به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
Screenshot_20240707_092423_Chrome.jpg



فهرست مطالب

درباره نویسنده : 7

مقدمه 9

فصل اول: بنویس تا اتفاق بیوفتد 23

فصل دوم: بدانید چه می خواهید 33

فصل سوم: گردآوری نظریه ها 43

فصل چهارم: آماده دریافت شدن 57

فصل پنجم: بررسی ترس ها و احساسات 73

فصل ششم: دستیابی به آزادی 87

فصل هفتم: ساده کردن کار ، فهرست کردن 97

فصل هشتم: تمرکز روی نتیجه 105

فصل نهم: محیط اطراف خود را تغییر دهید 115

فصل دهم: نزدگی روزمره خود را مکتوب کنید 121

فصل یازدهم: متحد شدن 133

فصل دوازدهم: روی هم چیدن اهداف 141

فصل سیزدهم: یک گروه تشکیل دهید 151

فصل چهاردهم: گفت و گو در را*ب*طه با ابتکار عمل 161

فصل پانزدهم: نامه نوشتن به خدا 175

فصل شانزدهم: مقاومت پرمعناست 189

فصل هفدهم: رها کردن، برقراری تعادل 197

فصل هجدهم: شکرگزاری 203

فصل نوزدهم: از پس شکست برآمدن 211

سخن آخر:219
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
درباره نویسنده


دکتر هنریت آن کلاوسر ، رئیس مرکز منابع نویسندگی و نویسنده کتاب های پرطرفددار نوشتن ، روی هر دو طرف مغزت را به روی کاغز بیاور است.

دکتر کلاوسر در دانشگاه واشنگتن،
دانشگاه سیاتل، دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، دانشگاه لتبریج )کانادا( و فوردهم تدریس کرده است .

او برای مؤسسات ملی سخنرانی می کند و برای شرکت ها، کلاس های کارگاهی در زمینه تعیین هدف، نوشتن و ایجاد را*ب*طه برگزار می کند.

از جمله مشتریان او شرکت های بزرگی
مانند بویینگ، ویرهاوسر، زیراکس، هرشی فورد، آمستردانگ ورد اینداستریز و اینترنشدنال دیتدا گروپ )ناشران مک ورد( هستند.

از جمله کارگاه های بین المللی او عبارتند از : سخنرانی در کانادا، قاهره در مصر، لندن در انگلستان، و جزایر اسدکاویروس در یوندان.

به تازگی از وی دعوت شده تا با هیاتی از راهبان بین المللی برای سفر به چین با رئیس گروه ارتباط داشته باشد.

هنریت ارادت خاصی به سنت جوزف کاپرتینو دارد که به او آموخت باور داشته باشد
اگر برای چیزی دعا کند حتما اتفاق خواهد افتاد.

او مادر چهار فرزند فوق العاده اسدت و در شهر
ادموندز ایالت واشنگتن زندگی می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مقدمه .....

کاتب مصری روی شومینه ی اتاقم نشسته است. این مجسمه سنگی را در سفری که سال ها پیش به قاهره داشتم خریدم.

او چهار زانو نشسته، کاغذ پاپیروس را روی پاهایش گذاشته و قلم به دست گرفته و آماده نوشتن است.

به آینده خیره شده، گویی آینده را می بیند .
این مجسمه سمبلی است از موضوع این کتاب.

در نظر مردمان مصر باستان نیل، هر چیزی که نوشته می شد حقیقت پیدا می کرد.


"فکرهای بزرگ بکنید- مؤثر است"


در دهه های هزار و نهصد بیست و سی کتاب های بسیاری با عنوان های (پُر سروصدا همانند:
پیروزی!!! موفقیت!!! تو می توانی انجامش دهی!!!)درباره شگفتی های علم تفکر، سخن میگفتند:

بیندیشید و ثروتمند شوید ...نوشته ناپلئون هیل
1
، جادوی اعتقاد « نوشته کلدودام
3

. همانند انسان ها فکر کنید.نوشته جیمز آلدن بریستول

و بعد‌ها در دهه‌ی پنجاه، کتاب
جادوی فکر بزرگ نوشته دیوید جی. شوآرتز
4

. شایان توجه است که تمامی اين کتاب ها هنوز هم چاپ می شوند و پس از پنجاه، شصت هفتاد سال، هم اکنون در کتاب فروشی ها به
راحتی در دسترس هستند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
کتاب کوچکی که در سال 1926 نوشته شده و تا امروز بیش از یک و نیم میلیون نسخه از آن به فروش رسیده، نام ساده ای دارد: مؤثر است! به نوشته آر اچ جی

. این کتاب کم حجم اما پرمحتوا علت ماندگاری این طرفداران تفکر مبتکرانه و مثبت را توضیح می دهد.

