نقد و بررسی نقد حرفه‌ای داستانک خواب سفید | منتقد: Elaheh_A

[Elaheh_A]

«به نام خدا»

نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
@آینازاولادی
بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!

منتقد اثر شما:
@Elaheh_A

لازم به ذکر است که:
1. پس از نقد، بر روی رمان شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد.
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات
به امید موفقیت روز افزون شما!​

 

[Elaheh_A]

نام اثر: خواب سفید
نویسنده: آینازاولادی
ژانر: فانتزی، ترسناک
ناظر= @gece ayı
خلاصه:
«همیشه می‌دانستم ما به جایی که زندگی می‌کنیم محدود نیستیم! جای دیگری نیز وجود خواهد داشت که چشمان مادی ما آن را نمی‌تواند درک کند و ببیند!»

لینک اثر: در حال تایپ - داستان‌کوتاه خواب سفید | آینازاولادی مدیریت تالار مینیمال​

 

[Elaheh_A]

به نام خدا
نقد و بررسی داستان کوتاه خواب سفید

عنوان:
نام این اثر متشکل از دو واژه‌ی "خواب" و "سفید" است که در نگاه اول، دو کلمه‌ی معمولی و ساده‌اند اما ترکیب آن‌ها و ارتباط با محتوای اثر باعث شده است که این ترکیب حالتی مرموز به خود گرفته و با ژانر‌ها نیز هماهنگی داشته باشد.

ژانر:
متحوای این داستان به خوبی با دو ژانر انتخابی عجین شده و در تمامی اتفاقات، ردی از ژانر فانتزی و ترسناک دیده می‌شود.

خلاصه:
متنی که در خلاصه جای گرفته است، ارتباطِ مورد نظر را با عنوان اثر و همچنین ژانر‌های انتخابی به خوبی حفظ کرده است.

جلد: تصویر منتخب و رنگ‌های مورد استفاده به زیبایی در چشم بیننده رسوخ کرده و عنوانِ اثر را برای او جالب‌تر می‌سازد.

مقدمه:
کلمات با سادگی اما رموزی عجیب در کنار یکدیگر قرارگرفته و حس کنجکاوی را در خواننده ایجاد می‌کنند؛ این نشان می‌دهد که خواننده قرار است به خوابیدن و بیدارشدن‌های مرموز بربخورد و حتی وقتی که می‌خوابد دعا کند که در خانه‌ی خودش بیدار شود!

نقطه شروع:
همانطور که انتظار می‌رفت شروع این داستان کوتاه، با به خواب رفتن و بیدار شدنِ شخصیت اصلی رقم خورده است. با اینکه این شروع به نوعی متفاوت است اما بهتر می‌شد اگر که به‌خواب رفتنِ ابتدا را حذف کرده و فقط رمان را از بیدار شدن آغاز کرد؛ چرا که حسِ واقعی بودن را به خواننده نمی‌دهد.
اگرچه شروع با "بیدار شدن" نوعی کلیشه محسوب می‌شود اما در این نوع داستان این شروع مورد پسند‌تر است.

سیر داستان:
روند این داستان بدین شکل بود که انگار شخصیت اصلی "جولی" خاطرات و تجربیات خود را نگاشته و به خواننده منتقل می‌کند و انگار که خواننده به دفترِ خاطراتِ یک شخص با تجربیات عجیب دست پیدا کرده است.
خواننده به خوبی می‌تواند با او ارتباط گرفته و داستان را درک کند.

پایان رمان:
همانطور که انتظار می‌رفت، این داستان با چند قسمت و چند تجربه به پایان رسید و در پایان انگار که "جولی" توانست کنترل رویاهای خود را به دست بگیرد و بر حس مرموز بودنِ این داستان بی‌افزاید.

زاویه دید و بافت متن:
این داستان از زبان شخصیت اصلی و با لحنی کتابی نوشته شده که در ابتدا از نظر زاویه دید می‌تواند با خواننده ارتباطی محکم برقرار کند و خواننده اتفاقات داستان را به خوبی درک کند اما از آنجا که لحن کتابی، لحنی سخت است بدان منظور که خواننده ارتباط کمی با آن می‌گیرد، نویسنده توانسته بود تا حدودی همان ارتباط اولیه را حفظ کند.
دلیلِ اصلی قطع شدن ارتباط بین نوشته و خواننده به نوع نگارش جملات برمی‌گردد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

ایده اصلی:
با توجه به اینکه نویسنده سعی داشته موضوع "دنیای موازی" را در قالب یک داستانک به خوانندگان منتقل کند، می‌توان گفت که ایده‌ای جالب بوده و نویسنده در این امر موفقیت آمیز عمل کرده است.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
بخش عمده‌ی این نوشته را مونولوگ‌ها تشکیل داده و دیالوگ‌های اندکی بین جولی و مادش رد و بدل شد که باتوجه به داستانک بودنِ این نوشته خرده‌ای بر آن وارد نیست.

