به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

نقد و بررسی نقد ادبی دلنوشته گورنامه‌ها | منتقد: Liza

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Elora

[حفاظت کل انجمن]
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-03
نوشته‌ها
389
مدال‌ها
8
سکه
2,572
«به نام خداوند شعر و ادب»

نقد یک اثر در جهتِ توسعه‌ی نوشته بوده و هدف از آن توهین و بی‌ارزش جلوه دادن اثر شما نیست!
نویسنده‌ای موفق خواهد بود که انتقادپذیر باشد و از موارد ذکر شده بیاموزد، نه آنکه در مقابل منتقد جبهه بگیرد.
@پرتوِماه
ضمن درود و عرض وقت‌بخیر خدمت شما نویسنده گرامی!
بابت اعتماد شما به نقد آثار خود در انجمن بوکینو سپاسگذاریم و امیدواریم که بتوانیم در پیشرفت شما نقش به‌سزایی داشته باشیم!

منتقد اثر شما: @Liza

لازم به ذکر است که:

1. پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به سخنان و راهنمایی‌های منتقد اثرتان، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
2. نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
3. تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست؛ پس نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید.
4. تا بعد از قرارگیری نقد اثر توسط منتقد، از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
5. در صورتی که از نقد یا منتقد خود ناراضی بودید و یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات

به امید موفقیت روز افزون شما!​
 
امضا : Elora

Elora

[حفاظت کل انجمن]
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-03
نوشته‌ها
389
مدال‌ها
8
سکه
2,572
به نام خدا
نام دلنوشته: گورنامه‌ها
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: پرتوِماه

مقدمه:
کلاویه‌های پیانو، ریسه‌های آبی، من و تویی که خیلی وقته نیستی!

کاغذهای قهوه‌ای شتری با نقش آفتابگردونی که سال‌هاست هی خط می‌خورن و نامه‌ای که هنوزم نوشته نشده!

لینک: دلنوشته گورنامه ها اثر پرتوماه
 
امضا : Elora

Elora

[حفاظت کل انجمن]
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-03
نوشته‌ها
389
مدال‌ها
8
سکه
2,572
نقد کلی:
خب باید بگم که نوشتن متن نقد این دلنوشته کار خیلی سنگینی بود چون از خیلی جهات باگ داشت، خیلی جاها دو پهلو می‌شد و بعضی قسمتها واقعا اعصاب آدمو خورد می‌کرد یا برعکس آدمو غرق در اکلیل و احساسات عمیق می‌کرد.
اول از همه اینو بگم که دلنوشته واقعا دلنوشته زیبایی بود و آدمو با خودش همراه می‌کرد و اگر من به عنوان منتقد اثر مطالعه‌اش نمی‌کردم و عینک نقد یجورایی روی چشمام نبود قطعا میومدم توی نمایه و بابت نوشتن چنین شاهکاری بهت تبریک می‌گفتم.
اما با این حال که دلنوشته زیبایی بود اما وقتی عمیق بهش نگاه کنی و بخوای رو تمام کلمات و جملات فکر کنی و بالا و پایینشون کنی واقعا مغزت داغ می‌کنه یجورایی اشک و عرقت باهم می‌ریزه.
در ابتدا ساختار دلنوشته رو به سه دسته:آغاز، اواسط دلنوشته و پایان دلنوشته تقسیم می‌کنم و نکاتی که باقی میمونه رو در قالب نقد کلی ذکر می‌کنم.(خط به خط جلو میرم)

