نقد و بررسی نقد مقدماتی رمان آوای طغیانگر | منتقد: RaHa_WH

[Elaheh_A]

«به نام خداوند شعر و ادب»

نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
@امیراحمد
بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!
منتقد اثر شما:
@RaHa_WH
لازم به ذکر است که:

1. پس از نقد، بر روی رمان شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات

به امید موفقیت روز افزون شما!​

 

[Elaheh_A]

عنوان رمان: آوای طغیانگر
نویسنده: امیر‌احمد
نویسنده کمکی: فاطمه سادات هاشمی نسب
ژانر: فانتزی، تراژدی، ترسناک
خلاصه: شاهدختی بی‌خبر از هویت و دنیای اطرافش خودش را در تاریکی شب میان جنگل و نا‌کجا آباد پیدا می‌کند، جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان او را اشغال کرده‌اند، او هیولایی با پوست درخت است که برای همیشه از دنیای انسانی جدا و در دنیای انتقام‌ و بی‌رحم رها شده است.
مقدمه: در دل یک سرزمین باستانی و پر از افسانه‌ها، جایی که جادو و حقیقت به‌هم آمیخته‌اند، سرزمین‌های ویران و مملو از جنگ او را به دنبال گذشته اسرار‌آمیزش راهی سفری خطرناک می‌کنند. سفری که سرانجام برای او به کابوس تبدیل می‌شود.

لینک اثر: در حال تایپ - رمان آوای طغیانگر | اثر امیر‌احمد _ کاربر انجمن بوکینو​

 

[RaHa_WH]

"نقد رمان آوای طغیان‌گر"


«عناصر اولیه رمان»

عنوان: عنوان آوای طغیان‌گر دارای اندازه‌ای مناسب و آوایی جالب است. ترکیبی ساده اما در عین‌حال دارای مفهومی جذب‌کننده! از مسئله‌ی تکرار واژه‌ی "آوا" که البته می‌توان گفت در نوع خودش شاید بهترین انتخاب برای این ترکیب بود صرف‌نظر که کنیم، می‌رسیم به بخش ارتباط با عناصر دیگر شناسنامهٔ رمان؛ آوای طغیان‌گر با ژانر تراژدی ارتباط درخور توجهی می‌تواند داشته باشد و البته که موجبات تخیل و معناگزینی شخصی‌سازی شده برای هر خواننده را در پی دارد؛ از این نام یا مشتقات آن در خلاصه و مقدمه بهره‌گیری نشده بود و بهتر بود تا گریز و اشاره‌ای به معنا و مفهوم پشت نام رمان در این دو بخش یا حداقل یکی از آنها می‌زدید تا خواننده ارتباط بیشتری با آن بگیرد. نام، نامی هیجان‌براگیز به شمار می‌رود، پس می‌بایست این هیجان و هجوم و ژغیان در تصویر جلد به چشم بیاید؛ از این نظر، جلد شما تاحد قابل قبولی مناسب بوده و حس دلهره را نشان می‌دهد.


ژانر: برای این رمان سه ژانر در نظر گرفته شده که هرسه آنها از ژانرهای اصلی و درست هستند. تنها کافی‌ست تا ترتیب آنها را تغییر دهید تا از سردرگمی بکاهید. باتوجه به نام و اللخصوص جلد رمان که اولین عناصر قابل‌مشاهده هستند، بهتر است ژانر فانتزی و ترسناک در ابتدا قرار گیرند و تراژدی به انتها سوق داده شود؛ زیرا شما در اکثر بخش‌ها به فانتزی و دلهره‌آور بودن سناریو اشاره کردید.


خلاصه: اندازه‌ی متن مناسب بوده و درون‌مایه‌ی آن هم برای یک خلاصه‌ی کوتاه بودن، کافی و جالب است؛ هم سناریو را به خواننده می‌شناساند، هم مِین کرکتر(کرکتر اصلی) را در همین ابتدا مشخص می‌کند و هم کنجکاوکننده است. فقط یک جمله‌ی آن نیاز به اندکی تصحیح دارد.
"جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان او را اشغال کرده‌اند".
اگر منظورتان از" او" شخصیت شاهزاده است، باید جمله به این‌صورت تصحیح شود:
جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان، دخترک(یا هر کلمه‌ای که نشان دهد شاهزاده خطاب قرار گرفته) را احاطه کرده‌اند.
اما اگر منظور از "او" خودِ جنگل است، به‌جهت اینکه جنگل بی‌جان تلقی می‌شود و نه مانند انسان جان‌دار، باید بجای او، از "آن" استفاده شود.


