بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذتبخش موفقیت را بچشید!
ثبتنام
ورود به حساب کاربری
نويسندگان گرامی توجه کنید:
انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
(کلیک کنید.)
قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
(کلیک کنید.)
انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری میباشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما
مسدود میگردد.
باز کردن گره از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرفهایش، ما را به کشف حقیقت نزدیکتر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
به نام او
عتوان: دلنوشته
دلنوشته: ماهپیکر
نوع ژانر: تراژدی
نویسنده: @مهوا؛ (آیدا)
سخن نویسنده: سلام دوستانم، من پارتای دلنوشتمو روزانه مینویسم و میشه گفت یجورایی خاطرات و صد البته واقعیت و با یاد کسی نوشته شده^^
حرفی سخنی بود خوشحال میشم پاسخ بدم، خداقوت
مقدمه: چشمانش همچو دریای پر آب،...
ناظر: @Blueberry
ژانر: فانتزی، اجتماعی
خلاصه:
و در تقاص اشتباههایتان با شما به مهربانی برخورد میشود! هرچند عجیب؛ اما وقتی طرف حسابتان خدا باشد، هیچگاه دست خالی باز نمیگردید. اینطور که پیداست، زندگی کردن روی زمین انقدرها هم رایگان نیست و همه ما به درخت مولد بدهکاریم. بدهی ما از جنس سیم و...
در اینجا یک پاراگراف از "بینوایان"از ویکتور هوگو، داریم که من قراره ترجمه این پاراگراف از سه مترجم مختلف رو باهم مقایسه و تحلیل کنم.
"The bishop welcomed him with open arms, as he did everyone who was unfortunate enough to come to his door. The bishop's face radiated warmth, and his kind words...
☆بسم الله الرحمن الرحیم☆
🎤 مصاحبه با سرکار خانم: حدیثه شهبازی
خالق اثر: کاراکال
@Rover
سلام جان دلم :blush:
دختر گل، اول خودتو یکم معرفی کن: (اسم، فامیل، سن، شهر، رشته تحصیلی)
سلام عزیزم
حدیثه شهبازی
۲۳ ساله و ساکن تهران
لیسانس میکروبیولوژی (گرایش ژنتیک)
اولین اثری که نوشتی چند ساله...
سلام و درود، با نهایت ناراحتی و تاسف، فوت دایی محترم خانم زهرا تیموری عزیز رو تسلیت عرض میکنم.
انشاالله جنت فردوس نصیب این بزرگوار شود.🖤
تسلیت واژه کوچکیست
در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما
و خانواده محترم خواهانم
امیدوارم که غم آخرتان باشد.
باز هم تسلیت عرض میکنم خانم تیموری عزیز...
⚜بسم ربّ آرامِ دل⚜
با سلام و درود خدمت گرافیستان عزیز.✨🌹
در صورت داشتن درخواست استعفاء، پس از هماهنگی با سرپرست و مدیر تالار و جلب رضایت آنها، درخواست خود را به صورت فرم زیر ارسال کنید.
• تاریخ پیوستن به تیم:
• تاریخ استعفا:
• دلیل استعفا:
🛑 لازم به ذکر است:
📌 استعفاء رنکداران خدماتی، تنها...
«بسم ربّ آرامِ دل»
با سلام و احترام، خدمت شما نویسندگان بوکینویی!✨🌹
این تاپیک، دفتر کارِ جامع تیم گرافیک است؛ جهت ارائه و تحویل جلد آثار درخواستی شما!📚
بنابراین لطفاً و خواهشاً هیچگونه پیام متفرقه در این تاپیک ارسال نکنید.
📌توجه کنید:
۱. درخواستهای شما، به نوبت در حال طراحی توسط تیم...
«به نام ربّ آرام دل»
با سلام و درود بیکران خدمت شما نویسندگان و گرامیان بوکینویی!
در این تایپک شما قادر هستید که پس از بارگذاری مجاز پارتهای اثر خود، درخواست جلد دهید.
🟡 رمان و داستان کوتاه: 15 پارت
🔴 دلنوشته و اشعار: 10 پارت
دوستان و نویسندگان گرانقدر!
لطفا قبل از ارسال درخواست، قوانین...
سلام و درود خدمت تمام بوکینوییهای عزیز.
این تاپیک جهت قرار دادن آثار تمامی گویندگان انجمن رماننویسی بوکینو هست که توسط مدیریت ارشد بخش ارسال خواهد و شما میتوانید به صدای دلنشین گویندگان محترم انجمن گوش دهید.