این آثار بیش
از زرق و برق ظاهری، نگاه خوشبینانه و رویکردی احمقانه، پیام مهمی دارند که به شکل سخنی نیشدار در کتاب آمده که می گوید:

اگر بدانید چه می خواهید، می توانید آن را به دست آورید.


پس از سال ها پژوهش درباره مغز، با وجود دانش فعلي مدام درباره جسم پینه ای
، دستگاه فعالسازی شبکه ای، و سازوکار ذهن انسان، هنوز هم وقتی می شنوییم مدوثر است ، سخت شگفت زده می شویم.


بنویس تا اتفاق بیفتد احساس شگفتی تان را حفظ می کند و ریشه در همان حقیقت حالای علمی دارد؛ تعیین هدف، تمرکز روی حاصل کار، و داشتن تصویری روشن از آنچه در زندگی
می خواهید، می تواند موجب رسیدن به حقیقت رؤیاهای شما بشود .

نکته های کلیدی دیگری نیز وجود دارند که باید به آن توجه کرد، نکته قابل توجه ای که در تک تک این کتاب های ماندگار دیده می شود: نخستین اقدام تمام آنها این است که هدف خود را بنویسید .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
داستان آدم های مشهور



من داستان هایی از آدم های مشهور می شنوم که پیش از رسیدن به شهرت فعلی خود، آرزوهای خودشان را می نوشتند.

1 .جیم کری
به هالیوود هیلز رفت و برای خودش یک چک ده ميليون دلاری کشید و روی آن
نوشت:
به دلیل خدمات انجام شده.

این کمدین سال ها این چک را همراه خودش داشت .

مدت ها پیش از آنکه چنین مبالغی بابت بازی در یک فیلم دریافت کند. اکنون او یکی از گران ترین هنرپیشه های هالیوود به حساب می آید و برای هر فیلم مبلغ بیست میلیون دلار دستمزد می گیرد.

کری در حرکتی تأثیرگذار، پیش از دفن پدرش آن چک را در جیب کت او گذاشت.

2 اسکات آدامز
، خالق آثار دیلبرت، یک دنیا رؤیاهای نوشته شده دارد که همگی، به ترتيب به
حقیقت پیوسته اند.

آدامز می گوید که :

وقتی یک هدف را می نویسید شاهد اتفاقاتي هستيد که احتمال تحقق هدف را افزایش می دهد.

آدامز به عنوان کارگر غیر متخصص در اتاقکی در شرکت در شرکت آمریکا کار می کرد، اما روی میز کارش بی هدف نقاشی می کشید.
سپس شروع به نوشتن کرد و روزی پانزده بار این
جمله را می نوشت: من روزی کاریکاتوریست مشهوری خواهم شد .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
پس از شکست های بسیار، او سرانجام موفق شد؛ او قراردادی امضا کرد مبندی بر این که کارهایش همزمان در چندین نشریه به چاپ برسد.

در این زمان که شروع به نوشتن این جمله نمود: من بهترین کاریکاتوریست روی زمین خواهم شد.

چطور می توان قضاوت کرد؟
خوب، به طور همزمان در حدود 2000 روزنامه‌ در سراسر جهان چاپ می شود .

سایت اینترنتی دیلبرت زون
روزانه 100 هزار بازدید کننده دارد.

اولین کتاب آدامز بده ندام اصل دیلبرت«، بیش از یک میلیون و سیصدهزار نسخه فروش داشته است. محصولات الهام گرفته از شخصیت های دیلبرت از ماوس پد تا فنجان های قهوه تا تقویم رومیزی همه جدا دیده می شود و حتی یک برنامه هفتگی در تلویزیون دارد.
حالا اسکات آدامز روزی پانزده بار می نویسد : من جایزه ی پولیتز را خواهم برد.


سوزی اورمان .نابغه ی تجارت، نویسنده پرفروش ترین کتاب در فهرست نیویورک تایمز.

-نُه قدم تا آزادی تجارت- و یکی از مهمانان ثابت برنامه تلویزیونی اوپرا، درباره شروع کارش می گوید .

