• ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار
  • تصاویر لینک‌دار

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: رازواره
نام نویسنده: رها آداباقری
ژانر: درام، عاشقانه
خلاصه: زحمت دارد! آدم بودن را می‌گویم.
آدم‌هایی که گاه با انتخاب‌های بد، داستان‌های خوبی می‌سازند. آدم‌هایی که با نگاه پر راز و رمز یکدیگر و دل‌هایی که در گروی هم جای می‌گذارند، سرچشمه‌ای گم شده از زندگی را باز‌ می‌گردانند. شاید آدم برای اینکه خودش باشد به بودن و داستان کسی نیاز داشته باشد؛ داستان‌هایی برگرفته از عاشقانه‌هایی پر هیاهو و پیچیده و پر از امید؛ چیزی که به قول بزرگان بسیار مقدس‌تر از زندگی‌ست.
مقدمه: دوستان! شرح پریشانی من، گوش کنید
داستان غم پنهانی من، گوش کنید
قصه‌ی بی‌سر و سامانی من، گوش کنید
گفت‌وگوی من و حیرانی من، گوش کنید
شرح این آتش جان‌سوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتن تا کی؟

وحشی بافقی
ناظر پیشنهادی: ( اختیاری )
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @yeganeh
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

سآیـهـ

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
LV
0
 
Joined
Feb 22, 2023
Messages
1,497
سکه
7,703
نام اثر: خیره به هیچ
نام نویسنده: غین.قاف
ژانر: عاشقانه، درام
خلاصه:
دوست داشتن کسی که هرگز نمی‌تواند مال تو باشد، سخت‌ترین بازی دنیاست.
هر بار که از دور می‌بینمش، دلم لحظه‌ای آرام می‌گیرد و یک عمر حسرت روی دوش من می‌نشیند.
شب‌ها که تنها می‌شوم، خاطره‌هایش در تاریکی اتاقم می‌رقصند، و من، بی‌صدا، در دل شب صدای خنده‌هایش را مرور می‌کنم. گویی هر خنده، ستاره‌ایست که در سکوت من می‌سوزد.
مقدمه:
گاهی دل می‌خواهد به کسی نزدیک شوی که نمی‌تواند مال تو باشد…
هر سایه، هر خنده‌ی دور و هر شب تاریک، تمام دنیایت را پر می‌کند و تو فقط مانده‌ای با حسرتی که هرگز تمام نمی‌شود.​

ناظر پیشنهادی: @YAS
 
امضا : سآیـهـ

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: خیره به هیچ
نام نویسنده: غین.قاف
ژانر: عاشقانه، درام
خلاصه:
دوست داشتن کسی که هرگز نمی‌تواند مال تو باشد، سخت‌ترین بازی دنیاست.
هر بار که از دور می‌بینمش، دلم لحظه‌ای آرام می‌گیرد و یک عمر حسرت روی دوش من می‌نشیند.
شب‌ها که تنها می‌شوم، خاطره‌هایش در تاریکی اتاقم می‌رقصند، و من، بی‌صدا، در دل شب صدای خنده‌هایش را مرور می‌کنم. گویی هر خنده، ستاره‌ایست که در سکوت من می‌سوزد.
مقدمه:
گاهی دل می‌خواهد به کسی نزدیک شوی که نمی‌تواند مال تو باشد…
هر سایه، هر خنده‌ی دور و هر شب تاریک، تمام دنیایت را پر می‌کند و تو فقط مانده‌ای با حسرتی که هرگز تمام نمی‌شود.​

ناظر پیشنهادی: @YAS
سلام و درود.
با درخواست نظارت و ناظر پیشنهادی شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

