همگانی خاطره بگو

[mahban]

یه خاطره از دوران تحصیلت برامون بگو 🫰

 

[فردین رادفر]

با وسوسه‌ ی دوستم معلم که رفت دستشویی در رو از پشت قفل کردم چون دور بود از سالن یکساعتی اون تو موند

 

[Atrisa1235]

ساله آخر دبیرستان بود مدرک دیپلم براثبت نام دانشگاه نیازداشتم روز پنجشنبه رفتم مدرسه تا ۹ باز بود من یازده ونیم رسیدم بسته بود بامادرم دمه دروایسادم زنگ زدم مدیر التماس کردم گفت معاون می فرستم خلاصه ایستادم یه پسربچه رد شد گفت مگه نمی دونی پنجشنبه تعطیلع گفتم می دونم زنگ زدم بیان با یه نگاه سفیه اندرسفیه رفت خلاصه معاون با اخم (حق داشت)رسید گفت مدیر وقتی کلید انداختم درخونم بازکنم زنگ زد گفت به خاطر توبرگردم لحظه اذان وارد مدرسه شدم همچنان معاون اعصبانی کپی دیپلم گرفتم مامانم گفت دخترم خیلی بی دست وپاست می ترسم. ازآیندش 🥲
معاون گفت این بی دست وپاست کسی که مدیر مجبور کرد روز تعطیل لنگه ظهر من ازخونه برگردونه بادست وپاباشه چی کار می کنه نگران هرکی می خوای باش این نباشمنومی گفت🤦‍♀️

 

[Atrisa1235]

دوره راهنمایی بودیم چند نفری می اومدیم خونه یه پسری افتاده بود دنبال یکی نمی دونم کی خیلی لاغر مردنی بود به قیافش نمی خورد دردسر درست کنه نادیدش گرفتیم یه بار باماشین اومد جلومون ویراژ داد 🤦‍♀️ گفتم حسابت کف دستت نزارم دختر بابام نیستم اهله محل گزارش دادم شبونه چنان زده بودنش چندسال شده حتی روحشم اون ورا آفتابی نمیشه

 

[Atrisa1235]

دوره کرونا بود کلاش انلاینا من تکالیف داداشم می رسیدم بعد یه بار معلم کلیپ ۵ دقیقه فرستاد گفت به سوالا کتاب باتوجه به کلیپ جواب بدین من درس خودم مونده بود باز نکردم کلیپ خودم نوشتم فرستادم برگشت گفت چه طوری کلیپ ۵ دقیقه تودوقیقه هم دیدی هم نوشتی هم فرستادی هاگفتم یا جدسادات 🤦‍♀️چه غلطی کنم رفتم یه کلیپ گوتاه ازهمون بخش کتاب داتلود کردم فرستادم براش گفتم آقا معلم کلیپ شما باز نشد من اینو دیدم 🥲 گفت آهان باشه

 

[Atrisa1235]

دوره کرونا بود کلاش انلاینا من تکالیف داداشم می رسیدم بعد یه بار معلم کلیپ ۵ دقیقه فرستاد گفت به سوالا کتاب باتوجه به کلیپ جواب بدین من درس خودم مونده بود باز نکردم کلیپ خودم نوشتم فرستادم برگشت گفت چه طوری کلیپ ۵ دقیقه تودوقیقه هم دیدی هم نوشتی هم فرستادی هاگفتم یا جدسادات 🤦‍♀️چه غلطی کنم رفتم یه کلیپ گوتاه ازهمون بخش کتاب داتلود کردم فرستادم براش گفتم آقا معلم کلیپ شما باز نشد من اینو دیدم 🥲 گفت آهان باشه

درگیری باهاش ادامه داشت امتحان دوساعت وقت می داد من ۱۵دقیقع می فرستادم خلاصه گیرمی دادمثلا می خواست مچم بگیره از لحن صداس فهمیدم معلم جوونه پس هوش وحواسش جمعه یه مدیر دیونه داشتن همه معلما ازش می ترسیدن رفتم پی ویش شکایتش کردم دقیق یادم نیس چی گفتم خلاصه مدیره پاچه معلمه گرفت داداشم اون سال شاگردو دوم شد همه شوک بودن چه طوری خواستم بگم من بودم شما چه طوری

