تـــولـــد 🫂مامان انجمن🫂

[Ayda]

تولد ندا، پشتیبان همیشه‌گی انجمن
امروز روز خاصی است؛ روزی که تمام بچه‌های انجمن به خاطر ندا، یکی از عزیزترین اعضای خانواده انجمن، جشن گرفته‌اند. ندا همیشه مثل یک مادر بود و با کارای خنده دارش همه رو شاد میکرد و نسل بوکینو رو حسابی پیچیده کرده بود، کسی که حتی در بدترین لحظات هم انرژی مثبت می‌دهد و همیشه در کنار همه است.
حالا این تولد، تولدی است که هیچ‌کدوم از بچه‌ها نمی‌خواستند از دستش بدن. اما داستان از اینجا شروع شد که زینب، مادر مهربان انجمن، به عنوان نماینده‌ی تمام اعضا تصمیم گرفت که تولد ندا رو جشن بگیره و به او نشان بده که چقدر در دل همه عزیز است. همه‌ی بچه‌ها هم با اشتیاق برای این جشن آماده. شدند
زینب به همه گفت: «بچه‌ها، ندا همیشه در کنار ما بوده. حالا وقتشه که بهش نشون بدیم چقدر براش ارزش قائلیم.» و بلافاصله یک شور و شوق در انجمن افتاد.
همه مشغول آماده‌سازی برای جشن شدند. کیک تولد با طراحی ویژه، گل‌های رنگی، و کارت‌های تبریک پر از شوخی و کلمات دلگرم‌کننده آماده شد. از آنجایی که ندا همیشه می‌خواست خانواده‌اش شاد باشند، بچه‌ها تصمیم گرفتند که جشن رو نه فقط به عنوان تولد، بلکه به عنوان یک جشن بزرگ خانوادگی برگزار کنند.
وقتی ندا وارد شد، ابتدا کمی متعجب شد، چون فکر می‌کرد روز معمولیه. اما وقتی همه با صدای بلند فریاد زدند «تولدت مبارک، ندا!» و کیک تولد رو جلویش گذاشتند، چشمانش پر از اشک شد. ندا همیشه به دیگران کمک کرده بود، حالا وقتش بود که خودش این محبت‌ها رو دریافت کنه.
زینب با یک لبخند مهربان گفت: «ندا جان، امروز تولد توست، پس خودتو راحت بذار! ما همه اینجا هستیم تا تولدت رو به یاد موندنی کنیم!» و بچه‌ها هم به جمع گفتند: «همیشه با شما هستیم، ندا
همه مشغول جشن شدند. شکلات‌ها پخش شد، مسابقات کوچک برای خوش‌گذرونی برگزار شد، و در این بین، همه شاد بودند و از صمیم قلب به ندا تبریک می‌گفتند. زینب که همیشه مراقب همه بود، دست ندا رو گرفت و گفت: «تو مثل خواهر بزرگ‌تر برای ما بودی و همیشه به ما دلگرمی دادی. امروز هم می‌خواهیم تو رو خوشحال کنیم.»
ندا با لبخند از ته دل گفت: «واقعا نمی‌دونم چی بگم... فقط می‌خوام بگم که این روز برای من خیلی خاصه، چون شما همه خانواده من هستید.»
این جشن نه فقط تولدی بود برای ندا، بلکه جشن خانواده‌ای بود که هر لحظه‌اش با حمایت و محبت یکی از اعضا روشن می‌شد. تولدی که همیشه در یادها باقی خواهد ماند، پر از لحظات شیرین و خاطراتی که در دل همه جاودانه خواهد ماند.
تولدت مبارک ندوشِ انجمن​

---

خب تولد کیه؟
@ندوش؛
خواهری قشنگم واقعا معذرت میخوام که ۲۸ ام تولدتو فراموش کردم البته کردیم!
امیدوارم که دلخور نشی
مرسی که همیشه تو شرایط کنارمون بودی و است چند وقت بخاطر حالت از میونمون کمرنگ شدی امیدوارم آرزوهای خاطره شن برات خانوم وکیل و حال دلت زود زود خوب شه
به عشق تو کیک سبز​

 

[Narin ✿]

تولدت مبارک باشه عزیز⚘️

 

[mahban]

تولدت مبارک نفس جانم 🤗❤️

آرزو هات خاطره شن دختر قوی
وکیل آینده 🫂❤️❤️❤️❤️

 

[Blueberry]

تولدت مبارک کوچولو، بهترین هارو برات آرزو میکنم قشنگم.🤍🫂

 

[Elaheh_A]

تولدت مبارک عزیزدلم امیدوارم همیشه تنت سالم و دلت خوش باشه❤️

 

[Tavan]

تولدت خیلی خیلی مبارکه مافیای بازدیدها

 

[Dark dreamer]

تولدت مبارک عزیزم

 

[ندوش؛]