آینازاولادی

[ارشد عمومینو+مدیر مینیمال+گرافیست+ناظر-آزمایشی]
Staff member
LV
3
 
Joined
Sep 24, 2024
Messages
370
Awards
6
سکه
2,021
نام اثر: سِرا
نویسنده: آینازاولادی
ژانر: عاشقانه، جنایی، فانتزی، ترسناک
خلاصه:
سرا، او از میان تاریکی بیرون آمده تا دست ‌لی‌هانمون را گرفته و با خود به ماجراهای عجیب آن گارآگاه مرموز سفر کند.
شب محفل جستجو به دنبال سرنخی آشناست.
سِرا همان چراغی است که فردی مستحکم همانند لی‌هانمون به وجودش در زندگی‌اش نیازمند است، تا بتواند جواب‌ها را پیدا کند.
جواب‌هایی که سخت در تلاش برای حل معما‌هایشان است.
معماهایی که هرگز بدون وجود آن دو مسیر خودشان را یافت نخواهند کرد.
رازهای زیادی میان آشنایی آن دو برای برملا شدن وجود دارد....
مقدمه:
هرگاه که با خود به شب می‌اندیشی و آن را از پنجره‌ی کوچک خانه‌ات تماشا می‌کنی، چیزی جز زیبایی نخواهی دید!
بلعکس این ظاهر زیبا، پشت پرده‌ی آن، داستان‌های ترسناک، مرموز و مخوفی مخفی گشته‌اند.
تو درخانه‌ی امن خود هرگز متوجه‌ی آن‌ها نخواهی شد.
افرادی در سایه‌های تاریک شب خود را مخفی کرده‌اند تا بتوانند فردی تنها را در دام شرور و شیطانی خود گیر بیاندازند.
تو می‌توانی طعمه نباشی، سعی کن کسی باشی که آن‌ افراد شرور را شکار ‌می‌کنی!
تقدیم به مادرم که تنها تکیه‌گاه من در تمام مراحل زندگی‌ام است.
و تقدیم به کسانی که مرا همیشه باور دارند.
- آینازاولادی
ناظر پیشنهادی: @YAS
 
امضا : آینازاولادی

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: سِرا
نویسنده: آینازاولادی
ژانر: عاشقانه، جنایی، فانتزی، ترسناک
خلاصه:
سرا، او از میان تاریکی بیرون آمده تا دست ‌لی‌هانمون را گرفته و با خود به ماجراهای عجیب آن گارآگاه مرموز سفر کند.
شب محفل جستجو به دنبال سرنخی آشناست.
سِرا همان چراغی است که فردی مستحکم همانند لی‌هانمون به وجودش در زندگی‌اش نیازمند است، تا بتواند جواب‌ها را پیدا کند.
جواب‌هایی که سخت در تلاش برای حل معما‌هایشان است.
معماهایی که هرگز بدون وجود آن دو مسیر خودشان را یافت نخواهند کرد.
رازهای زیادی میان آشنایی آن دو برای برملا شدن وجود دارد....
مقدمه:
هرگاه که با خود به شب می‌اندیشی و آن را از پنجره‌ی کوچک خانه‌ات تماشا می‌کنی، چیزی جز زیبایی نخواهی دید!
بلعکس این ظاهر زیبا، پشت پرده‌ی آن، داستان‌های ترسناک، مرموز و مخوفی مخفی گشته‌اند.
تو درخانه‌ی امن خود هرگز متوجه‌ی آن‌ها نخواهی شد.
افرادی در سایه‌های تاریک شب خود را مخفی کرده‌اند تا بتوانند فردی تنها را در دام شرور و شیطانی خود گیر بیاندازند.
تو می‌توانی طعمه نباشی، سعی کن کسی باشی که آن‌ افراد شرور را شکار ‌می‌کنی!
تقدیم به مادرم که تنها تکیه‌گاه من در تمام مراحل زندگی‌ام است.
و تقدیم به کسانی که مرا همیشه باور دارند.
- آینازاولادی
ناظر پیشنهادی: @YAS
سلام و درود.
با درخواست نظارت و ناظر پیشنهادی شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

MAHZAD.

