mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
مشکلات بیشتر شد زمانی که شرایط زندگی اش هم به هم خورده بود، و او دریافت که نیاز
دارد در یک جای جدید زندگی کند.
_ بنابراین من سال وحشتناکی داشتم، اما حالا سه ماه است که در خانه جدید هستم، با یک
نمای ژرف، چشم انداز آفتاب و عبور کشتی، من در بهشتم. خیابانی که در آن زندگی می کنم
در واقع اسمش کوی بهشت است.
سیدنی چگونه از آنجا به اینجا رسید؟
اولین کار سیدنی این بود که فکر کرد چطور است او و دختر نوجوانش یک جایی برای خودشان داشته باشند. چیزی که در آن زمان قابل دست یابی به نظر نمی رسید. او باید توقف می کرد و تصمیم می گرفت چه چیزی برای او بیشتر از همه اهمیت دارد.
از آنجایی که او در خانه کار می کرد می دانست که داشتن منظره آرامش بخش به آرامش و
خلاقیت او کمک می کند. هر چند که داشتن چنین چیزی کاملا دور از دسترس بود.
برای راحتی و داشتن آسایش، او می خواست که پارکینگ خانه اتوماتیک باشد تا با فشار یک
دکمه و دنده عقب گرفتن وارد فضای خانه ی خود شود.
و امیدوار بود مجبور نباشد با دختر نوجوانش حمام مشترک داشته باشد. فکر کردن به این
معیارها به او کمک کرد تا خواسته ی خود را مشخص کند. پس یک دفترچه خط دار زرد رنگ برداشت و نکات اصلی را در آن یادداشت کرد، چیزهایی که دوست داشته باشد و چیزهایی که دلش نمی خواست بدون آنها زندگی کند.
1.دو اتاق خواب؛ یکی برای دخترم و یکی برای خودم.
دارد در یک جای جدید زندگی کند.
_ بنابراین من سال وحشتناکی داشتم، اما حالا سه ماه است که در خانه جدید هستم، با یک
نمای ژرف، چشم انداز آفتاب و عبور کشتی، من در بهشتم. خیابانی که در آن زندگی می کنم
در واقع اسمش کوی بهشت است.
سیدنی چگونه از آنجا به اینجا رسید؟
اولین کار سیدنی این بود که فکر کرد چطور است او و دختر نوجوانش یک جایی برای خودشان داشته باشند. چیزی که در آن زمان قابل دست یابی به نظر نمی رسید. او باید توقف می کرد و تصمیم می گرفت چه چیزی برای او بیشتر از همه اهمیت دارد.
از آنجایی که او در خانه کار می کرد می دانست که داشتن منظره آرامش بخش به آرامش و
خلاقیت او کمک می کند. هر چند که داشتن چنین چیزی کاملا دور از دسترس بود.
برای راحتی و داشتن آسایش، او می خواست که پارکینگ خانه اتوماتیک باشد تا با فشار یک
دکمه و دنده عقب گرفتن وارد فضای خانه ی خود شود.
و امیدوار بود مجبور نباشد با دختر نوجوانش حمام مشترک داشته باشد. فکر کردن به این
معیارها به او کمک کرد تا خواسته ی خود را مشخص کند. پس یک دفترچه خط دار زرد رنگ برداشت و نکات اصلی را در آن یادداشت کرد، چیزهایی که دوست داشته باشد و چیزهایی که دلش نمی خواست بدون آنها زندگی کند.
1.دو اتاق خواب؛ یکی برای دخترم و یکی برای خودم.