به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

دنباله دار کسیو نفرین کردی که آهت دامن‌گیرش کنه؟

  • نویسنده موضوع yas_NHT
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 19

yas_NHT

[سرپرست تصویرینو - مدیر تالار نظارت]
پرسنل مدیریت
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
192
مدال‌ها
4
سکه
1,756
موضوع مشخصه، اسپم ندین.
 
امضا : yas_NHT

آیدا؛

[معاونت اجرایی سایت- تصویرینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-21
نوشته‌ها
1,596
مدال‌ها
23
سکه
8,160

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,022
مدال‌ها
3
سکه
5,124
آره.
گرچه مرگ حقه همه‌ست؛ ولی نفرینش کردم و چند ماه بعد فوت کرد. نمی‌تونم بگم بخاطر نفرین من فوت شد اما میشه احتمال داد.
 
امضا : ARNICA

یاقوتِ نیلگون فام؛

[مدیریت ارشد هنرینو+مدیر تالار آموزشگاه]
پرسنل مدیریت
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-30
نوشته‌ها
1,073
مدال‌ها
3
سکه
5,401
اره
 
امضا : یاقوتِ نیلگون فام؛

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
921
مدال‌ها
22
سکه
5,725
اوهوم، یکی که خیلی اذیتم کرد
خونشون که بودم با نفرت نگاش می‌کردم و تو دلم می‌گفتم کاش یه بلایی سرش بیاد دلم خنک بشه
همون موقع سر ناهار بود حالش کلا به هم ریخت بردنش بیمارستان خواستن بستریش کنن راضی نشد 🤷
اون موقع تو دلم می‌گفتم خدایا دمت گرم حقشو گذاشتی کف دستش
الآنم حال درست حسابی ندارد کلا
میگن چوب خدا بی‌صداس ، دقیقاً همینه
سزای کاراشه

تا اون باشه دیگه زی‌زی رو اذیت نکنه🙎:joy:
 
امضا : Liam
بالا