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Nov 13, 2025
Messages
21
سکه
100
نام اثر: نیمه زنده
ژانر: معمایی، ترسناک
نویسنده: MAHZAD.



خلاصه:
داستان سفری طولانی که هدفش بازیابی و بقا بود. من رفته بودم که تحلیل کنم؛ بازیابی کنم و زندگی ببخشم. نامش را قسمت نمی‌گذارم، تقدیر هم نمی‌تواند باشد. شاید نیرویی پنهان و ناشناخته من را به آن محل کشاند. نیرویی که مرا صدا می‌زد، نیرویی که کمک می‌خواست. من نه ناجی بودم، نه قهرمان. من یک زن در میانه‌ی تاریکی بودم. تاریکی که زندگیم را احاطه کرده بود؛ تا فرار را برقرار ترجیح بدهم. فراری که هزینه‌اش سقوط بود؛ فرار از تاریکی و سقوط به اعماق خلأ، جایی فراتر از تاریکی، جایی که نفس کشیدن هم هزینه دارد.
مقدمه
کرانه‌ی تاریکی در گستره‌ای بی‌انتها دخترک را احاطه کرده بود. از میان ل*ب‌هایش صداهایی ناشناس و بی‌معنی در دل کوهستان منعکس می‌شد. ترکیب جیغ و ترس، فریاد و درخواست کمک در پژواک صدایش نهفته بود و می‌دوید. کلمات گریخته بودند و جملات در پس ذهنش خاک‌ می‌خوردند. تاریکی کوهستان آن شب میزبان سایه‌ها بود و سپیدی بلند پیرهنش ترکیبی متضاد با سایه‌های وحشت داشت. چپ و راست، پشت‌سر و پیش‌رو، همه جا حضورشان حس می‌شد. و بالاخره حمله‌ور شدند و تنش میزبان زخم‌های کشنده‌ای شد که از میانشان قطرات مرگ می‌تراوید.
 

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: نیمه زنده
ژانر: معمایی، ترسناک
نویسنده: MAHZAD.



خلاصه:
داستان سفری طولانی که هدفش بازیابی و بقا بود. من رفته بودم که تحلیل کنم؛ بازیابی کنم و زندگی ببخشم. نامش را قسمت نمی‌گذارم، تقدیر هم نمی‌تواند باشد. شاید نیرویی پنهان و ناشناخته من را به آن محل کشاند. نیرویی که مرا صدا می‌زد، نیرویی که کمک می‌خواست. من نه ناجی بودم، نه قهرمان. من یک زن در میانه‌ی تاریکی بودم. تاریکی که زندگیم را احاطه کرده بود؛ تا فرار را برقرار ترجیح بدهم. فراری که هزینه‌اش سقوط بود؛ فرار از تاریکی و سقوط به اعماق خلأ، جایی فراتر از تاریکی، جایی که نفس کشیدن هم هزینه دارد.
مقدمه
کرانه‌ی تاریکی در گستره‌ای بی‌انتها دخترک را احاطه کرده بود. از میان ل*ب‌هایش صداهایی ناشناس و بی‌معنی در دل کوهستان منعکس می‌شد. ترکیب جیغ و ترس، فریاد و درخواست کمک در پژواک صدایش نهفته بود و می‌دوید. کلمات گریخته بودند و جملات در پس ذهنش خاک‌ می‌خوردند. تاریکی کوهستان آن شب میزبان سایه‌ها بود و سپیدی بلند پیرهنش ترکیبی متضاد با سایه‌های وحشت داشت. چپ و راست، پشت‌سر و پیش‌رو، همه جا حضورشان حس می‌شد. و بالاخره حمله‌ور شدند و تنش میزبان زخم‌های کشنده‌ای شد که از میانشان قطرات مرگ می‌تراوید.
سلام و درود.
با درخواست نظارت و ناظر پیشنهادی شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
Last edited:
امضا : YAS

