ها که در بیرون از ملطیه شکست خوردند، در حین عبور از فرات در زیر حملات بیزانسی‌ها، تلفات سنگینی دادند. بیزانسی‌ها با استفاده از نابسامانی تا عمق قلمروهای خسرو انوشیروان پیشروی کردند، حتی نیروهای آب‌خاکی را در آنسوی دریای خزر هم تدارک دیدند. خسرو به دنبال عقد قرارداد صلح افتاد، اما پس از یک پیروزی در سال ۵۷۷ در ارمنستان توسط سردارش تهم‌خسرو، تصمیم گرفت تا جنگ را ادامه دهد، و به این ترتیب جنگ در میان‌رودان ادامه یافت. شورش ارمنی‌ها با عفو عمومی پایان یافت، که باعث شد ارمنستان به امپراتوری ساسانی برگردد.[۷۱]

در سال ۵۷۰، معدی کرب، برادر ناتنی شاه یمن، از خسرو درخواست پادرمیانی کرد. خسرو یک ناوگان و یک ارتش کوچک تحت فرماندهی وهریز به منطقه‌ای در نزدیکی عدن امروزی فرستاد، و آن‌ها به طرف پایتخت حمیریان (صنعا) راهپیمایی کردند، که به تصاحب آن‌ها درآمد. سیف پسر معدی کرب که در یورش هم شرکت کرده بود، در مدت زمانی میان دوره ۵۷۵ و ۵۷۷ شاه شد. در نتیجه، ساسانیان قادر بودند تا مقری را در یمن برپا کنند تا بتوانند تجارت دریایی با شرق را اداره کنند. بعدها، یمن از اطاعت از ساسانیان چشم‌پوشی کرد و یک لشگرکشی دیگر در سال ۵۹۸ از طرف ایران اتفاق افتاد که با موفقیت یمن را به عنوان یک استان جدید به شاهنشاهی ساسانی ضمیمه کرد، که تا دوران اغتشاش پس از خسروپرویز پابرجا بود.[۷۱]

شاهنشاهی خسرو انوشیروان شاهد خیزش دهقانان (اربابان روستایی) بود، اشراف زمین‌دار خرده‌پا که بعدها ستون فقرات اداری استانی ساسانیان و سیستم جمع‌آوری مالیات آنان را تشکیل دادند.[۷۴] خسرو اول، آبادگری بزرگ بود، پایتخت خود را بهسازی و آذین کرد، شهرهای جدیدی بنیان نهاد، و ساختمان‌های جدیدی ساخت. او کانال‌ها را بازسازی کرد و زمین‌هایی که در جنگ‌ها نابود شده بودند را مجدداً آباد کرد. دژهای مستحکمی در گردنه‌ها و معبرها ساخت و قبایلی مطیع را در شهرهای مرزی که به دقت انتخاب شده بودند، اسکان داد تا پاسدار آن‌ها از هجوم بیگانگان باشند. او نسبت به همه ادیان مصالحه داشت، هرچند که او آیین زرتشتی را آیین رسمی دولت ساخته بود و وقتی هم که یکی از فرزندانش مسیحی شد، به خود نگرفت.

پس از انوشیروان، هرمز چهارم (۵۷۹–۵۹۰) بر تخت نشست. جنگ با بیزانس همچنان شدیدتر می‌شد، اما فاقد نتیجه قطعی بود، تا اینکه هرمز، سردار خود بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد، که باعث شورش او در سال ۵۸۹ شد. سال بعد، هرمز توسط یک کودتای کاخی سرنگون شد و پسرش خسرو دوم (خسروپرویز، شاهنشاهی از ۵۹۰ تا ۶۲۸) بر تخت نشست. با این حال، این تغییر در تخت شاهی بهرام چوبین را آرام نکرد، او با خسرو جنگ کرد و او را شکست داد. خسرو مجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد، و بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را غصب کرد. خسرو از امپراتور روم موریس (۵۸۲–۶۰۲) درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس را داد. برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر موریس، مریم ازدواج کرد. ارتش جدید ایرانی-بیزانسی تحت فرمان خسرو و سرداران بیزانسی، نرسه و John Mystacon، علیه بهرام شورش کرد، او را در سال ۵۹۱ در جنگ Blarathon شکست داد. وقتی که خسرو به دنبال این پیروزی مجدداً بر تخت نشست، به قول خود وفا کرد و کنترل ارمنستان غربی و ایبری قفقاز را به بیزانس داد. موافقت‌نامه صحل جدید به دو امپراتوری اجازه داد تا نظامی‌گری خود را در جای‌های دیگری دنبال کنند. خسرو قلمرو امپراتوری ساسانی را در مرزهای شرقی گسترش داد و موریس هم کنترل بیزانس بر روی بالکان را پس گرفت.