مقدمه: متن مقدمه‌ی شما باوجود اینکه بیشتر قالبی مشابه با خلاصه دارد و بیشتر برای بخش خلاصه مناسب است، اما بنظر با اندکی تغییر قالب، مقدمه‌ی مناسب و جالبی برای رمان می‌باشد.


جلد: جلد رمان تماماً فضای یک پیرنگ فانتزی/ترسناک را به خواننده نشان می‌دهد؛ لیکن باتوجه به سناریو که در بخش خلاصه به وجود یک شاهزاده بعنوان کرکتر اصلی رمان اشاره زده‌اید، بهتر بود تا شخصی با چنین مشهودات و استایلی در جلدتان استفاده می‌کردید؛ استایل و اصطلاحاً وایب جلد بیشتر شبیه یک سناریوی جادوگری بود(البته از نظر من).



«ساختار کلی رمان»

نقطه شروع: در طول دوره‌ای که نقد انجام می‌دهم، شاید این بهترین آغازی بود که خواندم. تمامی نکات از جمله استفاده از آرایه‌های مناسب، تصویرسازی عالی، شخصیت‌پردازی مناسب برای اوایل داستان، فضاسازی عالی و توصیفــــــات بسیار خوب، همگی در همین یک پارت اول در سرجای خودشان قرار گرفته بودند که مهارت نویسنده محترم را نشان می‌دهد و شایان تقدیر است؛ انتظار می‌رود تا پایان رمان، این مورد را همینطور عالی رعایت کرده و پیش ببرید. در شروع داستان ما نه‌تنها شاهد چند داده اطلاعاتی و سرنخ کوچک بودیم، بلکه نقطه و موقعیت مناسبی با توجه به ژانر و محتوای اثر برای شروع رمان انتخاب شده بود.


بدنه و گره‌ها: گره‌های می‌توان گفت جالب و صد البته هیجان‌انگیزی در خلال رمان ساخته میشد و زمان رخ دادن هرکدام به خوبی تعیین شده بود. می‌توانستید از مقدار کمتری فلش بک استفاده کنید، اما همین‌طور هم فلش‌بک‌ها در بخش‌های خوبی تعیین شده بودند تا از سردرگمی و گیج شدن خواننده جلوگیری کنند.


سیر رمان: سیر کلی رمان در حالت مطلوبی بود؛ اندکی می‌توانست از صحبت‌ها و مونولوگ‌ها و دیالوگ‌های طولانی و روزمره دور باشد اما در کل، ریتم مناسبی داشت و وقایع مسیر خوبی را برای رسیدن به مقصد طی می‌کردند.



«عناصر پایانی رمان»

پایان و نتیجه‌گیری نهایی: از آنجایی که این یک نقد مقدماتی‌ست، پس باوجود پایان نامعلوم، تنها گریزی به آخرین پارت‌های نوشته شده می‌زنم؛ در پارت‌های نهایی، گره‌ها و سوالات جدیدی ایجاد می‌شود که نیازمند پاسخی از جانب ذهن خواننده و قلم نویسنده است؛ سعی کنید برای پاسخ دادن به این سوالات، بسیار عجول و یا بسیار آرام و بیخیال نباشید و مسیر و ریتم قبلی را ادامه دهید.


علائم و نکات نگارشی: مهم‌ترین مورد که در اکثر موقعیت‌های داستان، چه در خلاصه و مقدمه و چه در پارت‌های رمان به چشم می‌خورد، استفاده‌ی کم از ویرگول بود؛ به همین علت در برخی جملات، امکان تفکیک دو جمله از یکدیگر مشکل بوده و روان‌خوانی با مشکل روبه رو میشد.

موشای تنبل❌ موش‌های تنبل✅

یه❌ یک✅

تفنگاتونو❌ تفنگ‌هاتون رو✅
(حتی در لحن محاوره هم بایستی اینگونه کلمات از هم جدا شده و "واو اتصال"باید بصورت " رو" نوشته شود).

همچون شیری غرسنه❌ گرسنه✅

در بخش‌هایی که کرکتر دچار من‌من کردن میشد، باید بجای استفاده از علامت سوال یا ویرگول، از سه نقطه استفاده کرد.
من، من انجام دادم؟/ تو؟ تو کی هستی؟ ❌
من... من انجامش دادم؟/ تو... تو کی هستی؟✅

آب خیس زیر پایم...؟ ❌ آب زیر پایم✅


ضمن خسته نباشید به نویسنده‌ی گرامی، امیدوارم تا رمان آوای طغیان‌گر در آرامش و زیبایی هرچه تمام‌تر پیشروی کند و موفقیت‌های خوبی برای
شما به ارمغان بیاورد. سال نو مبارک.

 

[امیراحمد]

"نقد رمان آوای طغیان‌گر"


«عناصر اولیه رمان»

عنوان: عنوان آوای طغیان‌گر دارای اندازه‌ای مناسب و آوایی جالب است. ترکیبی ساده اما در عین‌حال دارای مفهومی جذب‌کننده! از مسئله‌ی تکرار واژه‌ی "آوا" که البته می‌توان گفت در نوع خودش شاید بهترین انتخاب برای این ترکیب بود صرف‌نظر که کنیم، می‌رسیم به بخش ارتباط با عناصر دیگر شناسنامهٔ رمان؛ آوای طغیان‌گر با ژانر تراژدی ارتباط درخور توجهی می‌تواند داشته باشد و البته که موجبات تخیل و معناگزینی شخصی‌سازی شده برای هر خواننده را در پی دارد؛ از این نام یا مشتقات آن در خلاصه و مقدمه بهره‌گیری نشده بود و بهتر بود تا گریز و اشاره‌ای به معنا و مفهوم پشت نام رمان در این دو بخش یا حداقل یکی از آنها می‌زدید تا خواننده ارتباط بیشتری با آن بگیرد. نام، نامی هیجان‌براگیز به شمار می‌رود، پس می‌بایست این هیجان و هجوم و ژغیان در تصویر جلد به چشم بیاید؛ از این نظر، جلد شما تاحد قابل قبولی مناسب بوده و حس دلهره را نشان می‌دهد.


ژانر: برای این رمان سه ژانر در نظر گرفته شده که هرسه آنها از ژانرهای اصلی و درست هستند. تنها کافی‌ست تا ترتیب آنها را تغییر دهید تا از سردرگمی بکاهید. باتوجه به نام و اللخصوص جلد رمان که اولین عناصر قابل‌مشاهده هستند، بهتر است ژانر فانتزی و ترسناک در ابتدا قرار گیرند و تراژدی به انتها سوق داده شود؛ زیرا شما در اکثر بخش‌ها به فانتزی و دلهره‌آور بودن سناریو اشاره کردید.


خلاصه: اندازه‌ی متن مناسب بوده و درون‌مایه‌ی آن هم برای یک خلاصه‌ی کوتاه بودن، کافی و جالب است؛ هم سناریو را به خواننده می‌شناساند، هم مِین کرکتر(کرکتر اصلی) را در همین ابتدا مشخص می‌کند و هم کنجکاوکننده است. فقط یک جمله‌ی آن نیاز به اندکی تصحیح دارد.
"جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان او را اشغال کرده‌اند".
اگر منظورتان از" او" شخصیت شاهزاده است، باید جمله به این‌صورت تصحیح شود:
جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان، دخترک(یا هر کلمه‌ای که نشان دهد شاهزاده خطاب قرار گرفته) را احاطه کرده‌اند.
اما اگر منظور از "او" خودِ جنگل است، به‌جهت اینکه جنگل بی‌جان تلقی می‌شود و نه مانند انسان جان‌دار، باید بجای او، از "آن" استفاده شود.


مقدمه: متن مقدمه‌ی شما باوجود اینکه بیشتر قالبی مشابه با خلاصه دارد و بیشتر برای بخش خلاصه مناسب است، اما بنظر با اندکی تغییر قالب، مقدمه‌ی مناسب و جالبی برای رمان می‌باشد.


جلد: جلد رمان تماماً فضای یک پیرنگ فانتزی/ترسناک را به خواننده نشان می‌دهد؛ لیکن باتوجه به سناریو که در بخش خلاصه به وجود یک شاهزاده بعنوان کرکتر اصلی رمان اشاره زده‌اید، بهتر بود تا شخصی با چنین مشهودات و استایلی در جلدتان استفاده می‌کردید؛ استایل و اصطلاحاً وایب جلد بیشتر شبیه یک سناریوی جادوگری بود(البته از نظر من).



