به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

شاملو . [پریشان همچون الف.بامداد]

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


مرگم باد...
اگر لحظه ای کوتاه بیایم...
از تکرار این ...
پیش پا افتاده ترین حرف...
که دوستت دارم
دوستت دارم...
به نجابت باران قسم...

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


در مه‌آلوده‌ هوای خیس ِ غم‌آور...
من در این‌جا مانده‌ام خاموش...
بر جا ایستاده...
سرد....

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


به تو دست می‌سایم ...
و جهان را درمی‌یابم...
به تو می‌اندیشم...
و زمان را لمس می‌کنم...
معلق و بی ‌انتها...
عُریان...
می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم....
آسمانم...
ستارگان و زمین...
و گندمِ عطرآگینی که دانه می‌بندد...
رقصان
در جانِ سبزِ خویش....
از تو عبور می‌کنم
چنان که تُندری از شب.....
می‌درخشم
و فرومی‌ریزم.

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


به تو سلام می‌کنم...
کنارِ تو می‌نشینم ...
و در خلوتِ تو ...
شهرِ بزرگِ من بنا می‌شود ...!

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


در فراسویِ مرزهای تنت ...
تو را دوست می‌دارم
در فراسوی مرزهای تنم ...
تو را دوست می‌دارم...
در فراسوی عشق...
در فراسوهای پیکرهایِ‌مان.
با من وعده‌ی دیداری بده....

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم».
و برف آب شد...
شکوفه رقصید...
آفتاب درآمد....
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم...
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست...
.
بزرگ ترین اقرارهاست....
من به اقرارهایم نگاه کردم...
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی ...
و من برخاستم...
دلم می خواهد خوب باشم...
دلم می خواهد تو باشم ."
و برای همین راست می گویم....
نگاه کن...
با من بمان...

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


اين است عطر خاکستری هوايی ...
که از نزديکی صبح سخن مي گويد
زمين آبستن روزی ديگر است...
اين است زمزمه سپيده...
اين است آفتاب که بر مي آيد...
تک تک ، ستاره ها آب مي شوند..
و شب
بريده بريده...
به سايه هاي خرد تجزيه مي شود...
و در پس هر چيز...
پناهی می جويد...
و نسيم خنک بامدادی...
چونان نوازشی ست...
عشق ما دهکده ای که هرگز به خواب نمی رود
نه به شبان و
نه به روز...
و جنبش و شور حيات...
يک دم در آن فرو نمی نشيند...
هنگام آن است که دندان های تو را...
در بوسه ای طولانی...
چون شيری گرم...
بنوشم...

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


طرف ِ ما شب نيست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
من با تو تنها نيستم،
هيچ‌کس با هيچ‌کس تنها نيست


شب از ستاره‌ها تنهاتر است...

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


شنیده بودم قلب هر کس به اندازه مشت گره کرده اش است.
مشت می کنم
و خیره می شوم
به انگشتهای گره خورده ام...
دستم را می چرخانم و دور تا دورش را نگاه می کنم
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم.
در عجبم از این کوچک نحیف
که چه به روزم آورده
وقتی تنگ می شود
میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم
وقتی می شکندچنگ می اندازد به گلویم و نفس را سخت می کند.
وقتی که میخواهد و نمی تواند
موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم
در عجبم از این کوچک نحیف

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
1
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
271
مدال‌ها
4
سکه
1,351


"من عاشقانه دوستش دارم

و او عاقلانه طردم می‌کند

منطق او حتی از حماقت من هم

احمقانه‌تر است...!"

 
بالا