به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

دنباله دار چند سالگی به فکر کسب درآمد افتادی و انجامش دادی؟ اون کار چی بود؟

  • نویسنده موضوع yas_NHT
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 29

yas_NHT

[محافظ کل انجمن - مدیر تالار نظارت]
پرسنل مدیریت
سطح
5
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-04
نوشته‌ها
191
مدال‌ها
4
سکه
1,251
از عنوان مشخصه موضوع چیه، اسپم ندین!
 
امضا : yas_NHT

ARNICA

[حفاظت کل انجمن+ مدیر هنر+مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,022
مدال‌ها
3
سکه
5,124
از عنوان مشخصه موضوع چیه، اسپم ندین!
از ۱۲ الی ۱۳ سالگی رفتم سرکار تا الان.
کار لبنیاتی، کافه، شرکت، فروشگاه مواد غذایی.
 
امضا : ARNICA

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
920
مدال‌ها
22
سکه
5,220
از ۱۲ سالگی
۱۲ ساله‌ که بودم هنر عروسک بافی رو توی مدرسه یاد گرفتم، همیشه دنبال معلم هنرمون بودم که یادم بده
تو زنگ هنر، زنگ تفریح، سر کلاسای مختلف همیشه قلاب و کاموا دستم بود و می‌بافتم
بچه‌ها که دیدن چقدر کارم تمیز و قشنگه، ازم می‌خریدن عروسک‌ها رو
بعد ۱۳ سالگی توی کارگاه خیاطی پدر و مادرم شروع به کار کردم، از مدرسه که برمیگشتم مستقیم می‌رفتم تو کارگاه و پشت چرخ خیاطی می‌نشستم
شلوار اسلش مردونه
پیراهن مردونه و بچگونه، از اینا که یقه شکاری داره
ست تیشرت و شلوار پسرونه، ست سویشرت و شلوار پسرونه
و... همه چی دوختم خلاصه، تا شب تو کارگاه بودم... تا ۱۴ سالیگم
نزدیکای ۱۵ سالگیم که برگشتیم شهر خودمون اهواز، یه مدت بیکار بودم
بعدش دوباره تصمیم گرفتم دستم تو جیب خودم باشه
دوباره بلند شدم رفتم سراغ یه کار باحال دیگه:joy:
ابریشم بافی روی شال و چادر و شیله (شیله یه جور شال ضخیم مخصوص عرب زبان ها هست)
ابریشم بافی هم یه جور تزیین بود، با نخ ابریشم و منجوق و کریستال و قلاب و...
در کنارش هم استاد آموزش بافتنی شدم تو کارگاه عمه کوچیکم
گهگاهی هم خیاطی می‌کردم، لباس های زنونه عربی، بهش میگن ماکسی که نمی‌دونم میدونین چیه یا نه ولی مثل همون دشداشه اما این دیگه برای خانم‌ها بود در طرح و نقش‌های مختلف و قشنگ
یه وقتایی هم ماسک می‌دوختم چون کرونا بود
خلاصه که درآمد عالی‌ای داشتم و حتی برای خودم کلی لباس و وسایل و حتی گوشی تونستم بخرم
بعد نزدیکای ۱۷ سالگیم اومدیم قم، برش و دوخت چادر رو این بار یاد گرفتم و شروع کردم به کار توی یه کارگاه
قبلش هم با مادرم منجوق دوزی میکردم روزای اول
بماند که چه هنرهای دیگه ای هم یاد گرفتم و هنوز برای کسب درآمد از اون‌ها اقدام نکردم
حالا هم کارگاه خیاطی خودمو دارم، طراح سایت‌های فروشگاهی و شرکتی و فروم هم هستم، انجمن بوکینو رو هم زدم، همینطور پشتیبان و بازاریاب یه شرکت بزرگ هم هستم، به صورت مجازی:grin:
سرگذشت خیلی جالبی داشتم مثل پدرم همه کاره شدم :kaka_sangi::ROFLMAO:
 
امضا : Liam
بالا