• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

دلنوشته هریدا (خار و گل) | ملینا نامور

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
844508_25Negar-1752013549175.jpg
312909_25Negar-1752076092604.jpg
اسم دلنوشته: هِریدا¹(خار و گل)
نویسنده: ملینا نامور
ژانر: تراژدی_ عاشقانه
ناظر: @ریحانه زنگنه
مقدمه:
زیبایی‌اش چشمم را گرفت تا آن‌جایی که خار‌های تیز وجودش را ندیدم!
من تمام عمر محسور سرخی گل بودم! لطافت و بوی خوش! نمی‌دانم خودم یا قلبم اما ندیدیم... خارهای تیز روی ساقه گل را ندیدیم و اجازه دادیم زخمی بزرگ بر روی دستانمان یادگاری بگذارد؛ فقط با امید این‌که شاید خار زمانی گل بدهد!​
_________________________________________________
¹. هِریدا - herida
- زخم.
- زبان اسپانیایی
 
آخرین ویرایش:
امضا : Melina.N

SULLIVAN

[مدیر تالار ادبیات + ناظر کتاب]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-12
نوشته‌ها
370
سکه
1,673
1733465430433.png



نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.

لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

᯽ [ قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

᯽ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات و شعر) ] ᯽

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد
و تگ دهید.

᯽ [ درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ᯽

᯽ [ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد ] ᯽

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

᯽ [ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی ] ᯽

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

᯽ [ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ] ᯽

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

᯽ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی] ᯽

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼

[کادر مدیریت تالار ادبیات]​
 
امضا : SULLIVAN

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
گل؟ پس کی؟
کی قرار است خارهای تیز این شاخه گل بدهد؟
چه زمانی می‌توانم باور کنم از خار منحوس، گلی زیبنده بروید؟
نمی‌شود باور کرد! چون گاهی که محسور زیبایی‌اش می‌شوم، او با بی‌رحمی، خارهایش را درون تنم فرو می‌کند!
دیگر نمی‌توانم!
گل، قلبم را شکسته و می‌دانم اگر بماند، دوباره زخمی می‌شوم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
دردناک است؛
اما با این‌که می‌دانستم در هنگام لمس، زخمی می‌شوم،
باز هم این‌کار را بارها و بارها انجام می‌دادم!
البته بگذار بگویم: این متن فقط در ر*اب*طه با گل‌ و خارهایش نیست!
گاهی با این‌که می‌دانیم خورشیدمان، فقط مدتی در آسمان دلمان می‌تابد،
باز هم می‌خواهیم ماهَش باشیم!​
 
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
امید ناامید هستم!
زمانی که دلم می‌گوید: «بالاخره خار گل می‌دهد»؛
اما افکار بیمارگونه‌ام می‌گوید:
«او فقط یک خار است، یک خار خیلی‌خیلی کوچولو».
نمی‌دانم فرمانروای عالم، قلب است یا مغز!
نمی‌دانم امید، گاهی پوچ است یا نه!
فقط دوست دارم،
با هر نسیم امید، گل‌هایم را نوازش کنم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
تو، مانند گلی زیبا، دلم را به لرزه در‌می‌آوری؛
اما حرف‌هایت، امان از حرف‌هایت که مثل خاری، زخم می‌زند به قلب بیمار ما!
کاش، واقعا آن‌قدر زیبا نبودی که خار روی ساقه‌هایت را نبینیم!​
 
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
خسته‌تر از آن هستم که بخواهم بگویم :
"باطن خاطر ما بی‌شمار هِریدا است"!
لطفاً هِریدا نزنید که دلمان دلمه بسته از جهش این خون گلگون!
که زخم است ...زخم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
من به تماشا نشسته‌ام، به تماشای گل که با هر وزش نسیم، گلبرگ‌هایش
میریزد.
این روزگار تمامش تقدیر است؟ شاید نه.
شاید این گل، از همان اول محکوم به پژمردن بود؛ مثل قلبی که در میان اشتیاقی بی پایان برای لمس محبت، خود را در دام زخم‌های بی‌رحم دیگری
میبیند.
زخم‌هایی که هیچ‌وقت در انتظار گل دادن هریدا التیام نیافت؛ بلکه بدتر، امیدهای نا به جایم زخمی می‌زدند بر روی خون گلگون دلمه بسته‌ی هریدا.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
ابتدای دیدنش معجزه‌ای در سلول‌های مغزم ثبت شد!
او یک معجزه بود!
می‌دانستم در دوست داشتنش بی‌شک درد هایی بی‌صدا فریاد می‌کشند در سکوت شب هق هق می‌کنند و من اما در این بازی بی‌پایان، همان‌طور که
زخمی می شدم باز هم در پی او می‌دویدم با تمام وجود، با تمام امید!
شاید فکر می کردم که هر زخمی روزی بهبود می‌یابد؛ اما حالا، این زخمی که
در دل دارم دیگر چیزی جز بخشی از من نیست!​
 
امضا : Melina.N

Melina.N

[مدیر تالار شعر]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-19
نوشته‌ها
110
سکه
546
خار از روی زیبنده‌ی تو حافظ است و تو دلبسته‌ی او !
میدانم سالیان سال تو را نگاه داشته است؛ اما صد حیف که همان خار زخم‌هایی بر روی قلبم به جای
گذاشتند که دردی عمیق هزاران ساله‌ای را به همراه داشت!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Melina.N

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 6) مشاهده جزئیات

بالا پایین