شروع دلنوشته:
خب اگر بخوام صادق باشم شروع، شروع مقتدرانه و قوی نبود؛
به نظر میومد خیلی تلاش کرده بودی که یک شروع خفن و همه چیز تموم داشته باشی
و وایب مفهومی و عمیق بهش بدی اما ببخشید که اینو می‌گم ولی توش موفق نبودی.
نمی‌گم بد بودا، هرگز!
حرفم اینه که به نظر میومد میخواستی و حتی می‌تونستی که شروع قوی تری داشته باشی ولی نشد.
در مرحله بعد اینکه نسبت به بقیه بخش های دلنوشته شروع اثر واقعا خشک بود؛
یعنی هی با خودم می‌گفتم عجب ایده جذاب و دایره لغات بالایی داری و واقعا حیفه که نهایت احساس رو توی شروع دلنوشته به خرج نداده بودی.
درحالی که دلنوشته‌ات از اون اثر هایی بود که می‌شد اینقدر متن و خواننده رو غرق در احساس کنی که خواننده به گریه بیوفته، میدونید چی میگم؟(برای مثال میگم که بهتر متوجه بشی منظورم چیه)
*البته هرچی بیشتر به سمت پایان دلنوشته میریم این مشکل خشک بودن و به اندازه کافی احساسی نبودن تا حدودی حل میشه اما بازم جا داشت برای این قضیه.
البته اینم بگم که می‌دونم دلنوشته هیچ قانون و چهار چوب سفت و سختی نداره، و اسمش روشه، دلنوشته اما قطعا یکسری نکات راهنما وجود داره و من به عنوان منتقد اینجام که اون نکات و قوانین رو بگم و امیدوارم نکاتی که میگم برای اینکه دید و تصمیم بهتری نسبت به کاری که میخوای با این دلنوشته و دلنوشته های بعدیت دبکنی داشته باشی، بهت کمک بکنه قشنگم.

من و تویی که خیلی وقته نیستی
اینجا منظور از«تو»خیال و یاد اون شخصه درسته؟
یا شایدم منظور دیگه ای داشتی که اصلا خوب نرسوندیش
اگر منظورت یاد و خیال اون شخص بوده، بهتر بود که می نوشتی:
من و یاد/خیال تویی که خیلی وقته نیستی.

صدای پیانو توی سکوت خونه می‌پیچید.
بازم هنرجو های ساختمون روبه رویی بودن
در خطوط قبل راجب کاغذ های نامه، ریسه ها و کلاره های پیانو خودش صحبت کرده بود و اینکه یهو پرید به سمت کلاس پیانو آپارتمان روبه رویی و هنرجو هایی که داشتن پیانو یاد می‌گرفتن کمی عجیب و گیج کننده بود.
در ضمن هیچ گونه اطلاعاتی و ربط خاصی هم به دلنوشته نداشت(مگر اینکه دلنوشته هنوز تموم نشده باشه و بعد ها مفصل راجبش صحبت کنی)
صرفا فقط یه چیزی بود که انگار می‌خواستی بیانش کنی.
مثلاً بعدش با این جمله برخورد می‌کنیم:
اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت؟
کی؟
کاش راجبش توضیح می‌دادی جانا
مثلاً می‌گفتی:
اون بچه، اون دختر بچه کوچولو با موهای دم اسبی که می‌تونستم ببینم کنار پنجره نشسته و سخت داره تلاش می‌کنه پیانو یاد بگیره(برای مثال میگم)
درست مثل من(چه در کودکی و یا چه الان)
حتی جلو تر هم هیچ توضیحی راجبش ندادی پس در را*ب*طه با این عبارت هم باید حرف قبلیم رو تکرار کنم.
انگار فقط میخواستی یه ایهام ایجاد کنی یا فقط اینو گفته باشی،همین!
و واقعا می‌تونست بعد قشنگی داشته باشی اما چون خودت بهش پر و بال ندادی و راجبش اطلاعات و توضیحی ندادی ، همونجا برای خودش بی‌جون و بی معنی و اضافی باقی موند.
یک حالت دیگه هم وجود داره که اینه:
«اون»در اینجا مجاز از همون شخص مخاطب هست که واقعا خیلی خیلی باید به مغزت فشار بیاری تا متوجه بشی که این اونه:joy:
به خصوص توی این حالت:
اول موقعیت خودش رو توصیف کرد بعد راجب آپارتمان رو به رویی که داشتن پیانو یاد می‌گرفتن
و حالا یهو اومدی گفتی:اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت
و خب این خیلی شرایط رو عجیب غریب می‌کنه و خواننده براش سوال پیش میاد که دقیقا داری راجب کی صحبت میکنی؟
به خصوص اینکه اول اول ، قبل از هرچیز اومدی نوشتی، اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت
خب اون خواننده بدبخت از کجا باید بفهمه،کی؟:joy:

