What's new

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

Status
Not open for further replies.

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #1
عنوان : دیگر جوان نمی‌شوم
ژانر : تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
تگ فاخر
مقدمه :
در راستای خیابان در کنار صندوق پست
غم‌نامه‌ای را از پرندگان سراغ می‌گیرم؛
در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند،
گویی باید منتظر آمدن معجزه‌ای باشیم... .
اما انتظار معجزه را بعید می‌دانم!
پرندگان همه خیس‌اند و گفتگویی از پریدن نیست.
گویی جوانی‌ام در حال گذر است، چیزی از آن نمی‌فهمم
هنوز هم‌منتظر معجزه‌ای هستم.
می‌دانم دیگر جوان نمی‌شوم اما بازهم منتظر معجزه‌ای می‌مانم.
 
Last edited by a moderator:

KHUSHE

[مدیریت ارشد بازنشسته]
LV
0
 
Joined
Mar 14, 2023
Messages
192
Reaction score
802
Time online
5d 17h 26m
Points
273
Location
تــهــران
سکه
1,328
  • #2
21_14_59_downloadfile.png

نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوطه‌ به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.​



همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.​



پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.​

[ درخواست نقد آثار ]
[ درخواست تگ آثار ]


شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.​



بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.​



در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.​



𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #3
اکنون بر فراز چین و چروک‌های پیشانی‌ام، سپید می‌شود موی جوانی که دیگر در من جان باخته است‌.
امروز دیگر چندان سویی ندارد چشمانم؛ دیگر حتی سهمی از نوای زندگی بر لبانم جاری نیست.
دیگر روح من در تملک جریان باد و آب دریا قرار خواهد گرفت.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #4
وجود خویش را به عیش می‌گیرم؛ در این خانه‌ها، اتاق‌ها که آکنده از عطر و طاقچه است، نفس می‌کشم و این رایحه را به خوش می‌پندارم.
این رایحه‌ها مرا گیج خواهند کرد و لیک دیگر نخواهم گذشت.
دیگر هیچ اثری اتاقی آکنده از عطر و طاقچه نیست.
دیگر بویی به مشامم نمی‌رسد، اینک می‌پراکنم خویش را که در من احساس سرخوشی از دیدار آفتاب سر بر می‌آورد.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #5
روح و روانم را فرا می‌خوانم و پراکنده‌اش می‌سازم؛
می‌خوانم بر خود سرود خویشتن را و می‌پراکنمش؛
و به تماشای همتای نی علفی در علف‌های تابستان شتابان می‌روم.
امید با من است تا مرگ هنگام از آن دست نخواهم کشید.
 

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #6
خودم را همچون سرباز بی‌گناهی می‌پندارم
« که در شادمانی عریان‌اش به زندگی نیشخند می‌زد. »
در انزوای تاریک خود به خوابی ژرف و عمیق فرو می‌روم که سحرگاهان با سوت چکاوکان زنده خواهم گشت.
گویی بر تن گلوله‌ای شلیک خواهند کرد و به تمناهای من جرعه‌ای سر بر نخواهند گشت تا رهایی شوم.
و حال دیگر نخواهم ساخت خود را مثل قبل و دیگر کسی از من سخن نخواهد گفت.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #7
« اینک شمایان، جماعتی با چهره‌های مغرور و چشمانی شرربار. »
که بر زندگی خود سرخوش می‌دهید.
به خانه‌هایتان بازگردید و همچنان سرخوش بمانید.
آه و هیهات که هرگز نخواهید یافت جهنمی را
که جوانی و لبخند رهسپارش شوند.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #8
در این دقایق تنهایی ذهنم قدم زدن در آفتاب را،
گذشتن از پرچین‌های عسلی دل‌انگیز می‌دانم‌
صدای نرم قدم‌هایم همچون باد ملایمی در چمن‌زار می‌پیچد، با این حال من، « برای همیشه در مرمر خاکستری. » به خواب خواهم رفت.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #9
قدم‌های خشن باران را به چشم خود می‌بینم، دیگر چتر بالای سرم گذشت نمی‌کند؛ چکه می‌کند!
« خشت نرم وجودم آوار می‌شود. »
ای کاش باد این سوی چشمانم را با خود ببلعد، روزی جان خود را از قفس تَن‌ها سرد بیرون خواهم کشید و « به بلندای رشته‌کوه دلتنگی‌هایم اوج خواهم گرفت. »
و خواهم ماند... خواهم گذشت... .
تا عمر ابدی.
 
Last edited by a moderator:

اول شخص مفرد

نویسنده انجمن
LV
0
 
Joined
Jan 11, 2024
Messages
344
Reaction score
1,515
Time online
3d 20h 53m
Points
188
سکه
1,827
  • #10
شب دشت تاریک عجب دلربا است!
با اختران و ستارگان سفید هم‌کلا می‌شویم، اینک، زمانی است که پاییز از سر رسیده، در این دشت روشنای تیز سوسو می‌زند و « ما در امتداد حصارهای سرخ خموش پرسه می‌زنیم. »
و چشم‌های متحیرمان پرواز سرد پرندگان را دنبال می‌کند.
 
Last edited by a moderator:
Status
Not open for further replies.

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
Top Bottom