در حال تایپ رمان غرور آن دختر | نخستین مسابقه نویسنده برتر

[Liam]

کد: 021
عنوان: غرور آن دختر
ژانر: اجتماعی، درام
نویسنده: @هانیه_هیلدای[/USER
ناظر: @Zahra tajik
خلاصه: توی این دنیا عشق تنها چیزیه که تکراری نمی‌شه و هر آدمی بهش نیاز داره، پسری لابه‌لای این نیازها عشق رو صدا می‌کنه و عشق با تمام وجودش قلب اون رو نوازش می‌کنه اما بدون این که بدونه معشوقه‌ی انتخاب شده، غروری داره که در مقابل عشق پیروزه؛ پیروزی‌ای با انتهای تلخ.

 

[KHUSHE]

نویسنده‌ی گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!

از شما می‌خواهیم قبل از تایپ آثرتان، قوانین را مطالعه کنید:
⚫قوانین تایپ آثار⚫

برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:
⚫اتاق پرسش و پاسخ تالار کتاب⚫

برای آثار دلنشین‌تان جلد طراحی شود؟
بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:
⚫درخواست - جلد آثار | تالار طراحی⚫

برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:
⚫نقد و تگ‌دهی به آثار⚫

بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:
⚫درخواست کاور تبلیغاتی⚫

برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:
⚫درخواست تیزر آثار⚫

پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:
⚫اعلام پایان تایپ آثار⚫

برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:
⚫️درخواست انتقال و بازگردانی آثار⚫️

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نویسندگی به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.
⚫تالار آموزشگاه⚫

با آرزوی موفقیت برای شما!

[کادر مدیریت تالار کتاب]​

 

[هانیه_هیلدای]

مقدمه: مواظب آدمایی که ما رو دوست دارن باشیم؛ اونا بدون منت دوستمون دارن؛ نه این‌که کسی اونا رو دوست نداشته باشه، نه! اتفاقاً خیلی از آدما هستن که هم‌دیگه رو دوست دارن و خیلیا هم هستن که عاشق هم‌دیگه بودن و هستن. آدم عاشق، حاضره آدمای اطرافش، از اون متنفر باشن اما همون آدم دوستش داشته باشه، احساساتش رو قبول کنه و اجازه‌ی این‌که بغض‌هاش رو توی دلش دفن کنه نده اما هرچی که هست دنیا بیشتر از ما عمر کرده؛ اون شاهد عشق‌ها بوده و همه‌ی رسیدن‌ها و نرسیدن‌ها رو دیده. اون می‌دونه که اگه عاشق به معشوقه‌اش برسه‌، می‌شه خوش‌حال‌ترین عاشق اما آدمای زیادی هم هستن که به عشق‌شون نرسیدن و تبدیل به خوش‌حال‌ترین بالغ شدن.
یه جایی، آخرای کتاب کیمیاگر نوشته بود‌: «قَلبت هرجا که باشد، گنجت همان‌جاست» قلب اون کجا بود؟ به گنجش می‌رسید؟ یا اون هم تبدیل به خوش‌حال‌ترین بالغ می‌شد؟