بازم ذهنم به سمت کاغذ روونه شد
منظورت کاغذ های نامه‌ست دیگه؟
مثلاً بهتر بود اینطوری می نوشتی:
باز هم ذهنم به سمت اون کاغذ های نامه شتری رنگ با طرح های آفتابگردون روونه شد

«روان نویس»مشکی رو از «جا قلمی» برداشت ؟
زیباترش مثلاً به این شکل بود که می نوشتی:
قلم مشکی رو از جا قلمی برداشتم
اینطوری جملت دو پهلو و ایهام دار نمی‌شد


شایدم حق با اون بود، هیچ ممتمدی وجود نداره:
عزیز دلم آخه اینطوری که نمیشه
شایدم حق با اون بود که چی؟اولش باید بگی که در چه مور حق با اون بود
منظورم به این شکله(برای مثال)
همیشه می‌گفت هیچ ممتمدی وجود نداره...(و ادامه حرف اون شخص)
(و در نهایت که نقل قول از اون شخص تموم شد می‌تونستی بنویسی)شایدم حق با اون بود!
(البته خیلی ایراد بزرگی نیست)

یکم جلو تر که رفتم با این جمله فوق العاده زیبا برخورد کردم:
سلام به کسی که یک روزی براش عزیز بودم
کاغذ دوم هم کنار رفت، از کجا معلوم واسش عزیز بودم؟
واقعا جمله و ایده جالبی بود، مرحبا عزیزم

متوجه شدم کاغذ سوم هم تو دستم مچاله شده
واقعا ایده فوق العاده جالبی برای باطل شدن کاغذ سوم بود
آفرین قشنگم

آب از برگ های گل چکه می‌کنه و میمون خاک گلدون فرود میاد
پس توضیحااات؟:joy:
عزیزکم خیلی قشنگ تر می‌شد اگر قبلش راجب اینکه به گل‌هاش آب داده بود هم صحبت میکردید، مثلاً به این شکل
(البته خیلی نکته مهم و بزرگی نیست، میتونی اصن تغیرش ندی)
مثلاً می‌تونستی در ابتدای دلنوشته این موضوع رو مطرح کنی
مثلاً می‌گفتی بعد از اینکه به گل هام آب دادم نشستم پشت میزم و...
بعد در اینجا می نوشتی:
و حالا همون گلی که چند دقیقه قبل بهش آب داده بودم...

اونجایی که نوشته بودی:
روزی که رفت این گل رو خریدم و حالا بزرگ شده و ...
واقعا ایده جالبی برای اینکه نشون بدی مدت زیادی از رفتن اون شخص میگذره
مرحبا عزیزم

اواسط دلنوشته:
راستش اواسط اثر هم خیلی فرق چندانی با شروعش نداره.

می‌گفت؛:x:می‌گفت:✅

می‌گفت جالبن، هیچوقت نگفت دوستشون داره
عجب جمله مناسب و زیبایی

زندگی بخش آفتابگردون
مجاز از اون شخص+تشخیص و جان بخشی به گل آفتابگردون
واقعا باعث یک حسن تعلیل زیبا شده
آفرین جانم

ماه قشنگ تره یا آسمون؟
عجب سوال جالبی، و به جایی، آفرین

یه همه ریسه آبی
استفاده از عبارت«یه همه»خیلی برام عجیب بود و برام جالبه که بدونم معنیش دقیقا چیه و چه نوع ترکیبیه؟یا از چه جوری متن های ریشه گرفته؟آیا اصن معنی داره یا غلط املایی؟

از اینجا(جوابش همونی بود که با من بهش نمی‌رسید...تا پایان متن)رو واقعا متوجه منظورتون نشدم، ممنون میشم اگر راجبش یکم توضیح بدین برام.

پایان دلنوشته:
برعکس شروع، پایان دلنوشته خیلی زیبا و قوی بود؛
همش با جملات زیبا برخورد می‌کردم و لذت می‌بردم.
بخش و متن پایانی خیلی باز بود و اصلا متوجه نشدم چی به چیه ولی اگر پایان دلنوشته، مجموعه ای از پیام های آخر مربوط به دلنوشته باشه
نمی‌تونم بگم پایان خوب چ
ون به نظرم هیچ پایانی وجود نداشت
ولی مجموعا جملات و توصیفات، هرچه به پایان نزدیک می‌شدن زیباتر میشدن.

