«به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید
– دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
– همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
– به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
– سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را