جدیدترین‌ها

بزرگترین مرجع تایپِ کتاب | انجمن رمان نویسی بوکینو

انجمن فرهنگی بوکینو، مکانی‌ برای انتشار و تایپ آثارِ شما عزیزان بوده و طبقِ قوانین جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود. هدف ما همواره ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه است. برای دسترسی به امکانات انجمن و تعامل در آن، همین حالا ثبت نام کنید.

سوالات متداول

آموزش کار با انجمن را از این لینک مطالعه کنید.

ایجاد موضوع

برای شروع موضوعی در تالار مورد نظر خود بفرستید.

کسب مقام

به خانواده‌ی بزرگ بوکینو بپیوندید!
  • ✵ انجمن رمانِ بوکـــیــنــو✵

    بزرگترین انجمن فرهنگی و کتابخانه‌ی مجازی ایران!

درخواست تعیین ناظر رمان | تالار نظارت

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,480
زمان آنلاین بودن
20d 11h 32m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #141
نام‌کاربری: *RaHa._

نام و نام خانوادگی: رها سلطانی

نوع کتاب: شعر

عنوان کتاب: جهانی که ما را نداشت

ژانر کتاب: عاشقانه، تراژدی

نویسنده کتاب: رها سلطانی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: این مجموعه، روایتی‌ست کوتاه اما عمیق، از عشق‌هایی که در لابه‌لای زمان و مکان گم شدند.
رباعی‌هایی عاشقانه، خیال‌پرداز، گاه دردناک و گاه لطیف؛ درباره‌ی دو دلی که می‌توانستند به‌هم برسند...
اما جهان، جای آن‌ها نبود.
در این رباعی‌ها، عشق در آیینه‌ها گم می‌شود، در خواب‌ها رخ می‌نماید، در لحظه‌ای محال زنده می‌ماند و در جهانی موازی نفس می‌کشد.
«جهانی که ما را نداشت» صدای آه کسانی‌ست که سهم‌شان از یک‌دیگر، فقط دلتنگی بود و احتمال! که با تمام بودن، نرسیدند... .


مقدمه کتاب: نه در مه، نه در ماه، نه در خواب‌ها
نه در قصه، نه در شب مهتاب‌ها

جهانی که ما را نداشت از نخست
فقط داشت دلتنگی و اضطراب‌ها

دو دل، بی‌قرار، از دو سوی زمین
دو فانوس خاموش، در آغوش چین

جهانی که ما را به‌هم نرساند
پر از جاده بود و نبود یقین

نه سهم تو از من، نه سهم من از تو
فقط آه، فقط شعر، فقط جست‌وجو

همیشه یکی دیرتر از یکی بود
جهانی که ما را نداشت... این‌چنین بود.


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 21, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر هر دو شعر شما: @ریحانه زنگنه
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

یآس

[ناظر آزمایشی کتاب]
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2025-07-18
نوشته‌ها
87
پسندها
128
زمان آنلاین بودن
13h 34m
امتیازها
10
سن
18
محل سکونت
همونجایی که دلبر خونه داره
سکه
426
  • #142
نام‌کاربری: یآس

نام و نام خانوادگی: یاسمن

نوع کتاب: شعر

عنوان کتاب: نمی‌دونم هنوز

ژانر کتاب: عاشقانه

نویسنده کتاب: یاسمن هاشمی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: ..

مقدمه کتاب: ..

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 21, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,480
زمان آنلاین بودن
20d 11h 32m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #143
نام‌کاربری: یآس

نام و نام خانوادگی: یاسمن

نوع کتاب: شعر

عنوان کتاب: نمی‌دونم هنوز

ژانر کتاب: عاشقانه

نویسنده کتاب: یاسمن هاشمی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: ..

مقدمه کتاب: ..

در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 21, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

ریحانه زنگنه

ناظر کتاب
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-30
نوشته‌ها
8
پسندها
95
زمان آنلاین بودن
2d 6h 57m
امتیازها
103
سن
23
سکه
32
  • #144
نام‌کاربری: ریحانه زنگنه

نام و نام خانوادگی: ریحانه زنگنه

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: موازی تا وصال

ژانر کتاب: مافیایی_عاشقانه و هیجانی

نویسنده کتاب: ریحانه زنگنه

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: پریزاد تو سن ۱۰ سالگی دچار حادثه تصادف میشه و فراموشی میگیره و از خیلی چیزا بی خبره و تو یه شب با حرفایی که از مورد اعتماد ترین فرد زندگیش میشنوه گذشته ای که تو ذهنش پر بود از دروغ از بین میره و به یه حقیقت تلخ تبدیل میشه حقیقتی که مجبورش میکنه به دنبال یک نفر بره ......