خب خب در ادامه هرچی باقی مونده جملات قشنگی بودن که میخواستم بابتشون تبریک بگم و بگم که چقدر از نظرم زیبا بودن
اما به دلیلی که در گپ مربوطه گفتم سعی می‌کنم یه طور دیگه بعداً به خودت بگم
اما به غیر از اون بازم یکسری نکات دیگه، مثل ایرادات و نقد کلی و نقد از دید هشت رکن اصلی باقی مونده که الان بهت میگم:

وقتی دوباره سعی کرد که نامه بنویسه، بهتر بود که قبلش یه همچین چیزی رو ذکر میکردی:
با وجود همه چی، دوباره پشت اون میز برای نوشتن یک نامه نشستم

چیک چیک قطره های بارون:x:
معمولا چک چک نمیگن؟:joy:

کمی بعد یه همچین جمله‌ای وجود داره،
من عاشق نشده
یعنی چی من عاشق نشده؟
این همه احساس، این همه دلتنگی، این همه تلاش برای نوشتن یک نامه که تهش بگه من عاشق نشده؟
اگر این عشق نیست، دلتنگی نیست؟پس چیه؟
نویسنده و خواننده که باهم تعارف ندارن، می‌تونه پیش اون شخص وانمود کنه که عاشق نیست ولی ما که میدونییممم:upside_down::upside_down::upside_down:
یا اگر داره پیش اون شخص طوری نشون میده انگار عاشقش نیست یا فراموشش کرده
حداقل باید یک نشونه ای چیزی میدادی
چرا اینهمه احساس و جملات زیبا و خاطره رو استفاده کردین و حالا میگین من عاشق نشده؟
یعنی چی واقعا:joy:
واقعا این جمله خیلی خیلی باگ بزرگی بود.
ممنون می‌شم راجبش برام توضیح بدین عزیزم
نقد کلی:
همون‌طور که گفته بودم، حالا می‌خوام مواردی که باقی میمونه رو در قالب نقد کلی + هشت رکن اصلی نقد براتون بگم

ابتدا هشت رکن اصلی:
(که البته یکیش نقد کلی هست و در آخر انجامش میدم)

عنوان دلنوشته:
عنوان، گورنامه، بدنیست اما برای این دلنوشته مناسب نیست.
چیزی که خیلی در دلنوشته شما قالب بود، دلتنگی و دوست داشتن بود و چیزی که خیلی تکرار شده بود، چنین کلماتی بودن:
گل آفتابگردون
نامه
کاغذ نامه شتری با گل های آفتابگردون
و چیزهای شبیه به اینها
پس فکر میکنم
اگر عنوان دلنوشته اون رو از میون یکی از همین ها و مواردی شبیه به این کلمات یا چیزهایی که حداقل به این موضوعات ارتباط دارن رو انتخواب می‌کردید بهتر بود

دیباچه دلنوشته:
فکر میکنم در بین توضیحات شروع و اواسط دلنوشته به اندازه کافی راجب این موضوع صحبت کردم.

توصیفات و پردازش:
انتقال احساسات:
ساختار دلنوشته:
به جز همون مواردی که در سطرهای قبلی ذکر کردم به نظرم نکته دیگه ای در این را*ب*طه وجود نداره که بخوام فقط در را*ب*طه با این موارد بهش بپردازم اما یکسری نکات هنوز باقی مونده که ایراداتی که در را*ب*طه با «توصیفات و پردازش » و «انتقال احساسات»و «ساختار دلنوشته»وجود داشت رو هم در بر میگیره که در بخش کوچیکه که از نقد کلی باقی مونده راجب این موارد هم توضیح میدم.

ایده اصلی دلنوشته:
ایده اصلی دلنوشته خوب بود
یعنی از یک دوری، دلتنگی و یا یک عشق سرچشمه می‌گرفت که واقعا در بعضی موارد خوب این احساسات رو بیان کرده بودید
اگر بخوام راجب نو یا کلیشه بودن ایده بگم
میشه گفت ایده کلیشه ای بود چون اکثر دلنوشته ها با همین موضوع دلتنگی نوشته میشن اما من خیلی از این بابت بهتون سخت نمی‌گیرم چون دلنوشته، دلنوشته‌اس .
و چیزیه که نویسنده در آن واحد بهش فکر می‌کنه و تصمیم میگیره ایده ای که توی ذهنش و احساساتی که توی قلبش وجود داره رو در قالب یک متنی با عنوان دلنوشته... در بیاره.
که از این بابت فقط میتونم تبریک و خسته نباشید بگم و بگم که ایده و قالب، نسبتا خوب بود.
ولی بعضا ایراداتی هم داشت که امیدوارم توضیحاتی که دادم موثر باشند و بتونم بهتون کمک کنن عزیزم.