در سال ۶۰۲، موریس توسط فوکاس (۶۰۲–۶۱۰) سرنگون و کشته شد. خسرو به خونخواهی ناجی خود برخاست و قتل او را بهانه کرد و یک حمله جدید علیه بیزانس ترتیب داد. در همان دوران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانس درگرفته بود که به کمک خسرو شتافت و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد. سرداران خسرو به شکل سامان‌مندی شهرهای مرزی بسیار تقویت‌شدهٔ بیزانسی، میان‌رودان و ارمنستان را مغلوب کردند و یک یورش بی‌سابقه را آغازیدند. ایرانی‌ها در سال ۶۱۱ سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند.

در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمن‌زادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری می‌شد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانی‌ها بی‌وقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانی‌ها افتاد، شیئی که از نظر رومی‌های مسیحی، مقدس‌تر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقی‌مانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، درحالی‌که امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی.
 

worning.f

ب تو چ
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-16
نوشته‌ها
1,067
مدال‌ها
31
سکه
6,045

زوال و فروپاشی (۶۲۲–۶۵۱)​

لشگرکشی‌های خسرو پرویز هرچند که در وهله اول موفق به نظر می‌رسیدند، در واقع باعث فرسوده‌شدن ارتش ایران و تهی شدن خزانه و گنجینه ایران شدند. خسروپرویز در تلاشی برای بازسازی خزینه ملی، مالیات‌ها را بالا برد. در نتیجه، هراکلیوس (۶۱۰–۶۴۱) فرصت غنیمت شمرده و تمامی منابع باقی‌مانده امپراتوری خراب و ویران‌شدهٔ خود را جمع کرد، ارتشش را سازماندهی کرد و یک ضدحمله چشمگیر را تدارک دید. در بین سال‌های ۶۲۲ تا ۶۲۷، او در آناتولی و قفقاز علیه ایرانی‌ها لشگرکشی کرد، در یک رشته از جنگ‌ها در برابر ایرانی‌ها که تحت فرماندهی خسرو، شهربراز، شاهین و شهراپلاکان بودند، به پیروزی رسید، معبد بزرگ زرتشتیان در گنزک را به تاراج برد و با خزرها و خاقانات غربی ترک هم هم‌پیمان شد.

در سال ۶۲۶، قسطنطنیه، تحت محاصره نیروهای متحد ایرانی، اسلاوها و آوارها درآمد. ساسانی‌ها تحت فرماندهی شهربراز به شهر سمت شرقی تنگه بسفر حمله کردند، و آوارها و اسلاوها هم از سمت غربی حمله کردند، اما ناوگان بیزانس، از تمامی تلاش‌ها برای منتقل شدن ایرانی‌ها (که در جنگ‌های محاصره‌ای استاد بودند) به آن سوی تنگه برای کمک به آوارها و اسلاوها جلوگیری کرد و در نهایت محاصره با شکست پایان یافت و امپراتوری روم از فروپاشی نجات یافت. در سال ۶۲۷–۶۸، هراکلیوس یک لشگرکشی زمستانی به میان‌رودان انجام داد و با وجود عزیمت کردن هم‌پیمانان خزر خود، ارتش ایران تحت رهبری راهزاد را در نبرد نینوا شکست داد. سپس به طرف پایین دجله راهپیمایی کرد، آنجا را ویران کرد و کاخ خسرو در دستگرد را تاراج کرد. با تخریب کردن پلی بر کانال نهروان به او اجازه حمله به تیسپون داده نشد، او پیش از صرف نظر کردن از رود سیروان در شمال غربی ایران، تاخت و تازهای دیگری هم انجام داد.[۷۵]

