به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری

شاملو . [پریشان همچون الف.بامداد]

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351

| متن‌های زیبای شاملو |​

الف.بامداد یا الف‌.صبح، القاب احمد شاملو می‌باشد!
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351


از دست‌های گرم تو
سخن‌ها خواهم گفت
غم نان اگر بگذارد!
‌​

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351
‌​


من ...
عاشقانه دوستش می‌داشتم
و او عاقلانه طردم کرد
منطقِ او...
حتی از حماقتِ من
احمقانه‌تر بود...


 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351



می پنداشتم که عشق...
دیگر هرگز به خانه ی من نخواهد آمد.
می پنداشتم که شعر...
برای همیشه مرا ترک گفته است.
می پنداشتم که شادی کبوتری ست ...
که دیگر به بام من نخواهد نشست.
می پنداشتم که تنهایی...
دیگر دست از جان من نخواهد کشید و خستگی...
دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت.
تو طلوع کردی و عشق باز آمد...
شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال زنان بازگشت...
تنهایی و خستگی بر خاک ریخت. ...
من با توام، و آینه های خالی...
از تصویر های مهر و امید سرشار می شوند.


 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351



دنيايی كه انسان ناگزير باشد ...
برای اثبات ناچيزترين حقوق خويش...
تا حد مرگ سرود بخواند،
دنيای بسيار زشتی است
دنيايی وارونه با مفاهيم وارونه...


 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351



من ...
دوردست ترین جای جهان ایستاده‌ام...
کنار تو...
تو کجایی؟


‌‌
 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351


و من...
همه‌ی جهان را
در پیراهنِ گرم تو
خلاصه می‌کنم !

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351


بیشترین عشق جهان را ...
به سوی تو می‌آورم
از معبر فریادها و حماسه ها...
چراکه هیچ چیز در کنارمن
از تو عظیم تر نبوده است
که قلبت چون پروانه‌ای !
ظریف و کوچک و عاشق است ...
ای معشوقی که ...
سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خود غره‌ای...
به خاطر عشقت !
ای صبور...
ای پرستار
ای مومن !
پیروزی تو میوه‌ی حقیقت توست ...
رگبارها و برفها را
طوفان و آفتاب
آتش بیز را....
به تحمل صبر شکستی !
باش تا میوه ی غرورت برسد...
ای زنی که صبحانه ی خورشید
در پیراهن توست !
پیروزی عشق نصیب تو باد ....

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351


به تو گفتم...
زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.
جواب دادى...
هرچه این حرف را تکرار کنى...
باز هم مى خواهم بشنوم!
این گفت و گوى کوتاه را...
مدام....
مثل برگردان یک شعر...
مثل تم یک موسیقی...
هر لحظه توى ذهن خودم تکرار کردم.
اما هرگز تصور نکن که ...
حتى یک لحظه توانسته باشم ...
خودم را با تکرار و با مرور این حرف ...
تسکین بدهم.
نه! ...
من فقط موقعى آرام و آسوده هستم ...
و تنها موقعى به تو فکر نمى کنم...
که تو با من باشى.
همین و بس...

 

Veratrum

[سرپرست بازنشسته]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-02
نوشته‌ها
269
مدال‌ها
1
سکه
1,351


دستت را به من بده...
دست‌های تو با من آشناست
ای دیر یافته...
با تو سخن می‌گویم!

 
بالا