اگه یه روز صبح بیدار بشی ببینی یه میلیاردر شدی، چیکار می کنی؟

تصور کن توی موقعیتی قرار گرفتی که باید از جون یه نفر حفاظت کنی و یه جمله بگی تا نظرش درمورد کشتن خودش عوض شه، اون جمله چیه؟

بگین ببینم به نظرتون اگه مردی وجود نداشت زندگی چطور پیش می‌رفت؟ ⭕️توجه داشته باشید هرگونه بی احترامی و تبعیض جنسیتی، گزارش در پی داره

اگه میخواستی فقط یه جمله زیبا به پدرت بگی اون چیه؟

جمله رو کامل کن و بگو چرا زندگی رو دوست داری؟؟

🌱 بسم الله الرحمن الرحیم🌱 مصاحبه با : @Teimouri.Z نویسنده : به صرف سیگار مالبرو ❤️سلام جان دلم❤️ اول از همه اینو بگم ممنونم بابت این که وقت گرانبهاتو در اختیارمون قرار دادی و امیدوارم هر روز از روز قبل بهتر و بیشتر پیشرفت کنی. خب دختر گل خودتو یکم معرفی کن (اسم،فامیل،سن،شهر،رشته تحصیلی)...

نام اثر: هم‌پی نوع اثر: داستان کوتاه نویسنده: @Elaheh_A گوینده: @Gemma ژانر: فانتزی_عاشقانه تگ: فاخر طراح جلد: @R.I.P خلاصه: تقدیر تو را به مکانی که به آن تعلق داری هدایت می‌کند؛ سرنوشتِ تو پیش از تو مقدر شده و راهی جز قبول آن پیشِ روی تو نیست. هرچقدر به خیال خود، روزگار را دور بزنی و از...

سلام و درود. این تاپیک مختص به کاربر @Blueberry می‌باشد. از ارسال هر گونه پیام با هر محتوایی اکیدا خودداری کنید.

سلام و درود خدمت تمامی کاربران محترم انجمن رمان نویسی بوکینو. این تاپیک جهت قرار دادن آثار دوبلوران محترم @مهوین؛ و @Abolfazl عزیز ایجاد شده است. لطفا از ارسال هر گونه پیام با هر محتوایی اکیدا خودداری فرمایید. این اثار اختصاصی انجمن رمان نویسی بوکینو می‌باشد و هرگونه کپی برداری ار ان پیگرد...

سلام و درود خدمت تمامی کاربران محترم انجمن رمان‌نویسی بوکینو. این تاپیک مختص به @Gemma عزیز گوینده محترم انجمن است و ایشان پس از ضبط هر فایل، فایل میکس شده توسط میکسر در این تاپیک قرار خواهند داد. لطفا از ارسال هرگونه پیام با هر محتوایی در این تاپیک اکیدا خودداری فرمایید. این آثار اختصاصی انجمن...

Hace mucho tiempo que quiero decirte algo y no puedo یچیزی رو خیلی وقته که می خوام بهت بگم و نمیتونم Se me pone la piel de gallina cada vez que te veo هر وقت میبینمت بهم ریخته و احمق میشم Ya busqué en internet pa’ ver si es normal اخیرا توو اینترنت راجع بهش سرچ میکنم که ببینم طبیعیه یا نه...

تنهاییات … تنهاییات روی دوشم تنهاییام غمت نیست بهتر اینه تو بمونم امیدی به بودنت نیست نگاه کن … نگاه کن تو نگاه من چه بارونی تو راهه همیشه بستن یک در تولد یه دیواره نمی خواستم توو این خونه یه لحظه رو به روت باشم نتونستم کنار تو شبیه آرزوت باشم کجا میری بدون من برای هر دومون زوده یه وقتایی...

سلام و درود خدمت تمام بوکینویی‌های عزیز. این تاپیک جهت قرار دادن آثار تمامی گویندگان انجمن رمان‌نویسی بوکینو هست که توسط مدیریت ارشد بخش ارسال خواهد و شما می‌توانید به صدای دلنشین گویندگان محترم انجمن گوش دهید. *** 1. لطفا از ارسال هرگونه پیام با هر محتوایی اکیدا خودداری فرمایید. 2. تمامی آثاری...

رمان: شکست جادو نویسنده: سارینا الماسی ژانر: فانتزی، عاشقانه ناظر: @Elaheh_A خلاصه: در شهری پوشیده از مه ظلم و ستم، جایی که آوازه‌ای از زمان به گوش نمی‌رسد و قصه‌ی عشق پریان دهان به دهان نمی‌چرخد، دختر پادشاه نالایق روی پرتگاه سرنوشت می‌ایستد. او تنها امید مردمی است که آرزوهایشان را دفن...

سلام و درود. این تاپیک مختص به بانو @DALANA می‌باشد و از ارسال هرگونه پیام با هر محتوایی، اکیدا خودداری فرمایید.

تماشا https://cdn.musicgitar.ir/Music/Shadmehr%20Aghili/320/Shadmehr%20Aghili%20-%20Tamasha%20%5B320%5D.mp3

نام اثر: ستاره افتاد ناظر: @Blueberry نام دل‌نویس: رضا ویراستار: @Elaheh_A ژانر: عاشقانه، تراژدی مقدمه: کلمه‌هایت موجب گرمای قلب سرمازده‌ام بود. صورت روشنت، روشنای ذهن تاریکم بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد. به‌به ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهنم امشب مهتابی و دلم...

نام رمان: نفیر خاموش ژانر: جنایی، معمایی، درام نام نویسنده: @یگانه جان ناظر: @حوراء خلاصه رمان: همه‌چیز از یه اشتباه شروع شد، مسیری که منو کشوند به دنیایی تاریک و پر از رازهای ممنوعه. توی این سرزمین، هر قدمی که برمی‌داشتم، جونم رو به خطر می‌نداخت. وسط سایه‌ها و خیانت‌ها، گیر یه قدرت شیطانی...

﷽ عنوان: افعی ژانر: عاشقانه، درام نویسنده: Mobina.sy خلاصه: کوروش پسری است که از همان کودکی طعم تلخ خیانت و آ*ز*ار را می‌چشد. در دوران سختی‌های زندگی، مسیرش به خانه‌ای جدید کشیده می‌شود، جایی که همه‌چیز متفاوت به نظر می‌رسد. اما گذشته‌اش همچنان مثل افعی در سایه‌های ذهنش می‌غلتد، در حالی که در دل...

بسم رب قلم عنوان: خاطی بی‌خبط ژانر: درام، جنایی نویسنده: Yalda.Sh خلاصه: قرار بر این بود که طناب تنیده شده توسط روزگار، ریسمانی باشد برای رسیدن به خوشی‌هایی که سرتیترش نجات پدرش بود، اما طنابِ داری شد به دور گردن آرزوهایش... . در پس تار و پود آرزوهای آویخته‌اش، رازها یکی پس از دیگری برملا...