انتخاب واژگان:
هرچند خیلی با کلمات قلبه سلمبه و عجیب غریب یا خیلی عمیقی که خواننده رو به فکر فرو ببره یا ایهام داشته باشه برخورد نمی‌کردیم اما نمی‌تونم این رو هم بگم که انتخاب واژگان بد بود، نه!
چون به نوبه خودشون، کاربرد و حق مطلب رو جوری که نیاز بود ادا میکردن.
البته یکسری کلمات هم وجود داشتن که باگ دار بودن و من در سطح های قبلی بهشون پرداختم.
نگارش دلنوشته:
نقد کلی که در ادامه براتون ارسال میکنم این مورد رو هم در بر میگیره

نقد کلی:

اینها نکاتی هستن که باقی موندن

از موقعیتی به موقعیت دیگه پریدن:
خیلی به وضوح در اکثر سطر ها و خطوط دلنوشته قابل مشاهده بود که دارین از جایی به جای دیگه میپرین
گاهی اوقات بعضی مباحثی که خیلی سریع و با ذوق شروعشون میکردین رو تمام نشده رها میکردین و به سطر بعدی می‌رفتین؛
در واقع دلنوشتتون نقطه پایان نداشت.
یعنی هی از خودم می‌پرسیدم که این بنده خدا چرا دلنوشته اش نقطه پایان نداره؟
گاهی یک بحثی اصلا تموم نمی‌شد یا باز تموم می‌شد یا بدون پایان دادن بهش رهاش میکردین وبه موضوع بعدی می‌رفتین
(درست مثل پایان کلی دلنوشته که به شدت باز و گمراه کننده بود)
حتی وقتی داشتین راجب یک احساس عمیق یا یک کار مهم توضیح می‌دادید یا مثلاً شخصیت غرق در یک موقعیت خاطره‌انگیز بود و یا داشت راجبش صحبت میکرد سریع رهاش میکردین و می‌رفتین سراغ موقعیت ویا موضوع بعدی وعملا پر از دوگانگی، ایهام و رها کردن چیزی که به اندازه کافی راجبش صحبت نکردین بود و این واقعا بد و آزار دهنده بود و گاهی عملا کل سطر رو بی معنی میکرد.
(چند مثال براتون قبلا ذکر کردم)

و یه نکته دیگه:
کلمه ممتد، درستش ممتمد نیست؟
خیلی هم ازش استفاده کردین

بقیه نکات،نکات خوب و بامزه اثر بودن که بعضی هاشون رو گفتم و اونهایی که باقی موندن رو بعداً به خودتون میگم.

در هر صورت امیدوارم که از نقد بنده ناراحت نشده باشید و خوشحال میشم اگر توضیحی دارید، بشنوم.

قلمتون ماندگار و خداقوت عزیزم🌹

منتقد: @Liza

 
امضا : Elora
  • حرفی ندارم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Liam

پرتوِماه

بنفشک*-*
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-16
نوشته‌ها
189
مدال‌ها
2
سکه
1,046
اول اینکه جزء عظیمی از این نقد حالا عمدا یا سهوا اشتباهه و غیرقابل پذیرش!
نه تنها اگه بخوام از جانب خودم حرف بزنم بلکه به عنوان منتقد هم اگه نگاهش کنی متوجه میشی که اصلا لیزا جان درست یه سری‌ جاها رو نخونده و همینجور یلخی نظر داده! @IL NAZ


نقد کلی:
خب باید بگم که نوشتن متن نقد این دلنوشته کار خیلی سنگینی بود چون از خیلی جهات باگ داشت، خیلی جاها دو پهلو می‌شد و بعضی قسمتها واقعا اعصاب آدمو خورد می‌کرد یا برعکس آدمو غرق در اکلیل و احساسات عمیق می‌کرد.
بله عزیزم متوجهم هیچ اثری بی‌ایراد نیست ولی نقد شما هم از خیلی جهات باگ داشت! البته این یه چیز کاملا طبیعی برای یه منتقد تازه‌کاره!