توصیفات و فضاسازی:
نکته‌ای که در این داستانک بسیار قابل توجه بود استفاده از توصیفاتِ گوناگون و دلنشینِ مورد نظرِ خواننده بود؛ چراکه خواننده با توصیف هریک از حالت‌های شخصیت اصلی، روز یا شب بودن و حتی ساعت‌های ذکر شده می‌تواند بهتر با شخصیت همزاد پنداری کند چه بسا که نویسنده از توصیفات بصری نیز استفاده کرده و حتی بوی کیک را نیز ذکر کرده است.

شخصیت‌پردازی:
بولدترین شخصیت این داستان "جولی" بود که نویسنده در پارت‌های میانی مشخصات ظاهری او را برای خواننده پدیدار کرد اما از همان ابتدا، احساسات این شخصیت را به خواننده منتقل کرده است که این موضوع می‌توانست فراتر از این باشد.

دستور نگارش:
نکته‌ی حائز اهمیت دیگری که در این داستانک وجود داشت نوع نگارش جملات بود؛ با اینکه نویسنده می‌داند چه چیزی را بنویسد اما انگار نمیداند که چگونه.
جملاتِ مورد استفاده نویسنده جایِ بهتر شدن دارد چه بسا که برخی جملات با داشتن دو فعل باعث شده است که نه تنها شکل ظاهری نوشته دلنشین نباشد بلکه مفهوم آن‌ را نیز دچار مشکل کند.
به طور مثال نویسنده در برخی جملات به صورت مکرر از "است" استفاده کرده است؛ تکرار این واژه در هنگام خواندن یک متن احساس جالبی را به خواننده نمی‌دهد.
همچنین وجود اشتباهات تایپی باعث می‌شود خواننده از فضای داستان دور شود.

سخن و توصیه‌های منتقد: خواندن این داستان خالی از لطف نیست و برای خواننده می‌تواند تجربه جالبی باشد، بهتر است که نویسنده نیز نکات ذکر شده را اعمال کند.

با آرزوی موفقیت‌های روز افزون برای شما🌱​

 

[آینازاولادی]

به نام خدا
نقد و بررسی داستان کوتاه خواب سفید

عنوان:
نام این اثر متشکل از دو واژه‌ی "خواب" و "سفید" است که در نگاه اول، دو کلمه‌ی معمولی و ساده‌اند اما ترکیب آن‌ها و ارتباط با محتوای اثر باعث شده است که این ترکیب حالتی مرموز به خود گرفته و با ژانر‌ها نیز هماهنگی داشته باشد.

ژانر:
متحوای این داستان به خوبی با دو ژانر انتخابی عجین شده و در تمامی اتفاقات، ردی از ژانر فانتزی و ترسناک دیده می‌شود.

خلاصه:
متنی که در خلاصه جای گرفته است، ارتباطِ مورد نظر را با عنوان اثر و همچنین ژانر‌های انتخابی به خوبی حفظ کرده است.

جلد: تصویر منتخب و رنگ‌های مورد استفاده به زیبایی در چشم بیننده رسوخ کرده و عنوانِ اثر را برای او جالب‌تر می‌سازد.

مقدمه:
کلمات با سادگی اما رموزی عجیب در کنار یکدیگر قرارگرفته و حس کنجکاوی را در خواننده ایجاد می‌کنند؛ این نشان می‌دهد که خواننده قرار است به خوابیدن و بیدارشدن‌های مرموز بربخورد و حتی وقتی که می‌خوابد دعا کند که در خانه‌ی خودش بیدار شود!

نقطه شروع:
همانطور که انتظار می‌رفت شروع این داستان کوتاه، با به خواب رفتن و بیدار شدنِ شخصیت اصلی رقم خورده است. با اینکه این شروع به نوعی متفاوت است اما بهتر می‌شد اگر که به‌خواب رفتنِ ابتدا را حذف کرده و فقط رمان را از بیدار شدن آغاز کرد؛ چرا که حسِ واقعی بودن را به خواننده نمی‌دهد.
اگرچه شروع با "بیدار شدن" نوعی کلیشه محسوب می‌شود اما در این نوع داستان این شروع مورد پسند‌تر است.