تأثیر پیروزی‌های هراکلیوس، ویران شدن ثروتمندترین قلمروهای ساسانیان، و تخریب شرمسارانه اهداف مهم و جالب توجه مثل گنزک و دستگرد، به طرز چشمگیری به شرافت خسرو و پشتیبانی اشراف ایرانی از او آسیب زد. در اوایل سال ۶۲۸، خسرو توسط فرزندش قباد دوم (۶۲۸) (یا شیرویه) سرنگون و کشته شد. قباد دوم بلافاصله پایان جنگ را با پس دادن تمامی قلمروهای گرفته شده از روم، اعلام کرد. در سال ۶۲۹، هراکلیوس چلیپای راستین را با برگزاری یک آیین شکوهمندانه به اورشلیم برگرداند. قباد در عرض چند ماه در پی شیوع طاعون در میانرودان و پایتخت درگذشت، به دنبال آن جنگ داخلی و هرج و مرج ایران را فرا گرفت. در طی یک دوره چهارساله و جلوس کردن پنج پادشاه پیاپی، از جمله دو دختر خسرو دوم و سپهبد شهربراز، شاهنشاهی ساسانی به طرز قابل توجهی ضعیف شد. قدرت دولت مرکزی به سردارهای ارتش واگذار شد. چندین سال طول می‌کشید تا یک پادشاه قدرتمند از دل یک سری کودتاها سربرآورد، و ساسانیان هیچگاه مجال این را نیافتند که کاملاً نیروی خود را بازیابند.[۷۴]

در بهار ۶۳۲، یزدگرد سوم، یکی از نوه‌های خسرو نخست، که مخفیانه در استخر زندگی می‌کرد، به تخت شاهنشاهی نشست. در همان سال، نخستین قبیله‌های مهاجم عرب، که حالا تحت پرچم اسلام با هم متحد شده بودند، به قلمروهای ساسانی رسیدند. بر طبق گفتهٔ Howard-Johnston، سال‌ها جنگ و خون‌ریزی هم ایرانی‌ها و هم بیزانسی‌ها را ضعیف و فرسوده کرده بود. ساسانیان علاوه بر آن بر اثر زوال اقتصادی، مالیات‌ستانی سنگین از مردم، آشوب دینی، طبقه‌بندی اجتماعی سخت‌گیرانه، مردمشان را خشمگین و چون آتشفشان‌های درپی انفجار کرده بودند، به‌علاوه قدرت‌گیری فزاینده زمین‌داران ایالتی، و سرنگونی پی‌درپی شاهان، حتی ضعیف‌تر از پیش شدند، که باعث تسهیل شدن تسخیر ایران توسط اعراب شد.[۷۶]

در سال ۶۳۷ همزمان با خلافت عمر بن خطاب، ارتش مسلمین به فرماندهی سعد بن ابی وقاص، ارتش بزرگ ایرانیان تحت فرماندهی سرلشکر رستم فرخزاد را در دشت‌های قادسیه (در نزدیکی کربلا عراق امروزی) شکست داد و به سوی تیسپون پیشروی کرد، تیسپون پس از یک محاصره طولانی‌مدت سقوط کرد و به دست اعراب افتاد. یزدگرد سوم از تیسپون به طرف شرق رفت، و عمده گنجینه‌های بزرگ شاهنشاهی خود را در تیسپون گذاشت. اعراب تیسپون را کمی بعد تسخیر کردند، یک منبع مالی بزرگ به چنگ آورده و ارتش ساسانی را بی‌پول گذاشتند. تعدادی از فرماندهان ساسانی مانند فیروزان سعی کردند نیروهایشان را ترکیب کنند تا مانع از پیشرفت مهاجمان عرب شوند، اما این تلاش‌ها بدون وجود یک نیروی مرکزی اثرگذار نبود، و این فرماندهان در جنگ نهاوند شکست خوردند. شاهنشاهی ساسانی، که دیگر ساختار نظامی نداشت، نیروهای مالیات‌ستانی غیراشرافی‌اش ویران شده، منابع مالی‌اش نابود و طبقه آزادان آن به تدریج از بین رفته بودند، حالا تماماً در برابر مهاجمان عاجز و درمانده بود.