ابتدا کاری در مریل لینچ پیدا کرد و از اینکه نتواند به میزان فروشی که برای او معین شده بود برسد هراسان بود.

بیشترین حقوقی که تا آن زمان به دست آورده بود چهارصد دلار در ماه به عنوان پیشخدمت رستوران بود.

چیزی را که می خواستم ابتدا بنویسم ، هر صبح پیش از رفتن به سرکار بارها می نوشتم:

من جوان، قوی و موفق هستم و هر ماه دست کم 10 هزار دلار درآمد دارم.

حتی پس از اینکه درامد وی از این رقم بالاتر رفت باز هم این جمله را همه جا با خودش می برد .

همانند یک طلسم خوش یمن.

من پیام ترس و اعتقادم به نالایق بودن را با پیام امکانات بیکران جایگزین کردم.


و نوشتن این حقیقت جدید، به پیوستن آن به واقعیت کمک کرد.
انگیزه نوشتن این کتاب از خانه شکل گرفت. یک روز پیتر پسر دوازده ساله ام در حالی که یک تکه کاغذ در دست داشت و سخت مبهوت بود پیشم آمد.
این فهرست را که مربوط به دو سال پیش است هنگامی که اتاقم را تمیز می کردم پیدا شد.

نمی دانم چطور این اتفاق افتاد اما هر چه در این فهرست نوشته بودم به دست آوردم،در حالی که اصلا فراموش کرده بودم که چنین چیزی نوشته ام.


کارهایی که یادداشت کرده بود عبارتند از: رفتن به کلاس کاراته، تلاش برای بازی کردن در یک نمایش، یک شب خوابیدن در پارک و خریدن یک پرده ....

بی آنکه بداند دقیقا طبق فهرست
فراموش شده ی خود عمل می کند.
تجربه پیتر مرا به فکر فرو برد. متوجه شدم که همان پدیده در زندگی من هم اتفاق افتاده‌ است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
در یک هفته هیجان انگیز و به یاد ماندنی از زندگی ام موفق شدم کتاب هایم را در برادوی نیویورک امضا کنم، به پشت صحنه ای اپرای متروپولیتن بدروم، در یک مصاحبه رادیدویی شرکت می کنم که میلیون ها شونده داشت و اجرای زنده پالچیدو دومینگو را در یک اپرای
کامل بشنوم

پس از برگشتن از ساحل غربی به خانه بود که فهمیدم، مثل پیتر فهرستی را که
قبلا نوشته بودم، پیدا کردم.
تمام کارهایی که در آن هفته انجام داده بودم در فهرست وجود داشت.
داستان فهرست پیتر و فهرست خودم را در فصلی از کتابم به نام قلمت را به روی کاغذ بیاور _ نوشته ام.

در بخش دیگری از همان کتاب ، چو پرینسیپل پابرهنه _ به موضوع همزمانی
یا تطابق، یا آنچه در ظاهر به نظر تصادف می رسد، و جمله ای از مزرعه ی رؤیاها نقدل قول می کنم:

گر شما آن را بسازی او خواهد آمد.

وقتی آن را پیش از وقوع می سازی، در واقع با اعتقاد خود پیش می روی، درست همان طور که نوشتن آن نشان می دهد، به آن دست پیدا می کنید.

آن دو بخش شروع پژوهش های من درباره قدرت نوشتن چیزها برای به وقوع پيوستن آن‌ها بود و این موضوع نقطه آغاز پیدایش این کتاب بود.
من چه کسی هستم این حرف را به شما می زنم؟
اجازه دهید کمی از گذشته خودم برای شما بگویم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
من دکترای ادبیات انگلیسی دارم و در دانشگاه هایی در نیویورک، لس آنجلس، سدیاتل و لدس بریج در آلبرتای کانادا تدریس کرده ام.
کتاب اولم به نام نوشتن در هر دو سوی مغز ، به مساله طفره، مشکلات و عصبانیت نویسندگی می پردازد. موضوع این کتاب این است که یاد بگيريم میان نوشتن و ویرایش تفاوت قائل شویم و آنها را از هم جدا کنیم.

کتاب آموزش می دهد که نخست بنویسید و آنگاه به کلمات خود جان بخشید . نه این‌که تلاش کنید هر دو کار را همزمان انجام بدهید.
نوشتن در هر دو سوی مغز شرح می دهد چگونه با منتقد درونی، آن صدای درونی و ایرادگیر که می تواند شما را از نوشتن باز دارد، مصاحبه کنید .