سیر داستان:
روند این داستان بدین شکل بود که انگار شخصیت اصلی "جولی" خاطرات و تجربیات خود را نگاشته و به خواننده منتقل می‌کند و انگار که خواننده به دفترِ خاطراتِ یک شخص با تجربیات عجیب دست پیدا کرده است.
خواننده به خوبی می‌تواند با او ارتباط گرفته و داستان را درک کند.

پایان رمان:
همانطور که انتظار می‌رفت، این داستان با چند قسمت و چند تجربه به پایان رسید و در پایان انگار که "جولی" توانست کنترل رویاهای خود را به دست بگیرد و بر حس مرموز بودنِ این داستان بی‌افزاید.

زاویه دید و بافت متن:
این داستان از زبان شخصیت اصلی و با لحنی کتابی نوشته شده که در ابتدا از نظر زاویه دید می‌تواند با خواننده ارتباطی محکم برقرار کند و خواننده اتفاقات داستان را به خوبی درک کند اما از آنجا که لحن کتابی، لحنی سخت است بدان منظور که خواننده ارتباط کمی با آن می‌گیرد، نویسنده توانسته بود تا حدودی همان ارتباط اولیه را حفظ کند.
دلیلِ اصلی قطع شدن ارتباط بین نوشته و خواننده به نوع نگارش جملات برمی‌گردد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

ایده اصلی:
با توجه به اینکه نویسنده سعی داشته موضوع "دنیای موازی" را در قالب یک داستانک به خوانندگان منتقل کند، می‌توان گفت که ایده‌ای جالب بوده و نویسنده در این امر موفقیت آمیز عمل کرده است.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
بخش عمده‌ی این نوشته را مونولوگ‌ها تشکیل داده و دیالوگ‌های اندکی بین جولی و مادش رد و بدل شد که باتوجه به داستانک بودنِ این نوشته خرده‌ای بر آن وارد نیست.

توصیفات و فضاسازی:
نکته‌ای که در این داستانک بسیار قابل توجه بود استفاده از توصیفاتِ گوناگون و دلنشینِ مورد نظرِ خواننده بود؛ چراکه خواننده با توصیف هریک از حالت‌های شخصیت اصلی، روز یا شب بودن و حتی ساعت‌های ذکر شده می‌تواند بهتر با شخصیت همزاد پنداری کند چه بسا که نویسنده از توصیفات بصری نیز استفاده کرده و حتی بوی کیک را نیز ذکر کرده است.

شخصیت‌پردازی:
بولدترین شخصیت این داستان "جولی" بود که نویسنده در پارت‌های میانی مشخصات ظاهری او را برای خواننده پدیدار کرد اما از همان ابتدا، احساسات این شخصیت را به خواننده منتقل کرده است که این موضوع می‌توانست فراتر از این باشد.

دستور نگارش:
نکته‌ی حائز اهمیت دیگری که در این داستانک وجود داشت نوع نگارش جملات بود؛ با اینکه نویسنده می‌داند چه چیزی را بنویسد اما انگار نمیداند که چگونه.
جملاتِ مورد استفاده نویسنده جایِ بهتر شدن دارد چه بسا که برخی جملات با داشتن دو فعل باعث شده است که نه تنها شکل ظاهری نوشته دلنشین نباشد بلکه مفهوم آن‌ را نیز دچار مشکل کند.
به طور مثال نویسنده در برخی جملات به صورت مکرر از "است" استفاده کرده است؛ تکرار این واژه در هنگام خواندن یک متن احساس جالبی را به خواننده نمی‌دهد.
همچنین وجود اشتباهات تایپی باعث می‌شود خواننده از فضای داستان دور شود.

سخن و توصیه‌های منتقد: خواندن این داستان خالی از لطف نیست و برای خواننده می‌تواند تجربه جالبی باشد، بهتر است که نویسنده نیز نکات ذکر شده را اعمال کند.

با آرزوی موفقیت‌های روز افزون برای شما🌱​

تشکر از نقد شما منتقد عزیز...
سعی در بهبود نگارش خواهم داشت و چون در پارت‌های آخر ناظر همراه نبوده از ناظری جدید کمک خواهم گرفت!
تا جایی که فهمیدم همه چیز قابل قبول بود جز استفاده از فعل های دو حرفی و اشتباه نگارشی که آن را با کمک ناظر جدید اصلاح خواهم کرد.
نقد شما بسیار زیبا و کمک کننده بود متشکرم که وقت عزیزتان را‌ در اختیارم گذاشتید!
سربلند باشید💖