نامکاربری: پناه
نام و نام خانوادگی: مینا مرادی
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: تنافُر
ژانر کتاب: عاشقانه ـ اجتماعی
خلاصه کتاب: در هیاهوی زمان، دختری خود ساخته و رُک زبان با ایدههایی ناب و بیپروا، وارد دنیای ساختمان سازی میشود. ابتدا علاقه و سپس انتقام، محرکهای اصلی پیشرفت او میشوند؛ انتقامی که عشقش را مختل و زندگیاش را به معذل بدل میکند.در عمر۲۵ سالهی خود، چنان دستخوش حوادث عجیبی میشود که برآمدن از پس آنها، کار هیچ مردی نیست.
او دچار عشقی بیسرانجام میشود؛ عشقی که تمام هستی، جوانی، شور و نشاط و بکر بودنش را از او میگیرد.
در آن زمان، باید از دختری که چیزی برای از دست دادن ندارد، ترسید...
مقدمه کتاب: میگویند: غم، همزاد بشر است.
همزاد من به شکلی با من عجین شده که حتی یکدم از من فاصله نمیگیرد. چارهای نیست!
نمیشود اعتراض کرد. من با این فکر، نفس میکشم که روزی او را با غم، همنشین کنم؛ درست شبیه کاری که با قلب من کرد.
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-12-29
نام و نام خانوادگی: مینا مرادی
نوع کتاب: رمان
عنوان کتاب: تنافُر
ژانر کتاب: عاشقانه ـ اجتماعی
خلاصه کتاب: در هیاهوی زمان، دختری خود ساخته و رُک زبان با ایدههایی ناب و بیپروا، وارد دنیای ساختمان سازی میشود. ابتدا علاقه و سپس انتقام، محرکهای اصلی پیشرفت او میشوند؛ انتقامی که عشقش را مختل و زندگیاش را به معذل بدل میکند.در عمر۲۵ سالهی خود، چنان دستخوش حوادث عجیبی میشود که برآمدن از پس آنها، کار هیچ مردی نیست.
او دچار عشقی بیسرانجام میشود؛ عشقی که تمام هستی، جوانی، شور و نشاط و بکر بودنش را از او میگیرد.
در آن زمان، باید از دختری که چیزی برای از دست دادن ندارد، ترسید...
مقدمه کتاب: میگویند: غم، همزاد بشر است.
همزاد من به شکلی با من عجین شده که حتی یکدم از من فاصله نمیگیرد. چارهای نیست!
نمیشود اعتراض کرد. من با این فکر، نفس میکشم که روزی او را با غم، همنشین کنم؛ درست شبیه کاری که با قلب من کرد.
در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش میکنید یا به ناظر واگذار میکنید؟ خودم ویرایش میکنم.
مورخ ثبت درخواست: 2024-12-29