از روی سخره سنگِ پهنی که نشسته بودم، قدمی به جلو برداشتم که با سوزش پایم چنان دادی کشیدم که گلویم به خسخس افتاد و روی سخره سنگ دوباره نشستم و به کف پایم نگاه کردم، سوخته بود!
اگر پایم اول در آب لیمو میبود، اینگونه از میان سوختگیها روغن نمیزد و خوشمزهتر و کبابی میشد البته همین الان هم خوشمزه بود.
مثل تکهگوشتی کباب زده شده بود و همچو دلربایی برایم چشمک میزد که به چشمک خیالی گفتم:
- نکن اینچنین با من، خورده میشوی ها!
هوس خوردن به سرم زد و کمی گردنم را خم کردم و پایم را بالا آوردم و گازی محکم با آن دندانهای زرد شدهام به کف پایم زدم.
- بهبه!
تکه گوشت جزغاله شدهی پایم را جویدم. قورت دادنش سخت بود چرا که کمی خام بود و کم ادویه؛ بنابرین به سختی از روی گیجی و گرسنگی آن را قورت دادم.
- آخ! فکر کنم معدهام سوراخ شد... .
در لحظهای با بهم ریختن معدهام چنان عق زدم روی سخره که هر چه خورده بودم و نخورده بودم بیرون ریخت! حالم از کثیفی که خودم به بار آورده بودم بهم خورد و کمی جسم خود را از روی سطح سخره عقب کشیدم.
اگر پایم اول در آب لیمو میبود، اینگونه از میان سوختگیها روغن نمیزد و خوشمزهتر و کبابی میشد البته همین الان هم خوشمزه بود.
مثل تکهگوشتی کباب زده شده بود و همچو دلربایی برایم چشمک میزد که به چشمک خیالی گفتم:
- نکن اینچنین با من، خورده میشوی ها!
هوس خوردن به سرم زد و کمی گردنم را خم کردم و پایم را بالا آوردم و گازی محکم با آن دندانهای زرد شدهام به کف پایم زدم.
- بهبه!
تکه گوشت جزغاله شدهی پایم را جویدم. قورت دادنش سخت بود چرا که کمی خام بود و کم ادویه؛ بنابرین به سختی از روی گیجی و گرسنگی آن را قورت دادم.
- آخ! فکر کنم معدهام سوراخ شد... .
در لحظهای با بهم ریختن معدهام چنان عق زدم روی سخره که هر چه خورده بودم و نخورده بودم بیرون ریخت! حالم از کثیفی که خودم به بار آورده بودم بهم خورد و کمی جسم خود را از روی سطح سخره عقب کشیدم.