شروع دلنوشته:
خب اگر بخوام صادق باشم شروع، شروع مقتدرانه و قوی نبود؛
به نظر میومد خیلی تلاش کرده بودی که یک شروع خفن و همه چیز تموم داشته باشی
و وایب مفهومی و عمیق بهش بدی اما ببخشید که اینو می‌گم ولی توش موفق نبودی.
نمی‌گم بد بودا، هرگز!
حرفم اینه که به نظر میومد میخواستی و حتی می‌تونستی که شروع قوی تری داشته باشی ولی نشد.
اول اینکه نمی‌دونم کجای شروع ساده و بی‌آلایش من این توهم رو به وجود اورده که سعی داشتم شروع خفن یا همچین چیزی بسازم! حتی پست اول رو ساده‌تر از تموم پست‌ها نوشتم چون قصدم از همون اول این بود نوشته‌هام وسط یه همه ارایه و کلمات قلنبه سلنبه گم و گور نشن! وایب مفهومی و عمیق؟ کاملا ساده از نوشتن یه نامه شروع کردم چجوری چنین برداشتی شد جدا متوجه نمیشم!
من و تویی که خیلی وقته نیستی
اینجا منظور از«تو»خیال و یاد اون شخصه درسته؟
یا شایدم منظور دیگه ای داشتی که اصلا خوب نرسوندیش
اگر منظورت یاد و خیال اون شخص بوده، بهتر بود که می نوشتی:
من و یاد/خیال تویی که خیلی وقته نیستی.
کجای خطاب قرار دادن یه فرد اینقدر گیج‌‌کننده‌ست؟! منظور اصلا هم خیال نبوده این یه بخش نامه‌ست و کاملا فرد مورد نظر مخاطب قرار داده شده همین!
صدای پیانو توی سکوت خونه می‌پیچید.
بازم هنرجو های ساختمون روبه رویی بودن
در خطوط قبل راجب کاغذ های نامه، ریسه ها و کلاره های پیانو خودش صحبت کرده بود و اینکه یهو پرید به سمت کلاس پیانو آپارتمان روبه رویی و هنرجو هایی که داشتن پیانو یاد می‌گرفتن کمی عجیب و گیج کننده بود.
در ضمن هیچ گونه اطلاعاتی و ربط خاصی هم به دلنوشته نداشت(مگر اینکه دلنوشته هنوز تموم نشده باشه و بعد ها مفصل راجبش صحبت کنی)
صرفا فقط یه چیزی بود که انگار می‌خواستی بیانش کنی.
مثلاً بعدش با این جمله برخورد می‌کنیم:
اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت؟
کی؟
کاش راجبش توضیح می‌دادی جانا
مثلاً می‌گفتی:
اون بچه، اون دختر بچه کوچولو با موهای دم اسبی که می‌تونستم ببینم کنار پنجره نشسته و سخت داره تلاش می‌کنه پیانو یاد بگیره(برای مثال میگم)
درست مثل من(چه در کودکی و یا چه الان)
حتی جلو تر هم هیچ توضیحی راجبش ندادی پس در را*ب*طه با این عبارت هم باید حرف قبلیم رو تکرار کنم.
انگار فقط میخواستی یه ایهام ایجاد کنی یا فقط اینو گفته باشی،همین!
و واقعا می‌تونست بعد قشنگی داشته باشی اما چون خودت بهش پر و بال ندادی و راجبش اطلاعات و توضیحی ندادی ، همونجا برای خودش بی‌جون و بی معنی و اضافی باقی موند.
یک حالت دیگه هم وجود داره که اینه:
«اون»در اینجا مجاز از همون شخص مخاطب هست که واقعا خیلی خیلی باید به مغزت فشار بیاری تا متوجه بشی که این اونه:joy:
به خصوص توی این حالت:
اول موقعیت خودش رو توصیف کرد بعد راجب آپارتمان رو به رویی که داشتن پیانو یاد می‌گرفتن
و حالا یهو اومدی گفتی:اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت
و خب این خیلی شرایط رو عجیب غریب می‌کنه و خواننده براش سوال پیش میاد که دقیقا داری راجب کی صحبت میکنی؟
به خصوص اینکه اول اول ، قبل از هرچیز اومدی نوشتی، اونم داشت پیانو یاد می‌گرفت
خب اون خواننده بدبخت از کجا باید بفهمه،کی؟:joy:
یهو پرید؟ می‌خواد نامه بنویسه و سر و صدای پیانو میاد نمی‌دونم کجای این یهو پریدن محسوب میشه جانا!
درثانی دیدم چندین بار رو اینکه گنگه و نامربوط تاکید کردید عزیزم هدف این بوده دلنوشته گنگ باشه یه چیزی تو مایه‌های مونولوگ تک گویی و تو بخش جریان سیال ذهن کاملا طبیعیه که فرد مورد نظر از یه خاطره بپیچه بره جای دیگه و از کاه کوه بسازه! فکر کنم یه مقدار اطلاعات شما از نویسندگی کم باشه جانم. البته احتمالا تقصیری هم ندارید شما تازه کاری و ملاک‌های نقد هم هیچوقت اینقدر عمیق نبوده!
هیچ اطلاعات و ربط خاصی با دلنوشته نداشت؟! عزیزم شما کاراکتر نوشته‌های منی نویسنده‌شی یا نمیگیری؟! کاملا واضح منظورم رو رسوندم که صدای پیانویی که از بیرون میاد شخصیتم رو یاد معشوقش انداخته و بعد هم توضیح داده که تاحالا واسه هیشکی اینقد وقت و حوصله خرج نداده! کجاش ناواضحه؟!!!!!
اون بچه؟ عزیزم بچه وسط دلنوشته عاشقونه چیکار می‌کنه دقیقا؟ هرکسی، هرررکسی اینا رو بخونه می‌فهمه منظور معشوقه چجوری نمی‌فهمی جانم؟!
توضیح؟ ایهام؟ پرو بال؟! اول اینکه اصلا لازم به توضیح اضافه نیست چون کاملا واضحه ایهام؟ من اصلا دوپهلو حرف نزدم شفافه! پر و بال؟ چه نیازه بیشتر از این راجب چنین چیز ساده‌ای حرف بزنم؟
بی‌معنی و اضافی؟ فکر کنم لازمه ابتدا نگاهی به نقد خودتون داشته باشید و نگاه دقیق‌تری به محتوا!
باید خیلی به مغزت فشار بیاری؟ وقتی یه عاشق دلشکسته داره اینجوری راجب یکی میگه واضحه مگر اینکه اهل خوندن نباشی شما!


