نام رمان: دختری نامرئی در کلبه ی تاریک
نام نویسنده: فاطمه رسولی
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه: آتلانتیس که در دل دریا نهفته شده دارای موجودات افسانهای بیشماری است، یک دختر زیبا که از چشمها پنهان شده کنار رودخانه بزرگ وسط جنگل زندگی میکنه؛ هیچکس نمیتونه اون رو ببینه، اون فقط میتونه تو خوابها ظاهر شه، اون عاشق یک پسر میشه اما چطور میتونه دل اون رو به دست بیاره در حالی که اون نمیتونه ببینتش و توی دنیا و زندگی اون پسر هیچ نقشی نداره؟ داستان از جایی شروع میشه که تصمیم میگیره زادگاه خودش رو ترک کنه تا از کسی که دوستش داره محافظت کنه ... .
مقدمه
هرکسی تعریفی از عشق دارد و تعریف من از عشق اینه: وقتی شروع به دوست داشتن بی دلیل یک نفر میکنی در حالی که اون حتی تو رو ندیده و نمیدونی بعد از دیدن تو واکنشش ممکنه چی باشه؟ وقتی نقش پر رنگی تو زندگی اون نداری و بازهم دوست داری ازش محافظت کنی، سرگرمی روزانهات فکر کردن بهش و نگاه کردن به اونه، نگرانشی و همینطور میخوای اون رو به سمت درست زندگی هدایت کنی، مثل یک کلبهی تاریک چون نوری وجود نداره اون نمیتونه تو رو ببینه و تو آرزو میکنی مثل نور بودی و از چشم اون پنهان نبودی.
نام نویسنده: فاطمه رسولی
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه: آتلانتیس که در دل دریا نهفته شده دارای موجودات افسانهای بیشماری است، یک دختر زیبا که از چشمها پنهان شده کنار رودخانه بزرگ وسط جنگل زندگی میکنه؛ هیچکس نمیتونه اون رو ببینه، اون فقط میتونه تو خوابها ظاهر شه، اون عاشق یک پسر میشه اما چطور میتونه دل اون رو به دست بیاره در حالی که اون نمیتونه ببینتش و توی دنیا و زندگی اون پسر هیچ نقشی نداره؟ داستان از جایی شروع میشه که تصمیم میگیره زادگاه خودش رو ترک کنه تا از کسی که دوستش داره محافظت کنه ... .
مقدمه
هرکسی تعریفی از عشق دارد و تعریف من از عشق اینه: وقتی شروع به دوست داشتن بی دلیل یک نفر میکنی در حالی که اون حتی تو رو ندیده و نمیدونی بعد از دیدن تو واکنشش ممکنه چی باشه؟ وقتی نقش پر رنگی تو زندگی اون نداری و بازهم دوست داری ازش محافظت کنی، سرگرمی روزانهات فکر کردن بهش و نگاه کردن به اونه، نگرانشی و همینطور میخوای اون رو به سمت درست زندگی هدایت کنی، مثل یک کلبهی تاریک چون نوری وجود نداره اون نمیتونه تو رو ببینه و تو آرزو میکنی مثل نور بودی و از چشم اون پنهان نبودی.
آخرین ویرایش: