عنوان: جنون خود را به زنجیر بکش
ژانر: جنایی، عاشقانه
خلاصه:
حس خاصی دارد...
زمانی که بیهیچ ناراحتی افکار تو را به زنجیر میکشند، زمانی که از تو میخواهند عروسک خیمه شب بازیهایشان باشی، زمانی که...
میخواهند تو را جنان شکنجه کنند، که تمام عقدههایشان، تمام حرص و طمعهایشان روی این تن بیجان خالی شود.
من درمورد یک شیطان... یک حیوان و حتی یک قاتل سخن نمیگویم؛ من درمورد انسانهایی حرف میزنم، که هم کالبدت را خدشهدار میکنند و هم روحت را اعدام!
پس تنها یک راه وجود دارد، قاتل شدن! من قاتل میشوم همانند آنهایی که تا به حال بازیچه دست کثیفشان بودم!
مقدمه:
- چرا همیشه بهم میگی جنونم رو به زنجیر بکشم؟
با چشمانی پر نفرت و با خندههای رسایی خیره نگاهم میکند:
- چون اون موقع جنون تو رو به زنجیر میکشه و زمانی که اون اینکار رو کنه؛ دیگه هیچ حسی جز نفرت و عقده توی دلت نمیمونه...
تبسمی از غم درون قلبم زدم:
- دقیقا مثل آدمای اطرافمون نه؟
نیشخندی زد:
- دقیقا عین آدمهای روانی اطرافمون!
ناظر: @yas_NHT
ژانر: جنایی، عاشقانه
خلاصه:
حس خاصی دارد...
زمانی که بیهیچ ناراحتی افکار تو را به زنجیر میکشند، زمانی که از تو میخواهند عروسک خیمه شب بازیهایشان باشی، زمانی که...
میخواهند تو را جنان شکنجه کنند، که تمام عقدههایشان، تمام حرص و طمعهایشان روی این تن بیجان خالی شود.
من درمورد یک شیطان... یک حیوان و حتی یک قاتل سخن نمیگویم؛ من درمورد انسانهایی حرف میزنم، که هم کالبدت را خدشهدار میکنند و هم روحت را اعدام!
پس تنها یک راه وجود دارد، قاتل شدن! من قاتل میشوم همانند آنهایی که تا به حال بازیچه دست کثیفشان بودم!
مقدمه:
- چرا همیشه بهم میگی جنونم رو به زنجیر بکشم؟
با چشمانی پر نفرت و با خندههای رسایی خیره نگاهم میکند:
- چون اون موقع جنون تو رو به زنجیر میکشه و زمانی که اون اینکار رو کنه؛ دیگه هیچ حسی جز نفرت و عقده توی دلت نمیمونه...
تبسمی از غم درون قلبم زدم:
- دقیقا مثل آدمای اطرافمون نه؟
نیشخندی زد:
- دقیقا عین آدمهای روانی اطرافمون!
ناظر: @yas_NHT
آخرین ویرایش: