به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
بدون دفتر سکان نمی شود خانه ساخت. این عبارتی است که نانسی ، دوست صمیمی ام وقتی که داشت خانه ای در تگزاس می ساخت از آن استفاده می کرد.

دفتر سکان :

اصطلاحی دریانوردی است. اریک شوهر نانسی ، کاپيتان بازنشسته‌ی نیروی
دریایی بود؛
آنها زمانی در یک کشتی بادبانی چهل و یک فوتی زندگی می کردند.
نیروی
دریایی برای ثبت فعالیت ها در اتاق سکان از یک دفتر بزرگ سبزرنگ استفاده می کند و از نوع کوچک تر آن نیز برای ثبت کارها در جاهای مختلف کشتی استفاده‌ می شود.

هر فرد وظیفه شناسی در کشتی، از کاپیتان گرفته تا افسران و ملوان ها، یکی از این دفترچه ها را با خود دارد.

وجود دفتر سکان سبب می شود همه چیز دقیقا ثبت شود.
اولین پیمان کاری که نانسی در تگزاس با وی کار می کرد مدام قول می داد اما به قول های خود عمل نمی کرد و نانسی از این بابت سخت ناراحت می شد؛ تا این‌که راه حل را یافت:

پیمانکار یک "دفتر سکان" نیاز داشت تا همه چیز را در آن ثبت کند.

پس از اینکه نانسی یک دفتر سکان به او داد عملکرد او بهتر شد. از آن پس این جمله‌ * بدون دفتر سکان نمی شود خانه ساخت * ، شعار من شده است برای اشاره به ضرورت‌ نوشتن استراتژی ها در هر کار مهمی که انجام می دهم.

هر وقت هدفی در حال انجام و رویایی در حال شکل گیری دارم، یک دفتر سکان فقط به آن پروژه اختصاص می دهم و آن را هميشه
همراه دارم.

در حقیقت هر بار که می خواهم دفتری را به یک ماجرای تازه اختصاص دهم جمله نانسی را روی صفحه اول آن می نویسم :

شعار ((بدون دفتر سکان نمی توان خانه
ساخت))

فقط به ساخت و سازهای جدید مربوط نمی شود.
اگر چه کارهایی که باید انجام داد و کسانی که باید با آنها تماس گرفت در دفتر سکان و در قسمت مناسب نوشته شوند، در حقیقت استفاده از آن بیشتر است.

داشتن جایی برای ثبت تفکرات و قلمی در نزدیکی، پیامی را به مغز می فرستد:

من برای استفاده شما آماده ام.

همراه داشتن یک دفتر کوچک به معنای احترام گذاشتن به نظرهای شماست که به ذهن تان خطور می کنند و وقتی این کار را می کنید آن بخشی از مغز شما که این ایده ها را پیشنهاد می دهد از این توجه و احترام اندک چنان خوشحال می شود که باز هم چیزهای بیشتری برای شما می فرستد.

در این صورت ذهن شما تبدیل به بستری گرم برای ایده های تازه می شود که
تخیلات را پرورش می دهد.

دفتر خبر

خبرهای عالی


دفتر خبر نوع دیگری از صندوق گردآوری ایده هاست. در کتاب " قلبت را به روی کاغذ بیاور "

شرح داده ام که چگونه سارا راشد هنگام سفر از دفتر خبر به عنوان جایی برای ثبت تصاویر و عبارتی که در طی روز می دید یا می شنید استفاده می کرد.

او شب ها اين اخبار را به دفتر
بزرگ تر خود منتقل می کرد و شرح و تفصیل بیشتری به داستان می داد.

سارا می گفت که این دفتر را فقط برای سپردن جزییات به همراه ندارد؛ اما این دفتر سبب می شود با دقت بیشتری به آنچه دور و برش اتفاق می افتد توجه کند.

او معتقد بود که این دفتر موجب می
شود با هر لحظه هماهنگ باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
زمانی که می خواستم برای برگزاری کارگاهی دو هفته ای، برای مخاطبان بین المللی به اسکای روس در یونان بروم؛ از آمریکا با خودم دفترچه های کوچکی شبیه به دفترچه های یادداشت مدرسه بردم.

روی جلد هر یک از دفترچه ها اسم یکی از شرکت کنندگان و واژه (خبرها ) را نوشتم.

به آنها گفتم دفترچه را همه جا با خود ببرند و هر چیزی را که به ذهن شان می رسد بنويسند،
حتی تصاویری که شاید دوست داشته باشند بعدها کامل تر درباره آنها بنویسند یا برنامه هایی که پس از بازگشت به کشور خود به مرحله ی اجرا بگذارند.

آنها روز دوم با اشتیاق اعلام کردند که داشتن جایی برای ثبت افکار سبب شده تمام حواس آنها در حالت آماده باش باشد.

این کمک به آنها توجه بیشتری می کرد تا آنها توجه بیشتری به ‌اطراف خود داشته باشند و هشیارتر باشند. این کار آنها را به تفکر بیشتر تشویق می کرد.

هنوز هم خنده ام می گیرد زمانی که به یاد می آورم چطور آنها همه جا در جزیره سرگرم نوشتن خبرها بودند:

در ساحل، در کافه ها، در موزه مردم شناسی.

یک شب همگی برای رقصیدن به کلوبی شبانه به نام اسکای روپو در ساحل دریای اژه رفتیم. یکی از بچه های کلاس به نام بریانو در حالی که همه سرگرم رقص و پایکوبی بودند گوشه ای نشسته بود و
مثل یک روزنامه نگار، افکار زودگذر خود را با اشتیاق می نوشت.

چهره شاد او را هرگز فراموش نمی کنم
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
در پایان کارگاه دو هفته ای ما، آنها می دانستند این کار نوشتن را باید نه تنها در یک دوره تابستانی، بلکه در دوران زندگی خود انجام دهند.

آنها متعجب بودند از اینکه چطور آن
کتابچه های کوچکی که در جیب داشتند تجربه ی آنها را از بودن در یونان به کلی تغيير داده است.

(( من خودم را پیدا کردم ))
این عبارت را نونی ، از انگلستان با خوشحالی می گفت:

چون خدا توجه بیشتری به آن دارم احساس می کنم دو برابر قبل زندگی می کنم.


دلیل آن این است که همراه داشتن یک دفتر خبر سبب می شود نسبت به طرز کار دستگاه فعال ساز شبکه ای_ که در فصل 1_ درباره آن حرف زدیم ( علاقه بیشتری پیدا کنید. )

همراه داشتن یک دفتر سکان یا دفتر خبر تالاموس را وا می دارد تا به قشر مخ هشدار دهد:

بیدار
شو. چشمانت را باز کن. نگاه کن و ببین. از تمام نشانه های اطراف خودت آگاه باش. زندگی در کنار توست.


و ادامه این نشانه ها، با نوشتن آنها، به تدریج افزایش پیدا می کند.

تغییر دادن گفت و گو مهم نیست

"صندوق پیشنهادات برای مغز "دفترچه ای سیمی باشد یا جلد شده؛ برای ثبت و
گردآوری تجربیات خود استفاده از کارت های جداگانه نیز به همان اندازه مؤثر –و برای برخی از افراد، حتی مؤثرتر- است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
به تازگی در طی یکی از سفرهای کاری که به متهمین داشتم فرصتی پیش آمد که با جان سکستون ملاقاتی داشته باشم که رییس پر از انرژی و پرجذبه دانشکده حقوق نیویورک است
و پیش از این استاد مشاور من در دبیرستان بوده است.

در مجله نیویورک تایمز درباره جان سکستون مقاله ای خوانده بودم که در آن به عادت او به یادداشت برداری هنگام کار اشاره کرده بود و کنجکاو بودم اطلاعات بیشتری درباره او بدانم.

او با خوشحالی برای من درباره ی "صندوق پیشنهادات سکستون" که هم قابل حمل بود و هم بسیار مؤثر، حرف زد.

آقای رییس همیشه یک دسته کارت های بدون خط، سفید و بزرگ را در جیب ب*غل کتش گذاشته بود.

او هر بار که اتفاقی برای می افتد یک کارت را در می آورد و فقط همان اتفاق را روی آن ثبت می کرد.
او کارت را به صورت عمودی می نوشت.

پس از اینکه چیزی را با مرکب مشکی روی کاغذ سفید نوشت می تواند به فکردیگری
بپردازد.

به گفته خودش این کارت ، یک معامله انجام شده است.

او هر چیزی را که می خواهد فراموش نکند روی کارت ها می نویسد، خواه مسائل شخصی و خواه مسایل کاری و حرفه ای.

