۱. نپرسید: «چته؟»
اشکالی در این سؤال وجود ندارد، به شرط آنکه هدف از آن فهمیدن مشکلی باشد که نوجوان با آن مواجه است. اما استفاده از این سؤال و لحنی که معمولا با آن ادا میشود خیلی بیشتر از آنچه بتوان گفت مناسب است، ناشی از فورانِ ناسنجیدهی خشمِ پدر و مادری است که شکیبایی خود را از دست دادهاند.
بدتر از این پیامی است که چنین سؤالی به همراه خود منتقل میکند، اینکه شما فکر میکنید عیب و نقصی اساسی دربارهی فرزندتان وجود دارد که هرگز قرار نیست تغییر بکند.
اما واقعا مشکل نوجوانان چیست؟ قشر پیشانی مغز، که مسئول کنترل تکانهها، استدلال منطقی و برنامهریزی است، آخرین بخشی است که در سنین پس از کودکی مجددا بازسازی میشود.
در زمانی که این تنظیم مجدد در حال انجام است، مسیرهای تصمیمگیری مغز یک بار دیگر به سمت آمیگدال هدایت میشوند. آمیگدال بخش آغازینی از مغز است و به تهدیدهای ادراک شده توسط فرد به صورت آنی و احساسی پاسخ میدهد.
دکتر فرنسس جنسن (Frances Jensen)، عصبشناس و نویسندهی کتاب مغز نوجوانان میگوید: «وقتی بدانید لُب پیشانی مغز، که مسئول قضاوت، کنترل تکانهها، خلقوخو و احساسات است، آخرین بخشی است که به پیشرفت نهایی خود میرسد، حال و هوای نوجوانی بسیار بیشتر منطقی به نظر خواهد رسید.»
بنابراین مغز نوجوان هنوز نمیداند که چطور باید خودش را تنظیم کند. نوجوانان مثل ماشینهای فِراری با ترمزی ضعیف هستند؛ یعنی احساساتی شدید اما کنترلِ ضعیفی روی آنها دارند.
شاید فکر کنید که چه فرقی میکند؟ نوجوانان به هر حال هیچ وقت حرف گوش نمیدهند، اما برعکس، آنها حساسیت فوقالعاده زیادی نسبت به نظرات ما دربارهی خودشان پیدا میکنند. وانمود به اینکه به حرفهای ما اهمیت نمیدهند از این واقعیت ناشی میشود که میخواهند از این آسیبپذیریِ خود محافظت کنند (نوعی مکانیسم دفاعی).
دریافت چنین پیامهای ناامیدکنندهای (مانند این سؤال که «چته؟») از سوی پدرومادر که انتظار میرود بیشترین محبت را به او نشان بدهند میتواند زخمهای عمیقِ روحی در نوجوانِ سردرگم ایجاد کند.
این پیامهای پدر و مادر در نوجوان درونی میشود و به خودخوریهای ناخوشایند در او تبدیل میگردد. وقتی این صداها در مغز منعطف نوجوان جا خوش کند خاموش کردن آنها کار دشواری خواهد بود، علاوه بر این که مسیرهایی را در مغز او به جای میگذارد که سلامت روانی آیندهی نوجوان را تحت تأثیر منفی قرار میدهد.
در عوض، هدیهای ارزشمند که میتوانید در این سن به نوجوانتان بدهید، علاوه بر درک اتفاقاتی که در مغز او در جریان است مفهومی است با نام «نگرش رشد».
رویکرد نگرش رشد که استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، کرول دواک (Car
Dweck)، آن را مطرح کرده است به زبان ساده یعنی هیچ ویژگی منفیای وجود ندارد که تغییرناپذیر و قطعی باشد، و اینکه همهی انسانها میتوانند متحول بشوند و تغییر کنند. آخرین مطالعات علمی انجام شده روی مغز نوجوانان اثبات میکند که نگرش رشد کاملا در مورد آنها مصداق دارد.