مقدمه کتاب: نمیدونم ؟از این چند میلیارد انسان چند نفر گذشتشون تغییر کرده و چند نفر گذشتشون دروغی بیش نبوده یا اونجوری که فکر میکردن نبوده ....
اما من یکی از اونا هستم تصوری که از گذشتم داشتم کاملاً با گذشته واقعی من فرق داره . و تموم این مدت با یک گذشته دروغین زندگی می‌کردم .
باید برم دنبال حقیقت گذشتم تا به واقعی تبدیل بشه .
خیلی سوالا هست که نه جوابشو می‌دونم و نه می‌دونم از چه کسی باید بپرسم اما این مسیرو طی میکنم هرچقدرم سخت باشه ادامه بدم و منصرف نمیشم تا به جواب همه سوالام و حقیقت برسم :)


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 21, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

magician

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2025-07-21
نوشته‌ها
1
پسندها
2
زمان آنلاین بودن
1h 49m
امتیازها
5
سن
20
محل سکونت
Tehran
سکه
2
  • #145
نام‌کاربری: magician

نام و نام خانوادگی: طاها آقائی

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: اتاق هشتم

ژانر کتاب: درام،رازآلود،بقا

نویسنده کتاب: طاها آقائی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: 500

خلاصه کتاب: هشت نفر، بدون هیچ خاطره‌ای، در یک مرکز کاملاً بسته و کنترل‌شده بیدار می‌شوند. هیچ‌کدام نام، گذشته، شغل یا حتی سن دقیق‌شان را به یاد نمی‌آورند. فقط می‌دانند که اینجا باید "زنده بمانند".

هر روز، یک نفر به ظاهر «اتفاقی» می‌میرد. اما هر مرگ، یکی از تکه‌های پازل گذشته را آشکار می‌کند و با هر تکه، یکی از حاضران به قربانی بعدی تبدیل می‌شود.

در این میان، دو نفر یک دختر با ذهن تحلیل‌گر و یک مرد با حافظه‌ی لحظه‌ای برگشتی شروع به بازسازی گذشته‌ می‌کنند. آن‌ها درمی‌یابند که هرکدام بخشی از یک اتفاق وحشتناک در دنیای بیرون بوده‌اند: حادثه‌ای که مرز میان گناهکار و قربانی را پاک کرده.

آیا اینجا زندان است؟ آزمایشگاه روان‌شناسی؟ جهنم؟
آیا آن‌ها باید همدیگر را بکشند یا راه فراری وجود دارد؟
و اتاق هشتم، آخرین ایستگاه است یا آغاز کابوسی تازه؟


مقدمه کتاب: گاهی آدم‌ها فکر می‌کنند گذشته را پشت سر گذاشته‌اند؛ فکر می‌کنند فراموشی، نجات است.
اما اگر فراموشی آغاز جهنم باشد چه؟
اگر بیدار شوی و نه تنها نام خودت را ندانی، بلکه حتی ندانـی چـرا اینجـایی، با کِی اینجایی و اصلاً چه کسی هستی؟

در اتاقی غریبه بیدار می‌شوی. سقف سفید، دیوارهای بی‌پنجره، یک میز، هفت نفر دیگر...
و هیچ خاطره‌ای از خودت یا زندگی‌ات.
فقط یک صدا در بلندگو می‌گوید:
«تنها یکی از شما خواهد ماند. برای زنده ماندن، باید خودتان را به یاد بیاورید...»

و از آن لحظه، بازی شروع می‌شود.
مرگ، از اتاقی به اتاق دیگر می‌چرخد.
و هر شب، یکی کم می‌شود.
تا وقتی فقط اتاق هشتم باقی بماند...


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 1, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,480
زمان آنلاین بودن
20d 11h 32m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #146
نام‌کاربری: ریحانه زنگنه

نام و نام خانوادگی: ریحانه زنگنه

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: موازی تا وصال

ژانر کتاب: مافیایی_عاشقانه و هیجانی

نویسنده کتاب: ریحانه زنگنه

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: پریزاد تو سن ۱۰ سالگی دچار حادثه تصادف میشه و فراموشی میگیره و از خیلی چیزا بی خبره و تو یه شب با حرفایی که از مورد اعتماد ترین فرد زندگیش میشنوه گذشته ای که تو ذهنش پر بود از دروغ از بین میره و به یه حقیقت تلخ تبدیل میشه حقیقتی که مجبورش میکنه به دنبال یک نفر بره ......