_ اگر به خانواده فکر نکنم به دانشکده فکر می کنم؛ سرانجام چیزی وارد بانک حافظه من می شود.
ممکن است در ذهنم جستجو کنم تا ببینم آیا کاری بوده که در خانه باید الان در حال
انجام آن باشم یا کاری که باید انجام داده باشم، و یا کاری که باید در دانشکده انجام بدهم؟


او پیش از اینکه فکری از ذهنش بگذرد آن را یادداشت می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
رئيس می گوید که افکار خود را هنگام پیاده روی در اسکونر پارک واشنگتن بیدار می کند، یا زمانی که داخل ماشین است و سر یک قرار می رود. گاهی یک ایده نیمه شب به ذهنش میرسد یا زمانی که صورتش را اصلاح می کند.

ممکن است فکری در را*ب*طه با یک راه حل جدید برای دانشکده باشد؛ چیزی غیرعادی؛ "یک فکر بکر".

هر جا که باشد یک کارت دم دست اوست. بی درنگ یک کارت بر می دارد و فکری گذرا را در آن ثبت می کند.
یا ممکن است یک ایده در حال بزرگ شدن و در طول گفت و گو ناگهان نکته ای به ذهنم می رسد که قبلا به آن فکر نکرده بودم. گاهی این ایده ها پس از اتمام گفت و گو با یک همکار باقی می مانند و گاهی هم فراموش می شوند، بنابراین کاری که می کنم این است که آن ایده را همان جا می نویسم تا مطمئن شوم فراموش نمی شوند.

جان سکستون کارت هایی را که مربوط به قرارهای ملاقات اوست، یا اگر فقط اطلاعات ی روی آنها ثبت شده باشد، دور می ریزد، بقیه را به فرد مناسبی در دانشکده می دهد یا تا زمان انجام کار ، آنها را در یک پوشه نگه می دارد.

او برای سیستم کارت های خود اهمیتی به مراتب بیشتر از یک فهرست معمولی از کارهایی که باید انجام شوند قائل است، کارهایی که به راحتی نامرتب به دیگران محول می شوند .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
این بخشی جدانشدنی از شیوه درست او برای رهبری هستند. رئيس دانشکده ، اندیشه های فلسفی عمیقی درباره نقش آنها در دیدگاه وی نسبت به رهبری در دانشکده و کل مفهوم رهبری دارد.

وی آنها را " روش آرمانی " می نامد.

ما همیشه به لحاظ فرهنگی درکی از قدرت کلمه و نقش رهبر در دیدن چیزها، بهتر از آنچه در واقع هستند داشته ایم.

طی کردن مسیر، آن را خواهد ساخت.
اگر بیشتر چیزهایی را که درون هر جامعه ی وجود دارد اما هنوز به سرانجام نرسیده، شمرده شمرده مطرح کنيد به نتیجه می رسید.

همین نکته در مورد افراد هم صادق است. اگر نیاز، فرصت یا مفهومی را بیان کنید ذهن خود را وا می دارید تا مراحل مختلفی را طی کند.

او با تأکید می گوید: بحث در مورد به دست آوردن فرصت نیست، بلکه توجه کردن به وجود این فرصت مهم است.

رهبری یعنی اینکه فرصت های موجود را برای دیگران شرح دهید و از آنها بپرسدید.

او میگوید، کار رهبر این است که جامعه را به پرسش های صحیح وادارد.

اگر سؤال مطرح نکنید هرگز به جواب ها یا خلاقیت دست پیدا نمی کنید.

سکستون در این باره تاکید می کند:

یک راه دیگر برای نگریستن به کارت ها این است که بگوییم آنها پرسش هایی را که من دارم می پرسم خلق می کنند. جوابی به دست نمی آورم مگر اینکه پرسش هایی را مطرح کنم؛ مگر اینکه خودم را دائما در این محدودیت بگذارم که می خواهم بدانم چرا، یا چطور.

کارت ها مرا مجبور می کند دائما گفت و گوی متفاوتی با مردم در جامعه داشته باشم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
این گفت و گو حرکت عملی دارد و او را پیوسته به سمت پرسش هایی می برد که همه را به چالش می کشند و به سمت پیشرفت حرکت می کنند.

گردآوری تعریف ها: می توانید روی آنها سرمایه گذاری کنید .
هر کسی که تاکنون یک کلکسیون داشته، از در بتری یا کارت های بیسبال، تا سکه ها یا تمبرهای کمیاب، اگر جایی برای گردآوری چیزها داشته باشد به نظر می رسد تعداد آنها چند برابر می شود.

