بخشی از معرفی نویسنده کتاب ......
در مورد خودتان بدترین کار ممکن است. چطور بدون این که به نظر، خودنمایی بیاید، تجربیاتم را به اشتراک بگذارم؟ آیا واقعا این قدر برای تان مهم است؟ آیا باید آن را از زبان سوم شخص بنویسم و ببینم
چطور به نظر می رسد؟
موقع نوشتن این بخش، با تمام این سوالها کلنجار می رفتم. بله، حرفه ی چالش برانگیز و متنوعی داشته ام که از آن لذت برده ام و با شکست های مفتضحانه و یادگیری سریع به خیلی چیزها رسیده ام. درست است، تقریبا زندگی رویایی خودم را دارم (سوار ماشینی هستم که وقتی بچه بودم عکسش را به دیوار اتاقم زده بودم و دو خانه در جاهایی دارم که در دوران نوجوانی آن ها را به تابلوی آرزوهایم اضافه کرده بودم) و مردم نظرهای محبت آمیزی در مورد من و نتایجی دارند که کمک شان کرده ام به آن ها برسند.
با این همه، واقعیت این است که من یک فرد عادی و پسر یک بنّا هستم و تمام تلاشم را می کنم تا منطق دنیای دیوانه ای را که در آن زندگی می کنیم، درک کنم.