یزدگرد بلافاصله پس از شنیدن خبر شکست ایرانی‌ها در جنگ نهاوند، به همراه فرخزاد (برادر رستم فرخزاد) و تعدادی از اشراف ایرانی باز هم به سوی استان شرقی خراسان عقب‌نشینی کرد. طبق روایت بلاذری یزدگرد در گناباد مورد استقبال فرستاده مرزبان مرو (نیزک طرخان) قرار گرفت و مدتی نزد شاه بود اما به دلیل طلب خواستگاری از دختر یزدگرد برای مرزبان مرو، شاه خشمگین شد و گفت ما شاه شاهان باشیم و یک نوکر ما از دختر ما خواستگاری نماید؟! در نتیجه نیزک طرخان با یزدگرد به جنگ برخاست، نیزک طرخان فوجی را به گرفتن یزدگرد به گناباد (قلعه زیبد) فرستاد و در آنجا جنگی درگرفت و در نتیجه یزدگرد و افرادش شکست خورده و کشته شدند. برخی از اشراف ایرانی هم در آسیای مرکزی سکونت گزیدند که به طرز قابل توجهی به گسترش فرهنگ و زبان ایرانی در آن نواحی و همچنین به پابرجاسازی نخستین سلسله ایرانی اسلامی، سلسله سامانیان، کمک کردند، که به دنبال زنده کردن سنت‌های ساسانی بود.

سقوط غیرمنتظره شاهنشاهی ساسانی در یک دوره پنج‌ساله به اتمام رسید و بیشتر قلمروهای آن ضمیمه خلافت اسلامی شدند، با این حال، بیشتر شهرهای ایرانی در برابر حملات مقاومت کردند. خلفای مسلمان مکرراً شورش‌ها در شهرهای همدان، اصفهان و ری را سرکوب می‌کردند.[۷۷] مردم ایران در ابتدا برای گرویدن به اسلام، به‌طور اندکی تحت فشار قرار داشتند، تحت لوای قانون ذمی در دولت اسلامی و پرداخت جزیه به دین خود باقی ماندند.[۷۸] جزیه در عمل جایگزین مالیات‌های سرانه‌ای شد که ساسانیان می‌گرفتند. به علاوه، «مالیات زمین» یا «خراگ» کهن ساسانیان (که در عربی به آن خَراج می‌گویند) هم اتخاذ شد. گفته می‌شود خلیفه عمر گهگاه هیئتی تشکیل می‌داد تا مالیات‌ها بررسی شوند، تا داوری کند که آیا آن‌ها از مبلغی که زمین می‌توانست بهره دهد بیشتر هستند یا نه. اما اعراب زمانی که به ایران حمله کردند تمام شهرهایی که مقاومت می‌کردند را غارت و قتل‌عام می‌کردند و دربارهٔ چگونگی گرویدن مردم ایران به اسلام اختلاف نظر وجود دارد اما بیشتر منابع حکایت از رفتارهای غیرانسانی برای گرویدن به اسلام را دارد
ساسانیان اولین سلسله‌ای در ایران هستند که ایده «ایرانشهر» را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می‌کنند. مهم‌ترین میراث ساسانیان این است که مردم ایران اکنون ۱۸۰۰ سال است با این ایده زندگی می‌کنند. به گفتهٔ تورج دریایی، «ما [مردم ایران] پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم».[۷۹]
 

worning.f

ب تو چ
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-16
نوشته‌ها
1,067
مدال‌ها
31
سکه
6,045
دگرگونی‌های آب‌وهوایی و نقش آن در تاریخ ساسانیان