تولد ندا، پشتیبان همیشه‌گی انجمن
امروز روز خاصی است؛ روزی که تمام بچه‌های انجمن به خاطر ندا، یکی از عزیزترین اعضای خانواده انجمن، جشن گرفته‌اند. ندا همیشه مثل یک مادر بود و با کارای خنده دارش همه رو شاد میکرد و نسل بوکینو رو حسابی پیچیده کرده بود، کسی که حتی در بدترین لحظات هم انرژی مثبت می‌دهد و همیشه در کنار همه است.
حالا این تولد، تولدی است که هیچ‌کدوم از بچه‌ها نمی‌خواستند از دستش بدن. اما داستان از اینجا شروع شد که زینب، مادر مهربان انجمن، به عنوان نماینده‌ی تمام اعضا تصمیم گرفت که تولد ندا رو جشن بگیره و به او نشان بده که چقدر در دل همه عزیز است. همه‌ی بچه‌ها هم با اشتیاق برای این جشن آماده. شدند
زینب به همه گفت: «بچه‌ها، ندا همیشه در کنار ما بوده. حالا وقتشه که بهش نشون بدیم چقدر براش ارزش قائلیم.» و بلافاصله یک شور و شوق در انجمن افتاد.
همه مشغول آماده‌سازی برای جشن شدند. کیک تولد با طراحی ویژه، گل‌های رنگی، و کارت‌های تبریک پر از شوخی و کلمات دلگرم‌کننده آماده شد. از آنجایی که ندا همیشه می‌خواست خانواده‌اش شاد باشند، بچه‌ها تصمیم گرفتند که جشن رو نه فقط به عنوان تولد، بلکه به عنوان یک جشن بزرگ خانوادگی برگزار کنند.
وقتی ندا وارد شد، ابتدا کمی متعجب شد، چون فکر می‌کرد روز معمولیه. اما وقتی همه با صدای بلند فریاد زدند «تولدت مبارک، ندا!» و کیک تولد رو جلویش گذاشتند، چشمانش پر از اشک شد. ندا همیشه به دیگران کمک کرده بود، حالا وقتش بود که خودش این محبت‌ها رو دریافت کنه.
زینب با یک لبخند مهربان گفت: «ندا جان، امروز تولد توست، پس خودتو راحت بذار! ما همه اینجا هستیم تا تولدت رو به یاد موندنی کنیم!» و بچه‌ها هم به جمع گفتند: «همیشه با شما هستیم، ندا
همه مشغول جشن شدند. شکلات‌ها پخش شد، مسابقات کوچک برای خوش‌گذرونی برگزار شد، و در این بین، همه شاد بودند و از صمیم قلب به ندا تبریک می‌گفتند. زینب که همیشه مراقب همه بود، دست ندا رو گرفت و گفت: «تو مثل خواهر بزرگ‌تر برای ما بودی و همیشه به ما دلگرمی دادی. امروز هم می‌خواهیم تو رو خوشحال کنیم.»
ندا با لبخند از ته دل گفت: «واقعا نمی‌دونم چی بگم... فقط می‌خوام بگم که این روز برای من خیلی خاصه، چون شما همه خانواده من هستید.»
این جشن نه فقط تولدی بود برای ندا، بلکه جشن خانواده‌ای بود که هر لحظه‌اش با حمایت و محبت یکی از اعضا روشن می‌شد. تولدی که همیشه در یادها باقی خواهد ماند، پر از لحظات شیرین و خاطراتی که در دل همه جاودانه خواهد ماند.
تولدت مبارک ندوشِ انجمن​

---

خب تولد کیه؟
@ندوش؛
خواهری قشنگم واقعا معذرت میخوام که ۲۸ ام تولدتو فراموش کردم البته کردیم!
امیدوارم که دلخور نشی
مرسی که همیشه تو شرایط کنارمون بودی و است چند وقت بخاطر حالت از میونمون کمرنگ شدی امیدوارم آرزوهای خاطره شن برات خانوم وکیل و حال دلت زود زود خوب شه
View attachment 14279به عشق تو کیک سبز​

الان میشه من گرررریه کنم؟
با اینکه خیلی خیلی با تاخیر دیدمش بازم خیلی خوشحال شدم مرسی که همیشه به فکری قشنگ‌ترینِ خواهر من واقعا که الان میبینم تو شرایطی که خودت مساعد نبودیم تو به فکر من بودیو سعی کردی منو خوشحالم کنی تو بدترین ورژنم تو بهترینش همیشه کنارم دیدمت مرسی که هستی💋💋

 

[ندوش؛]

تولدت مبارک باشه عزیز⚘️

خیلی ممنونم خوشگلم

تولدت مبارک نفس جانم 🤗❤️

آرزو هات خاطره شن دختر قوی
وکیل آینده 🫂❤️❤️❤️❤️

مرسیتمم من خانوم

تولدت مبارک کوچولو، بهترین هارو برات آرزو میکنم قشنگم.🤍🫂

واهاییی مرسی مرسی یسنا خوشگله بمونی برام

تولدت مبارک عزیزدلم امیدوارم همیشه تنت سالم و دلت خوش باشه❤️

ممنونم الی بانوی من

تولدت خیلی خیلی مبارکه مافیای بازدیدها

سیری سیریییی ممنونم ازتو اکیپ مافیایی من🫣

تولدت مبارک عزیزم

ممنون گل

 

[ندوش؛]

خیلی خیلی از همتون ممنونم بچها💋
زحمت کشیدین