 

[Atrisa1235]

درگیری باهاش ادامه داشت امتحان دوساعت وقت می داد من ۱۵دقیقع می فرستادم خلاصه گیرمی دادمثلا می خواست مچم بگیره از لحن صداس فهمیدم معلم جوونه پس هوش وحواسش جمعه یه مدیر دیونه داشتن همه معلما ازش می ترسیدن رفتم پی ویش شکایتش کردم دقیق یادم نیس چی گفتم خلاصه مدیره پاچه معلمه گرفت داداشم اون سال شاگردو دوم شد همه شوک بودن چه طوری خواستم بگم من بودم شما چه طوری

من تا این تاپیک دفتر خاطرات تبدیل نکنم ول نمی کنم
دوره کرونامعلم دبیرستان بود سخت گیر گفت ۳۰ دیقه وقت میدم یعنی ۱۱مثلاخورده تیک بخوره قبول نیست بعدم ۱۵ سوال طولانی در پیام می فرستادیم یعنی سرعت تایپت باید خیلی بالا باشه کله کتاب حفظ باشی مثلا می خواست جلو تقلب بگیره ولی من جواب نصفه نیمه فرستادم ۳۰ دیقه سین زد خب مسلما همون لحطه که وقت نمی کنه پیام این همه دختر اصلاح کنه ازکتاب جواب پیدا ویرایش کردم یه هفته بعدکامل گرفتم

 

[Atrisa1235]

یه بار استاد سوال داد گفت بچه ها ایناجواباش پیدا کنین بفرستین تو ایتا خلاصه من چندتاش پیدا نکردم به جا فک کردن به جوابش نشستم گفتم این یه عالمه شاگرد داره ۳۵ این دانشگاه ۳۵ حالا کلاس انلاینم یه ۸۰ نفری اون یکی شایدم بیشتر فک کن همشون دونه دونه پیام بدن خب کلی هنرکنه سین بزنه خیلی دیگه هنر کنه باز کنه آیا بااین سنش حوصله می کنه جوابارم چک کنه پس 👿👿همین جوری قاطی می نویسم می فرستم خلاصه که دوستم گفت من پیدا نکردم جوابارو وای خدا وقت داره تموم میشع گفتم همون طوربفرست کامل می گیری خلاصه استا احتمال ۹۹ درصد اصلا دانلودم نکرده بودم هردومون کامل گرفتیم

 

[Atrisa1235]

الان میگین این چه قدر وراجه به جان خودم دلم نمیاد نگم یعنی تمومی ندارن
یه دوستی دانشگاه دارم ازاتوبوس که پیاده شدیم حینه برگشت از دانشگاه به من گفت یه راه کوتاه می شناسم نیازنیست پول تاکسی بدیم سریع می رسیم کنار تاکسیا خلاصه راه افتادیم راه کوتاهش نصفه شهر پیاده دور زدیم من دیگه نفسم داشت بندد می اومد هی می گفت این چهار راه ردکنبم این پیچ بگذریم رسیدیم تند می رفت خلاصه پادرد و نفس نفس زنان رسیدیم بلاخره کنار تاکسیا رسیدم خونه به بابام گفتم دارم خستگی می میرم این طوری شد برگشت گفت وای،اون جورکه خیلی طولانی فقط ۵ هزارتومان پول تاکسی می دادی بهتر نبود 🤦‍♀️خلاصه دختره گدا خدا ازت نگذره یه هفته پادرد کشیدم

 

[Atrisa1235]

این تکالیف دانشگاه هستن استادا میگن تایپی مثلا فلان فصل خلاصه و نمی دونم تحقیق من می دادم هوش مصنوعی تحقیق وخلاصه بنویسه بعد تو ورود کپی می کردم چندفصل رو فقط اولش اسم خودم می نوشتم حتی اونایی که دس نویس می خواستم خط بدم بهونه می کردم تایپی می فرستادم کامل می گرفتم در عرض سی دقیقه خلاصه تنبل بودن ذهن فعال می کنه