سارابـهار❁

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Feb 16, 2025
Messages
204
سکه
1,007
نام اثر: بومِ خامُد
ژانر: سیاسی، فانتزی
نویسنده: سارابهار

خلاصه:
زندگی آرام و ساده بود… تا روزی که سرکوب‌گران با وعده‌ی عدالت و جهلِ مقدس آمدند و آزادی به خاطره‌ای دور تبدیل شد. «بومِ خامُد» قصه سرزمینی است که از ترس عبور می‌کند، از سکوت بیرون می‌آید و یاد می‌گیرد که آزادی، ارث هر انسانی است.

مقدمه:
خورشید همیشه دیر از پشت کوه بیدار می‌شد، انگار خودش هم می‌خواست چند لحظه‌ی دیگر در رؤیای روشن بوم‌خا بماند.
در آن روزها، باد از سمت دریا می‌آمد، بوی نان تازه از خانه‌ها بلند بود و رودخانه هنوز از زلالی برق می‌زد. در کوه‌های جنوبی، معدن‌ها کار می‌کردند، نه با طمع، بلکه با نظم.
دهقان‌ها می‌گفتند زمین بوم‌خا مهربان است، چون ما با او مهربانیم.
 

YAS

[ مدیریت کل سایت + مدیریت تالار نظارت ]
Staff member
LV
0
 
Joined
Sep 4, 2024
Messages
1,100
سکه
8,409
نام اثر: بومِ خامُد
ژانر: سیاسی، فانتزی
نویسنده: سارابهار

خلاصه:
زندگی آرام و ساده بود… تا روزی که سرکوب‌گران با وعده‌ی عدالت و جهلِ مقدس آمدند و آزادی به خاطره‌ای دور تبدیل شد. «بومِ خامُد» قصه سرزمینی است که از ترس عبور می‌کند، از سکوت بیرون می‌آید و یاد می‌گیرد که آزادی، ارث هر انسانی است.

مقدمه:
خورشید همیشه دیر از پشت کوه بیدار می‌شد، انگار خودش هم می‌خواست چند لحظه‌ی دیگر در رؤیای روشن بوم‌خا بماند.
در آن روزها، باد از سمت دریا می‌آمد، بوی نان تازه از خانه‌ها بلند بود و رودخانه هنوز از زلالی برق می‌زد. در کوه‌های جنوبی، معدن‌ها کار می‌کردند، نه با طمع، بلکه با نظم.
دهقان‌ها می‌گفتند زمین بوم‌خا مهربان است، چون ما با او مهربانیم.
سلام و درود.
با درخواست نظارت و ناظر پیشنهادی شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
امضا : YAS

SABA

کاربر بوکینو
LV
0
 
Joined
Nov 15, 2025
Messages
1
سکه
5
نام اثر: فرزندان خشم و اندوه
ژانر: تراژدی، فانتزی
نویسندگان: @SABA . @YAS
خلاصه: در میان دو جهانِ فانی و ابدی، فرزندان نیک‌نام آگاتا قربانی خشم کهن و دیرینه‌ی ولاتور، اهریمن بدسرشتِ جهانِ آنبرلایت و جهان انسان‌ها می‌شوند!
جیک که بار سنگین میراث سلطنتی را بر دوش می‌کشد.
فلورا بی‌خبر از سرنوشتی که از پیش برایش تعیین شده قدم در مسیر تاریکی می‌گذارد
و آرورایی که میان میدان نبرد حقیقت و کذب باید یکی را انتخاب می‌کرد.
هرکدام چیزی را از دیگری پنهان می‌کند و سرنوشتِ دو جهان به لحظه‌ای بستگی دارد که حقیقت آشکار شود؛ لحظه‌ای که نه عشق، نه خون و نه وفاداری، هیچ‌کدام شکل سابقشان را نخواهند داشت.
 

Who has read this thread (Total: 11) View details

Top Bottom