مفهوم تندنویسی را معرفی می کند که به معنای بی اعتنایی به آن منتقد درونی و نوشتن با تمام سرعت است.
در پانزده سال گذشته کارگاه هایی را در سراسر کشور برای همکاری شرکت ها
برگزار کرده ام و سخنرانی هایی در مؤسسات ملی داشته ام.
نتیجه همین کارها نگارش کتاب دومم به نام : _ قلبت را به روی کاغذ بیاور- است.
هنگامی که مردم از روش روان نویسی که به آنها آموزش می دادم استفاده می کردند بیشترشان می گفتند

: اين موضوع تنها نویسندگی نیست، درباره زندگی است.

کتاب قلبت را بده روی کاغذ بیاور، آزادی در نویسندگی را در مورد روابط به کار می گیرد و نشان می دهد که چگونه در این دنیای شکننده پیوند خود را حفظ کنید.
دو مورد از مفاهیم آن کتاب را که در اینجا مورد بررسی قرار داده ام عبارتندد از:
1 . نوشتن تا رسیدن به نتیجه )مراجعه شود به فصل 6 )

و2 . اینکه چگونه سبب شوید تا نوشتن به
اندیشه شما کمک کند. )مراجعه شود به فصل 2)
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
این داستان ها چگونه پدید آمده اند؟


هنگامی که تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتم به نظر می رسید داستان هایی که در آن آمده به دنبال من هستند .
درست به همان ترتیبی که خوانندگان این کتاب احساس خواهند کرد که دنیا با آنها همکاری می کند. چرا باید به جز این باشد؟

کتابی که موضوع آن روی دادن ماجراهاست باید خودش یک ماجراجویی باشد.
داستان ها می آمدند و روی شانه ام می زدند؛ حتی در واقع همه مکالمه های تلفنی بامعنا و مفید بدود. وقتی که ایده ی این کتاب را به ناشر پیشنهاد دادم، نه نفر از کسانی که داستان آن‌ها در اینجا آمده
است را اصلا نمی شناختم.

1 نویسنده ای به نام الین سنت جیمز
که کتابش پُرفروش بود. به توصیح یک دوست مشترک، برای کار دیگری با من تماس گرفت. مصاحبه ای که با او داشتم حسابی غافلگیرم کرد. پس از صحبت با او آنقدر شگفت زده بودم که به سختی می توانستم سر جایم بنشینم .
چه چیزی موجب تحول من شده بود و تا این حد مرا گیج نموده بود؟ اول خود الین که آدمی بسیار پدر
انرژی بود. او کاری می کرد که کارهای خیلی بزرگ کاملا ممکن و در دسترس جلوه نماید .
او آدم با مزه ای بود .
هنگام گفت و گو با او برایم آشکار بود که داستان او قسمت مهمی از کتاب _بنویس تا اتفاق بیفتد_ را تشکیل خواهد داد.

نه یک بخش ، بلکه دو بخش کتاب نتیجه آن گفت و گو بود. " فصل 18 "

وقتی این دو بخش را نوشتم با تعجب متوجه شدم که یک هفته پیش آن مطالب را نداشتم.

این بود که بیشتر از همه مرا به هیجان آورد: چگونه آنچه را که می خواستم اکنون به دست آمده بود.

کار، حتی در نوشتن آن، خودش را شرح می داد.
بنویس تا اتفاق بیفتد تقریباً در کافیشاپ سیاتل نوشته شد .
بسدیاری از داستان های کتاب
مستقیماً از این علاقه من به نوشتن هنگام کارهای دیگر ناشی می شدند.
برای نمونه: داستان نوار موسیقی جایمی در فصل 19 .

و آپارتمان رؤیایی ماریانا در فصل 8 .

وقتی در کافیشاپ می نویسید زندگی در اطراف شما اتفاق می افتد.
البته، من از راه و روش خودم پیروی کردم و وقتی به یک داستان خوب نیاز داشتم آن را نوشتم.
برای مثال، وقتی داشتم حکایت هایی را برای تدوین این کتاب گردآوری می کردم ، احساس نمودم چیزی کم دارد.
می خواستم نشان دهم روش های من در هر جای دنیا که باشد ، می توانند مؤثر واقع شوند.
یک روز صبح نوشتم:
به یک داستان روستایی، از طبقه متوسط آمریکا نیاز دارم. می خواهم خوانندگان من بدانند که این روش ها برای همه به خصوص برای ساکنین شهرهای بزرگ یا کوچک، کاربرد دارد.

