مناسبت یلداتون مبارککک

[ندوش]

در دل یک زمستان سرد و برفی، روستایی کوچک در دامنه کوه‌های سرسبز قرار داشت. در این روستا، همه منتظر آمدن ننه سرما بودند. او همیشه با خود برف و سرما می‌آورد و شب یلدا را به یادماندنی‌تر می‌کرد.

روزها به کندی می‌گذشتند و بچه‌ها با شوق و ذوق منتظر شب یلدا بودند. آن‌ها از صبح زود شروع به آماده‌سازی می‌کردند؛ خشک‌کردن میوه‌ها، درست کردن آجیل و چیدن سفره شب یلدا. وقتی شب فرا رسید، خانواده‌ها دور هم جمع شدند و سفره‌ای پر از میوه‌های رنگارنگ، انار و هندوانه را برپا کردند.

در این میان، ننه سرما با دستان سرد و لباس‌های پشمی‌اش به روستا آمد. وقتی او به خانه‌ها سر زد، برف نرم و سفیدی بر روی زمین نشسته بود. بچه‌ها با چشمانی درخشان به بیرون دویدند و در برف بازی کردند. ننه سرما با لبخند به آنها نگاه می‌کرد و خوشحالی‌شان را می‌دید.

سپس، شب یلدا آغاز شد. خانواده‌ها دور هم نشسته بودند و قصه‌ها و افسانه‌ها را تعریف می‌کردند. ننه سرما هم به جمع آنها پیوست و داستان‌های قدیمی را برای بچه‌ها گفت. او از شب‌های طولانی و ستاره‌های درخشان آسمان حرف زد و اینکه چگونه هر سال با آمدن زمستان، زندگی دوباره‌ای آغاز می‌شود.

وقتی که شب به نیمه رسید، بچه‌ها به خواب رفتند و ننه سرما با دقت به سفره نگاه کرد. او از محبت و عشق خانواده‌ها شگفت‌زده شد. او فهمید که گرمای عشق و دوستی انسان‌ها می‌تواند حتی سردترین شب‌ها را گرم و دلپذیر کند.

به این ترتیب، ننه سرما با قلبی پر از شادی و امید به آینده، روستا را ترک کرد و وعده داد که هر سال در شب یلدا به دیدار آنها خواهد آمد. بچه‌ها نیز با قلبی سرشار از عشق و شکرگزاری، خواب دیدند که همیشه در کنار هم خواهند بود و هر زمستان را با یاد ننه سرما جشن خواهند گرفت.
​

 

[ندوش]

یلداتون مبارک جیگیلیا💙

 

[YAS]

مبارکککک

 

[جیـــلان]

مبارکتون باشه خانومیا

 

[ZEINAB.S]

یلداتون مبارک