پیش از چاپ نخستین کتابم به بانک رفتم و یک حساب به نام " بالاترین فروش " باز کردم تا دستمزد کتاب هایم را در آن بریزم.

ابتدا از انجام این کدار می ترسيدم و
احساس می کردم کار احمقانه ای است؛ تا مدتی موجودی آن صفر بود.
اما چون جایی برای نگه داشتن آنها داشتم، خیلی زود متوجه شدم در حال جمع کردن چک های مبلغ های بالا و
رو به پیشرفت هستم.

حالا لذت زیادی می برم وقتی در همایشی هستم و یکی از طرفدداران جدید کتاب هایم می پرسد :

این چک را در وجه چه کسی بنویسم؟ لبخندی می زنم و با
غرور می گویم : آن را به حساب بالاترین فروش بنویس.

تعریف ها مانند پولی هستند که در بانک پس انداز کرده باشید. آنها به شما احساس امنیت داده و آشیانه ای برای روز مبادا می سازند که در مواقع نیاز می توانید به آنها رجوع کنید.

جایی را برای نگهداری آنها درست کنید، و خواهید دید که سپرده ی شما افزایش می یابد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
یک بار مارک آستیو با همان خوش رویی همیشگی خودش یک دفترچه حساب پس انداز قدیمی و سبز رنگ پریده را نشانم داد که آن را در حالی که استفاده نشده بود در یک فروشگاه کتاب های دست دوم پیدا کرده بود.

او به من گفت منتقد درونی خودش را اخراج کرده، و به جای آن یک گروه تشویق کننده جایگزین کرده ام.

تصمیم گرفتم نام تمام کسانی را که در گذشته به گونه ای مرا حمایت کرده بودند بنویسم. تا این لحظه دویست و ده اسم را ثبت کرده ام.

به یکی از ورودی های اولیه اشاره می کند: واکنش به جوان ترها در فصل بهار.
سال اول دانشکده در کارنیگی ملون بودم. اولین باری که در کلاس خواندم. زنی در ردیف جلو آه کشید.

آن را در فهرست موفقیت هایم قرار دادم. آن یک لحظه بود، لحظه ای بسیار کوتاه.

چون حالا او در کتابش همه را ثبت کرده است.
او تعاریف اشخاص تازه وارد را به نام و
مشخصات صاحب آن نگه داری می کند،

مجموعه ی تعریف ها.

_ گوشم نسبت به انها حساس تر شده است. برای نمونه پس از اجرا یک نفر حرف قشنگی میزند؛ یکی از طرفداران تقاضای امضا می کند؛ از یک دوست نامه ای دریافت می کنم که پر از تعریف و تمجید است؛ آنها را در دفترچه پس اندازم ثبت می کنم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حرف هایی را که مردم درباره ی من می زنند می نویسم.
کلمات را داخل پرانتز می گذارم و نام آن افراد را در آخر می نویسم.
فقط برای اینکه یادم باشد، برای اینکه دوباره همان کمکی را از آنها بگیرم که بار اول گرفتم.


برای ثبت کردن تشویق ها و تعریف هایی که از شما می شود لازم نیست حتما در زمینه هنرهای نمایشی کار کنید.

من در یکی از دفترچه ها برای خودم شروع به نوشتن کردم و به هر یک از بچه هایم نیز یک دفترچه دادم و از آنها خواستم دفترچه را با تمام حرف های قشنگی که مردم درباره ی آنها می زنند، پر کنند.

همان طور که مارک فهمیده، دفترچه تعریف ها می تواند جلوی منتقد را بگیرد؛ یعنی همان صدای درونی که بذر شک و تردید را می کارد.
زمانی که در راه رسیدن به رؤیاهای خود دچار تردید می شوید با خواندن دفترچه تعریف ها به یاد ویژگی هایی می افتید که دیگران درباره شما گفته اند.

تعریف ها همچنین در کارها، نشانه ها و علائم هستند، " اراده به رفتن! "توانایی
شما بیشتر از آنی است که خودتان فکر می کنید اما وقتی آنها را در کنار هم می بینید متوجه چیزهایی می شوید که به خاطر آنها سزاوار تعریف و تمجید هستید.