«ساختار کلی رمان»

نقطه شروع: در طول دوره‌ای که نقد انجام می‌دهم، شاید این بهترین آغازی بود که خواندم. تمامی نکات از جمله استفاده از آرایه‌های مناسب، تصویرسازی عالی، شخصیت‌پردازی مناسب برای اوایل داستان، فضاسازی عالی و توصیفــــــات بسیار خوب، همگی در همین یک پارت اول در سرجای خودشان قرار گرفته بودند که مهارت نویسنده محترم را نشان می‌دهد و شایان تقدیر است؛ انتظار می‌رود تا پایان رمان، این مورد را همینطور عالی رعایت کرده و پیش ببرید. در شروع داستان ما نه‌تنها شاهد چند داده اطلاعاتی و سرنخ کوچک بودیم، بلکه نقطه و موقعیت مناسبی با توجه به ژانر و محتوای اثر برای شروع رمان انتخاب شده بود.


بدنه و گره‌ها: گره‌های می‌توان گفت جالب و صد البته هیجان‌انگیزی در خلال رمان ساخته میشد و زمان رخ دادن هرکدام به خوبی تعیین شده بود. می‌توانستید از مقدار کمتری فلش بک استفاده کنید، اما همین‌طور هم فلش‌بک‌ها در بخش‌های خوبی تعیین شده بودند تا از سردرگمی و گیج شدن خواننده جلوگیری کنند.


سیر رمان: سیر کلی رمان در حالت مطلوبی بود؛ اندکی می‌توانست از صحبت‌ها و مونولوگ‌ها و دیالوگ‌های طولانی و روزمره دور باشد اما در کل، ریتم مناسبی داشت و وقایع مسیر خوبی را برای رسیدن به مقصد طی می‌کردند.



«عناصر پایانی رمان»

پایان و نتیجه‌گیری نهایی: از آنجایی که این یک نقد مقدماتی‌ست، پس باوجود پایان نامعلوم، تنها گریزی به آخرین پارت‌های نوشته شده می‌زنم؛ در پارت‌های نهایی، گره‌ها و سوالات جدیدی ایجاد می‌شود که نیازمند پاسخی از جانب ذهن خواننده و قلم نویسنده است؛ سعی کنید برای پاسخ دادن به این سوالات، بسیار عجول و یا بسیار آرام و بیخیال نباشید و مسیر و ریتم قبلی را ادامه دهید.


علائم و نکات نگارشی: مهم‌ترین مورد که در اکثر موقعیت‌های داستان، چه در خلاصه و مقدمه و چه در پارت‌های رمان به چشم می‌خورد، استفاده‌ی کم از ویرگول بود؛ به همین علت در برخی جملات، امکان تفکیک دو جمله از یکدیگر مشکل بوده و روان‌خوانی با مشکل روبه رو میشد.

موشای تنبل:x: موش‌های تنبل✅

یه:x: یک✅

تفنگاتونو:x: تفنگ‌هاتون رو✅
(حتی در لحن محاوره هم بایستی اینگونه کلمات از هم جدا شده و "واو اتصال"باید بصورت " رو" نوشته شود).

همچون شیری غرسنه:x: گرسنه✅

در بخش‌هایی که کرکتر دچار من‌من کردن میشد، باید بجای استفاده از علامت سوال یا ویرگول، از سه نقطه استفاده کرد.
من، من انجام دادم؟/ تو؟ تو کی هستی؟ :x:
من... من انجامش دادم؟/ تو... تو کی هستی؟✅

آب خیس زیر پایم...؟ :x: آب زیر پایم✅


ضمن خسته نباشید به نویسنده‌ی گرامی، امیدوارم تا رمان آوای طغیان‌گر در آرامش و زیبایی هرچه تمام‌تر پیشروی کند و موفقیت‌های خوبی برای
شما به ارمغان بیاورد. سال نو مبارک.