***
1. لطفا از ارسال هرگونه پیام با هر محتوایی اکیدا خودداری فرمایید.
2. تمامی آثاری...
رمان: شکست جادو
نویسنده: سارینا الماسی
ژانر: فانتزی، عاشقانه
ناظر: @Elaheh_A
خلاصه: در شهری پوشیده از مه ظلم و ستم، جایی که آوازهای از زمان به گوش نمیرسد و قصهی عشق پریان دهان به دهان نمیچرخد، دختر پادشاه نالایق روی پرتگاه سرنوشت میایستد. او تنها امید مردمی است که آرزوهایشان را دفن...
سلام و درود خدمت تمامی بوکینوییهای عزیز.
بنده در این تاپیک فایلهایی که توسط خودم میکس شدهاند رو قرار خواهم داد، در صورت انتقاد از میکسها به پروفایل بنده مراجعه فرمایید و از ارسال هر پیام با هر محتوایی در این تاپیک، اکیدا خودداری کنید.
با تشکر، یاس.
به نام خالق چشمهایش
نام اثر: بُن دیوانگی
نام دلنویس: Q.R
نام ناظر: @Elaheh_A
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
از همان روز که چشمانم جذب نور چشمانت شد، فهمیدم که هرقدر هم عاشق باشی سرانجام من در دیوانهخانه از خاطراتمان خواهم گفت. برای تکتک دیوار های بلند اتاقم، همهچیزمان را تعریف کردم. آنها...
به نام خالقِ عشق
نام اثر: مغایرت
ناظر: @حوراء
نام دلنویس: الهه_آ
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
تاکنون از دوگانگی احساس شنیدهای؟
از عشقی که تو را همانند پروانهها همنشین با گل میکند و از شهدِ شیرین آن، جانَت را بینیاز میسازد؟
یا از حسرتی که همانند تیغ بر قلب و روحَت فرو میرود؟
احساساتی که نمیدانی...
نام اثر: کنج عُزلت
نویسنده اثر: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه ـ تراژدی
ناظر: @حوراء
مقدمه:
من در نبود تو به هیچ شباهت دارم.
دست از خود وخاطراتام شستهام؛
دلم اندکی سکوت، اندکی مرگ میخواهد.
سرزنشام نکن!
دُچارت شدن هم، عالَمی دارد.
«به نام نویسندهی سرنوشت»
رمان: تَنافُر
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناظر: @Elaheh_A
خلاصه: در هیاهوی زمان، دختری خود ساخته و رُکزبان با ایدههای ناب و بیپروا، وارد دنیای ساختمان سازی میشود. ابتدا علاقه و سپس انتقام، محرکهای اصلی پیشرفت او میشود؛ انتقامی که عشقش را مختل و...
بـہ نـام خـالـق شـعـر
عنوان: بیغولهی حور
ژانر: عاشقانه، تراژدی
شاعر: @حوراء
ناظر: @مهوین؛
خلاصه:
بیغولهای را خواهانام، با تو بیآنها
کنجی را خواهانام، با تو بییادها
یاد تو را با تو خواهانام، نه با آنها
یاد تو را با تو خواهانام، نه تنها، یار
نگارم، یاد تو مرحمیست بر دردها
غمیست بر...
اثری از حوراء تقیپور
اشعار کاربران
انجمنبوکینوانجمن رمان نويسی بوکینوانجمن رمان نویسی
بخش کتابینو
بوکینو
بیغولهی حور
تالار شعر
تراژدی
تقیپور
حوراء
حوراء تقیپور
شعر
شعر آنلاین
شعر تراژدی
شعر عاشقانه
عاشقانه
مجموعه اشعار
مجموعه اشعار بیغولهی حور
نام اثر: ستاره افتاد
ناظر: @Blueberry
نام دلنویس: رضا
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
کلمههایت موجب گرمای قلب سرمازدهام بود. صورت روشنات، روشنای ذهن تاریکام بود؛ اما ستاره افتاد! بود و نبودم در چشم بر هم زدنی غیب شد.
بهبه ستاره پیدا شد! ولی چه فایده که ذهنام امشب مهتابی و دلم هر روز آفتابیست.
بگمممم سلامممم؟
همون زمانی که منتظرش بودم!
البته باید فردا میبود ولی خب الآنم شده بامداد 00:00 درسته؟
همون موقعی که یه دخترِ قوی، به فرشته پاشو گذاشته تو این زمین و شادیو با اومدنش به هممون هدیه داده.
اممم؟
یعنی فکر کردییی ممکنه من همچین روز قشنگ و مهمیو یادم بره خانوم؟
نخیرررر اصلا به هیچ...