مقدمه کتاب: نمیدونم ؟از این چند میلیارد انسان چند نفر گذشتشون تغییر کرده و چند نفر گذشتشون دروغی بیش نبوده یا اونجوری که فکر میکردن نبوده ....
اما من یکی از اونا هستم تصوری که از گذشتم داشتم کاملاً با گذشته واقعی من فرق داره . و تموم این مدت با یک گذشته دروغین زندگی می‌کردم .
باید برم دنبال حقیقت گذشتم تا به واقعی تبدیل بشه .
خیلی سوالا هست که نه جوابشو می‌دونم و نه می‌دونم از چه کسی باید بپرسم اما این مسیرو طی میکنم هرچقدرم سخت باشه ادامه بدم و منصرف نمیشم تا به جواب همه سوالام و حقیقت برسم :)


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 21, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @یآس
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,480
زمان آنلاین بودن
20d 11h 32m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #147
نام‌کاربری: magician

نام و نام خانوادگی: طاها آقائی

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: اتاق هشتم

ژانر کتاب: درام،رازآلود،بقا

نویسنده کتاب: طاها آقائی

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: 500

خلاصه کتاب: هشت نفر، بدون هیچ خاطره‌ای، در یک مرکز کاملاً بسته و کنترل‌شده بیدار می‌شوند. هیچ‌کدام نام، گذشته، شغل یا حتی سن دقیق‌شان را به یاد نمی‌آورند. فقط می‌دانند که اینجا باید "زنده بمانند".

هر روز، یک نفر به ظاهر «اتفاقی» می‌میرد. اما هر مرگ، یکی از تکه‌های پازل گذشته را آشکار می‌کند و با هر تکه، یکی از حاضران به قربانی بعدی تبدیل می‌شود.

در این میان، دو نفر یک دختر با ذهن تحلیل‌گر و یک مرد با حافظه‌ی لحظه‌ای برگشتی شروع به بازسازی گذشته‌ می‌کنند. آن‌ها درمی‌یابند که هرکدام بخشی از یک اتفاق وحشتناک در دنیای بیرون بوده‌اند: حادثه‌ای که مرز میان گناهکار و قربانی را پاک کرده.

آیا اینجا زندان است؟ آزمایشگاه روان‌شناسی؟ جهنم؟
آیا آن‌ها باید همدیگر را بکشند یا راه فراری وجود دارد؟
و اتاق هشتم، آخرین ایستگاه است یا آغاز کابوسی تازه؟


مقدمه کتاب: گاهی آدم‌ها فکر می‌کنند گذشته را پشت سر گذاشته‌اند؛ فکر می‌کنند فراموشی، نجات است.
اما اگر فراموشی آغاز جهنم باشد چه؟
اگر بیدار شوی و نه تنها نام خودت را ندانی، بلکه حتی ندانـی چـرا اینجـایی، با کِی اینجایی و اصلاً چه کسی هستی؟

در اتاقی غریبه بیدار می‌شوی. سقف سفید، دیوارهای بی‌پنجره، یک میز، هفت نفر دیگر...
و هیچ خاطره‌ای از خودت یا زندگی‌ات.
فقط یک صدا در بلندگو می‌گوید:
«تنها یکی از شما خواهد ماند. برای زنده ماندن، باید خودتان را به یاد بیاورید...»

و از آن لحظه، بازی شروع می‌شود.
مرگ، از اتاقی به اتاق دیگر می‌چرخد.
و هر شب، یکی کم می‌شود.
تا وقتی فقط اتاق هشتم باقی بماند...


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ خودم ویرایش می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 1, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @SULLIVAN
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 

ندوش؛

[معاون بازنشسته سایت]
کادر مدیریت بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
946
پسندها
4,746
زمان آنلاین بودن
15d 23h 11m
امتیازها
338
سن
16
محل سکونت
..تهران
سکه
5,002
  • #148
نام‌کاربری: ندوش؛

نام و نام خانوادگی: ندا تیموری

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: رمان

ژانر کتاب: تراژدی، فانتزی

نویسنده کتاب: ندا تیموری

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: در عین حرکت پناه سوال عجیبی پرسید
- ببینم تو واقعا یه اهریمنی؟
اهریمن با اخم‌های درهم رفته به اون نگاه کرد و پاسخ داد.
- نه من نیمه اهریمنم.
و به مسیر خود ادامه دادند.
به جنگل رسیدند گویا آن‌جا مکانی امن است که اهریمن در آن زندگی می‌کند، راهی عظیم را طی کردن اهریمن گل‌ها را با دستش کنار زد و در یک قار را باز کرد.