دگرگونی آب‌وهوایی نقشی انکارنشدنی در وقوع رویدادهای تاریخی دارند. تا پیش از ۳۰۰ میلادی، داده‌ها نشان از آب‌وهوایی گرم و به گمانی مرطوب در متصرفات شرقی امپراتوری روم و به پیروی از آن در بخش‌های مهمی از قلمرو ساسانی هستند که به واپسین «دوره گرم رومی» بازمی‌گردد. از سده چهارم میلادی شاهد دگرگونی آب‌وهوایی هستیم که تا سده نهم میلادی به درازا کشید. از سال ۳۵۰ تا ۴۷۰ میلادی شاهد قحطی‌های پی‌درپی در آناتولی هستیم و پیش از خشکسالی‌ها و قحطی‌های قلمرو ساسانی هستند که در منابع اسلامی بدان‌ها اشاره شده است. برجسته‌ترین دگرگونی‌های آب‌وهوایی که موجب بروز پیشامدهای مهم در شاهنشاهی ساسانی شد، عبارت‌اند از:

۱. مهاجرت یا جذب نهایی سکاها که بیش از یک هزاره در دشت‌های اوراسیا می‌زیستند و فروپاشی نیمه شمالی امپراتوری کوشان به دست شاپور اول، موجب شد تا نبودن قدرت در این منطقه با یورش اقوام هون پر شود. حضور این اقوام فشار بسیاری بر مرزهای خاوری دولت ساسانی وارد کرد و نیمه خاوری قلمرو ایشان را بر باد داد. شواهد سکه‌شناسی نشان می‌دهد که پس از شکست پیروز از هیاطله (۴۸۴ میلادی) و در هنگام پادشاهی بلاش، مرز خاوری ساسانیان به خطی فرضی محدود می‌شد که گرگان را به کرمان متصل می‌کرد.

۲. کوچ اقوامی که در سرزمین‌های کوهستانی و سردسیر فلات ایران زندگی می‌کردند و به‌سوی شهرها و جاهای گرمسیر موجب زیاد شدن فشار جمعیتی بر محورهای شمالی و باختری (پیرامون رشته‌کوه‌های البرز و زاگرس) شد. کوچ‌ها نه‌تنها بر منابع خوراکی اندک این مناطق فشار وارد کرد، بلکه موجب خالی شدن مرزهای شمالی و خاوری ایران و ضعیف شدن ساختار دفاعی کشور نیز شد که این رخداد موجب رخنه راحت‌تر مهاجمان خاوری و شمالی شده، دولت ساسانیان را وادار ساخت تا برای ساخت دیوارهای دفاعی در گرگان و دربند بسیار هزینه کند.

۳. خشکسالی و قحطی شدید در نیمه دوم سده پنجم میلادی و در دوره فرمانروایی پیروز و قباد اول که پیامدهای مهمی دربرداشت: نخست دگرگونی اجتماعی و بروز جنبش مزدکی در پایان سده پنجم و آغاز سده ششم میلادی که منجر به ضعیف شدن روحانیون زرتشتی در برابر دربار شد؛ دوم اصلاحات اداری قباد – خسرو که قدرت گرفتن دهقانان و تضعیف بزرگان را در پی داشت. دو رویداد بالا موجب شدند تا گسل‌های بزرگی بین شاه و نظم حاکم پدید آید که نقشی مهم در سرنگونی نهایی شاهنشاهی ساسانی ایفا کردند.