درود( سلام).
بابت خواندن اثرم و نقد اون از شما سپاس‌گذارم.
طبق نظرتون ایرادات رو اصلاح می‌کنم و بهتون اطلاع میدم تا چک کنید و اگر مشکل دیگه‌ای داشت بگید تا برطرفش کنم.
ممنون، شما هم همین‌طور( خسته نباشید).
امیدوارم بتونم به خوبی جلد اولش را به اتمام برسونم و خواننده‌ها ازش راضی باشن.
سال نو شما هم مبارک.

 

[امیراحمد]

الان می‌تونم پارت جدیدی ازش قرار بدم یا قبلش ایرادات جزئی که تو خلاصه و غیره داره را برطرف کنم بعد پارت جدید بزارم؟

 

[امیراحمد]

طبق نظرتون ژانر را اصلاح و خلاصه را کمی تغییر دادم.
خلاصه را بررسی کنین و اگر هنوز ایرادی داشت بگید تا برطرفش کنم.

 

[RaHa_WH]

درود( سلام).
بابت خواندن اثرم و نقد اون از شما سپاس‌گذارم.
طبق نظرتون ایرادات رو اصلاح می‌کنم و بهتون اطلاع میدم تا چک کنید و اگر مشکل دیگه‌ای داشت بگید تا برطرفش کنم.
ممنون، شما هم همین‌طور( خسته نباشید).
امیدوارم بتونم به خوبی جلد اولش را به اتمام برسونم و خواننده‌ها ازش راضی باشن.
سال نو شما هم مبارک.

خواهش می‌کنم؛ امیدوارم کمک و البته بهتره بگم راهنمایی هرچند کوچکی براتون بوده باشه.
از همکاریتون سپاس‌گزارم. بزرگوارید.
حتما که همین‌طور خواهد بود و موفقیت‌های خوبی هم براتون به ارمغان خواهد آورد.
سپاس.

الان می‌تونم پارت جدیدی ازش قرار بدم یا قبلش ایرادات جزئی که تو خلاصه و غیره داره را برطرف کنم بعد پارت جدید بزارم؟

بله می‌تونید پارت‌گذاری رو از سر بگیرید و نکات رو در حین پارت‌گذاری هم در نظر داشته باشید.

طبق نظرتون ژانر را اصلاح و خلاصه را کمی تغییر دادم.
خلاصه را بررسی کنین و اگر هنوز ایرادی داشت بگید تا برطرفش کنم.

بررسی کردم و اینجا نکته‌ای رو در خود متن براتون توضیح میدم.

شاهدختی بی‌خبر از هویت و دنیای اطرافش خودش را در تاریکی شب میان جنگل و نا‌کجا آباد پیدا می‌کند، جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان شاهدخت را اشغال کرده‌اند، شاهدخت کسی که شبیه به یک هیولا و بدنش از پوست درخت است با جدا شدن از دنیای انسان‌ها در دنیای انتقام‌، خشم و بی‌رحمی که قانون جنگل در آن حرف اول را می‌زند رها شده است.
یکی از نکات بالا بردن هر چه بیشتر سطح قلم، عدم استفاده‌ی مکرر و پی در پی واژه‌ها، مفعول‌ها و فعل‌هاست. شما بایستی از انواع خطاب قرار دادن برای تغییر عنوان کرکتری که دارید درموردش صحبت می‌کنید، بهره بگیرید. ساده و معمول‌ترینش هم همون "او" هست، اما باز هم نه به دفعات!
یک مورد هم اشتباه تایپی وجود داره بعلاوه‌ی همون بحث اشغال که قبلا اشاره شده بود؛ به‌همین خاطر متن رو یک‌بار دیگه به این نحو می‌نویسیم؛ شما هم یک‌بار هردو متن رو باهم مقایسه کنید تا نکات بهتر براتون مشخص بشه، چون مقایسه همیشه بهترین روش برای پیدا کردن مشکله.

شاهدختی بی‌خبر از هویت و دنیای اطرافش، خود را در تاریکی شب میان جنگل و نا‌کجا آباد پیدا می‌کند؛ جنگلی که در آن موجوداتی از دنیای تاریک جهان، احاطه‌اش کرده‌اند. اینک شاهزاده خانم، کسی که بدنش از جنس درخت و وجودش وصف هیولاست، با جدا شدن از دنیای انسان‌ها و ورود به دنیای انتقام‌، خشم و بی‌رحمی که قانون جنگل در آن حرف اول را می‌زند رها شده است. اما آیا این نفرین سیاه ابدی‌ست؟