مقدمه کتاب: انگار..
در این جهان مه آلود گم گشته‌ام، سعی دارم به دنبال خود واقعی‌ام بگردم!
منی که در کودکی خود گم و آدم جدیدی از اون بزرگ شده است.
من به دنبالت می‌آیم گذشته‌ی تاریک..


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 31, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ballerina

کاربر بوکینو
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2025-07-12
نوشته‌ها
7
پسندها
24
زمان آنلاین بودن
5h 12m
امتیازها
13
سن
25
سکه
29
  • #149
نام‌کاربری: ballerina

نام و نام خانوادگی: فاطمه عبدالهی

نوع کتاب: فن فیکشن

عنوان کتاب: خاکستر نیلوفر آبی

ژانر کتاب: درام، معمایی،‌ عاشقانه، ورزشی

نویسنده کتاب: فاطمه.ع

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: رن اچیزن، نابغهٔ ۱۴سالهٔ تنیس، پس از قهرمانی در آمریکا به ژاپن بازمی‌گردد و در مدرسه‌ای جدید شروع به بازی می‌کند. اما زیر سطح موفقیت‌های ورزشی او، رازهای خانوادگی عمیقی نهفته است.

مقدمه کتاب: خط قرمز بین برنده و بازنده، به باریکی تور تنیس بود... و رن اچیزن دقیقاً روی آن ایستاده بود.
صدای توپ‌ها مثل نبض یک راز قدیمی می‌زد. هر ضربه، سوالی بی‌جواب را در ذهن رن زنده می‌کرد:
- چرا دستان نانجیرو هنگام گفتن «خوش آمدی» می‌لرزید؟
- چرا آتوبه آن شب بارانی، گردنبند عجیبش را پنهان کرد؟
- و چرا توپ‌های تمرینی همیشه به سمت آن نقطهٔ سوخته در حصار زمین می‌رفتند؟
«بازی فقط روی زمین تنیس نیست... .»
این آخرین جملهٔ مربی پیش از سکوت مرموزش بود.
حالا رن باید بین سه انتخاب یکی را برمی‌گزید:
- گریز از گذشته
- مقابله با حقیقت
- یا باز کردن دروازهٔ جهنمی که سالها بسته مانده بود... .


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 1, 2025
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

YAS

[مدیرکل - مدیر تالار نظارت+مترجم انجمن]
کادر مدیریت بوکینو
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
871
پسندها
3,480
زمان آنلاین بودن
20d 11h 32m
امتیازها
253
محل سکونت
بیرجند
سکه
5,750
  • #150
نام‌کاربری: ندوش؛

نام و نام خانوادگی: ندا تیموری

نوع کتاب: رمان

عنوان کتاب: رمان

ژانر کتاب: تراژدی، فانتزی

نویسنده کتاب: ندا تیموری

زبان اصلی کتاب: فارسی

تعداد صفحات (پارت)‌: نامشخص

خلاصه کتاب: در عین حرکت پناه سوال عجیبی پرسید
- ببینم تو واقعا یه اهریمنی؟
اهریمن با اخم‌های درهم رفته به اون نگاه کرد و پاسخ داد.
- نه من نیمه اهریمنم.
و به مسیر خود ادامه دادند.
به جنگل رسیدند گویا آن‌جا مکانی امن است که اهریمن در آن زندگی می‌کند، راهی عظیم را طی کردن اهریمن گل‌ها را با دستش کنار زد و در یک قار را باز کرد.


مقدمه کتاب: انگار..
در این جهان مه آلود گم گشته‌ام، سعی دارم به دنبال خود واقعی‌ام بگردم!
منی که در کودکی خود گم و آدم جدیدی از اون بزرگ شده است.
من به دنبالت می‌آیم گذشته‌ی تاریک..


در صورت بیان ایرادات توسط ناظر، آیا خودتان آنها را ویرایش می‌کنید یا به ناظر واگذار می‌کنید؟ به ناظر واگذار می‌کنم.

مورخ ثبت درخواست: Jul 31, 2025
سلام و درود.
با درخواست نظارت شما موافقت شد.✅
ناظر شما: @YAS
لطفا منتظر گفت‌و‌گویی از جانب ناظر خود بمانید و تاپیک اثر خود را تا زمان تایید توسط ناظر ایجاد نکنید.
موفق و موید باشید.🤝🤍
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

بازدید کنندگان موضوع (تعداد: 23) مشاهده جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape5
shape6
بالا پایین