پرکردن جاهای خالی


تمام این کتاب درباره تبدیل شدن به یک آهن ربا، یک پذیرنده خارق العاده حوادث است.

زمانی که شما خود را به گردآوری یک کتاب مجهز می کنید، به نظر می رسد جادوی اتفاق افتاده بیشتر نمایان می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
به همین دلیل است که " پر کردن جاهای خالی " دفترچه ای که بر اساس مضمونی خاص طراحی شده می تواند کاری لذت بخش باشد.

جاهای خالی سبب می شود به اتفاقات خوب امیدوار باشید.

سال پیش، یک دفترچهای اپرا را از روی کاتالوگ کتابفروشی ریزولدی سفارش دادم. این دفترچه در نوع خود بی نظیر است:

بسیار زیبا، با طرح های مدادی عصر ویکتوریا، تزئینات و نقش و نگارهایی که سیصد صفحه ی ل*ب طلایی آن را تزیین می کنند.
این دفترچه مرا بسیار مجذوب خود کرد. روکش کوچک و تمیز، صفحات خیلی کوچک و اصفاه کردن بخش های جدا شده به شکلی جالب، مرا شیفته خود کرد.

نیمه نخست این کتابچه کوچک 9/6 در 8/10 سانتی متر ، نمایه ی موضوع است که برای فهرست کردن اجراها و شخصیت های اصلی به ترتیب حروف الفبا قرار دادم.

برای جدا کردن نیمه دوم از عکس فرشته های آسمانی استفاده شده که علامتی را به دست دارند و روی آن نوشته شده :

دفترچه یادداشت ها از اینجا شروع
می شود.

این صفحات شماره خورده اند که در آنها به جدول های جلوتر اشاره شده است.

در بالای تمام صفحات بخش یادداشت ها، راهنمایی با حروف خاکستری وجود دارد که یادآوری می کند نکات اصلی را اضافه کنید:

" نام اپرا"، "تاریخ اجرا "، و " محلی " که در آن اپرا را دیده اید.

همین ستون آخر بود که مرا گیج کرد.

از وقتی که به سیاتل نقل مکان کردم تنها مکانی که در آن به تماشای اپرا رفته ام همین جاست.

هر چند که ما اینجا اپرایی در کلاس جهانی داریم و بهترین صداها را از سراسر جهان جذب می کنیم، اما همیشه فکر می کردم چقدر کسل کننده می شود که در بالای هر صفحه در زیر عنوان " مکان " فقط اسم " سیاتل " را بنویسم.


مانند سراموند هیالری که به قله اورست صعود کرد به این دلیل که اين کوه در آنجا بود، تصمیم گرفتم در ستون آخر، تنوعی ایجاد کنم.

طولی نکشید، که دوستم نانسی، که آن زمان در سان دیگو زندگی می کرد مرا به میهمانی در خانه اش دعوت کرد.

من به او گفتم که می خواهم زمان اجرای تراویتا به آنجا بروم و او هم باکمال میل برای من و خودش بلیت خرید.

آن اجرا اولین مورد (متفاوتی) بود که در ستون "مکان " وارد شد.

چند هفته بعد از من دعوت شد تا در نیویورک یک کلاس کارگاهی برگزار کنم؛ شرکت برگزارکننده دو تاریخ را پیشنهاد کرد.
من پیش از انتخاب تاریخ دوم، برنامه ی اپرای متروپولیتن را بررسی کردم و متوجه شدم که با زمان اجرای سالومه توسط ریتا هانتر تداخل دارد.

جالب بود.
تصمیم گرفتم از آن زمان هر وقت امکانش وجود داشت قرارهای نیویورک ام را در زمانی نزدیک به شب های افتتاحیه یا اجرای اول خوانندگان محبوبم ترتیب بدهم.

برنامه خودم را به یک سفر کاری دیگر گسترش دادم. خط های خالی در کتاب کوچک من در واقع مادر ابداع جدید بودند.
مدام ایده های بیشتر و بیشتری برای پر کردن ستون " مکان " به ذهنم می رسید.
ویراستار کتابم " نوشتن در هر دو سوی مغز " در میناپولیس زندگی می کرد؛ ما لازم بود برای انجام ویرایش نهایی و اصولی با هم ملاقات کنیم. برنامه ام را با او طوری برنامه ریزی کردم که همزمان با تور ملاقات در متابولیس باشد .
 
بالا