دو روز بعد تلفن دفترم زنگ زد. خانمی به نام مارین از شهر ولز در ندوادا با جمعیت 1000 نفر تماس گرفت.
او کتاب های دیگر مرا خوانده بود و می خواست بداند که آیا قصد دارم به
نوادا بروم و در آنجا نیز کلاس های آموزشی برگزار کنم.

سرگرم صحبت بودیم و خیلی زود
نقل قول جالبی را برایم تعریف کرد که موضوع آن تحقق یافتن یک رؤیای ناممکن بود، که نمی توانید درکش کنید .

او قبل از اتفاق آن را نوشته بود. داستان تکان دهنده مدار این موضوع اصلی ، فصل 14 .

گفت و گو در را*ب*طه با ابتکار عمل، قرار گرفت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
چگونه از این کتاب استفاده کنیم ؟


بعضی ها دفتر خاطرات دارند؛ بعضی ها افکار خود را روی دستمال، پشت پاکت های نامه، تکه های کاغذ بریده شده از یک دفتر یا هر تکه کاغذ دیگری که دم دست باشد برای نوشتن استفاده می کنند.
نگران نوع کاغذی که استفاده می کنید یا اینکه باید در یک دفتر بنویسید یا
روی یک تکه کاغذ نباشید.
هر نوع کاغذی اعم از خط دار یا بی خط، با کیفیت یا بی کیفیت، در یک دفتر یادداشت یا خارج از آن، و با هر نوع خودکاری –یامدادی- با هر رنگ جوهری
مناسب است.
تنها قانون من این است که هر دفعه چیزی بنویسید تاریخ بزنید.
هر لباسی را که دوست دارید انتخاب کنید. هیچ قاعده ای برای نوع لباس وجود ندارد.


شاید تا حالا ایده اصلی را درک کرده باشید. این یک مسابقه نیست که برای قبول شدن در آن مجبور باشید خوانا بنویسید .
از قدوانین پیروی کنید. روی کارت های 3 در 5 بنویسید و خاطرات آن را در صندوقی نگه دارید. می توانید هر طور که دوست دارید بنویسید و هنوز هم نتیجه بگیرید.
جیم کری آن را یک بار نوشت و در جیبش گذاشت.
اسکات آدامدز و سدوزی اورمن آن را هر روز چندین بار نوشتند؛ پسرم پیتر آن را نوشت و گم کرد. نکته من این است که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد و هیچ راه درست و غلطی برای این کار وجود ندارد؛ زیرا هر کسی آن را به شیوه خودش انجام می دهد و هنوز هم موثر است .

اصل کار ایمان است .

یک بار شعار جالبی را روی برچسب سپر یک ماشین در پارکینگ کلیسا دیدم و آن را پشت خبرنامه یکشنبه ی خود یادداشت کردم. شعار این بود : خیر است .

با دیدن ایدن جمله‌ لبخند زدم.

خیر است ، فلسفه این کتاب است . تصور من این اعتقاد راسخ است که آنچه روی می دهد ، خیر است و زندگی روایتی است که شما هم دستی در نوشتن آن دارید.
ما درگیر ظاهر امور هستیم اما چیزی که اهمیت دارد ایمان است، ایمان به اینکه "خیر است."
2 آیا تا حا چیزی درباره ی سُنت دفن کردن مجسمه سنت جوزف در حیاط خود شنيده اید وقتی که می خواهید خانه ی خودت را به سرعت بفروشید؟
بسیاری از مردم به مفید بودن آن اعتقاد دارند و نشریات معتبری مانند نیویورک تایمز و مجله تایم مقالاتی را درباره این مراسم دینی به چاپ رسانده اند.
وقتی داشتم آماده می شدم تا خانه خود را بفروشم از این فکر بیزار بودم که آن را در شرایط نمایش نگه دارم و مثال مراقب باشم آینه های دستشویی و حمام تمیز باشند. از این فکر که غریبه ها در اتاق های شخصی من قدم
بزنند چندشم می شد. برای همین با کمی شرمندگی به کادوفروشی کاتولیک محله مان به نام "به خاطر بهشت" رفتم تا یک مجسمه ی سنت جوزف بخرم .
 
بالا