۴. دگرگونی آب‌وهوایی در سده ششم میلادی و پیدایش عصر یخ‌بندان کوچک، موجب بهینه شدن چرخه زادوولد موش‌ها و پیدایش و گسترش پاندمیک طاعون خیارکی شد که در تاریخ از آن به نام طاعون یوستینیانوس (۴۵۱ – ۵۴۴ میلادی) یاد شده است. این نخستین شیوع پاندمیک بیماری طاعون است که در تاریخ نگاشته شده است. طاعون یوستینیانوس هر ۹ تا ۱۲ سال بروز می‌کرد و تا فروپاشی امویان به درازا کشید. پیشرفت پرشتاب سپاه ساسانی در نخستین دهه‌های سده هفتم میلادی می‌تواند ناشی از پیامدهای این بیماری در آناتولی و سوریه باشد. در برابر آن همه‌گیری این بیماری در آذربایجان، می‌تواند عامل کوتاهی و فروپاشی ساسانیان از پشتیبانی این استان کلیدی در هنگام یورش غافلگیرانه هراکلیوس باشد. گمان می‌رود موجی قدرتمند از این اپیدمی به همراه سربازان ایرانی به قلمرو ساسانیان وارد شد. تئوفانس از دچار شدن خسروپرویز به اسهال در هنگام دستگیری به دست شورشیان گزارش می‌دهد و طبری نیز اسهال شدید شهروراز را بیان می‌کند که از مهم‌ترین نشانه‌های این بیماری است. دست‌کم از دو اپیدمی مشخص بیماری طاعون در زمان جانشینان خسروپرویز آگاه هستیم. نخستین آنها طاعون شیرویه است که نام خود را از قباد دوم گرفته است. این طاعون در ۶۲۷ – ۶۲۸ میلادی در تیسفون رخ داد و شیرویه به گمانی در اثر این بیماری در ۶۲۹ میلادی درگذشت. سیوطی نیز از واگیر طاعون یزدگردی، در بین سال‌های ۶۳۴ – ۶۴۲ میلادی گزارش می‌دهد، یعنی زمانی که مهم‌ترین نبردهای دولت ساسانی با سپاه تازیان در قادسیه (۶۳۶ میلادی)، جلولا (۶۳۷ میلادی) و نهاوند (۶۴۲ میلادی) رخ داد.[۸۰]
 

worning.f

ب تو چ
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-16
نوشته‌ها
1,067
مدال‌ها
31
سکه
6,045
نوادگان
باور بر این است که خاندان‌ها و رهبران مذهبی زیر از نوادگان شاهان ساسانی بودند.

سلسله گاوبارگان (۶۴۲–۷۶۰) نوادگان جاماسپ[۸۱]
باوندیان (۶۵۵–۱۳۴۹ م) در طبرستان، از نوادگان باو پسر شاپور پسر کاووس از شاهزادگان ساسانی[۸۲]
احمد کسروی در بهار دربارهٔ آن‌ها نوشته است:
«اوایل قرن سوم که دامنهٔ فتوحات اسلامی در آسیا تا حدود چین و در آفریقا تا سواحل بحر اطلس و در اروپا تا وراء جبل آلپ امتداد یافته بود و در پایتخت‌های اسپانیا و پرتغال به جای ناقوس صدای اذان مسلمین به اطراف طنین می‌انداخت، در قلل جبال سوادکوه آتشکده‌های دین زرتشت دایر و مشتعل بود و اسپهبدان هنوز کیش نیاکان خود را از دست نداده بودند.»[۸۳]
پادوسپانیان (۶۶۵–۱۵۹۸) در مازندران، از نوادگان جاماسپ[۸۴]
شروان‌شاهان (۱۱۰۰–۱۳۸۲) از شاخه هرمز چهارم[۸۵]
بنو منجم (قرن نهم و دهم میلادی) نوادگان مهر گشنسپ، شاهزاده ساسانی
آل کامکار (قرن نهم و دهم میلادی) خانواده‌ای دهقان از نوادگان یزدگرد سوم
آل میکال (قرن ۹ تا ۱۱ میلادی)
ملوک شبانکاره (قرن۸تا۱۳میلادی) از نوادگان اردشیر بابکان و شاپور نخست ساسانی. #ایران ساسانی
 
بالا