بازم ذهنم به سمت کاغذ روونه شد
منظورت کاغذ های نامه‌ست دیگه؟
مثلاً بهتر بود اینطوری می نوشتی:
باز هم ذهنم به سمت اون کاغذ های نامه شتری رنگ با طرح های آفتابگردون روونه شد
تکرار موجب از بین رفتن زیبایی نوشته، طولانی شدن بیخود و خیلی ایرادهای دیگه میشه، از اول تا اخرش گفتم می‌خواد شخصیتم نامه بنویسه جانم!
«روان نویس»مشکی رو از «جا قلمی» برداشت ؟
زیباترش مثلاً به این شکل بود که می نوشتی:
قلم مشکی رو از جا قلمی برداشتم
اینطوری جملت دو پهلو و ایهام دار نمی‌شد
قلم با روان‌نویس خیلی فرق داره چه لزومی داره وقتی کاراکترم می‌خواد با روان‌نویس بنویسه بنویسم قلم؟ چه ایرادای بیخودی!
شایدم حق با اون بود، هیچ ممتمدی وجود نداره:
عزیز دلم آخه اینطوری که نمیشه
شایدم حق با اون بود که چی؟اولش باید بگی که در چه مور حق با اون بود
منظورم به این شکله(برای مثال)
همیشه می‌گفت هیچ ممتمدی وجود نداره...(و ادامه حرف اون شخص)
(و در نهایت که نقل قول از اون شخص تموم شد می‌تونستی بنویسی)شایدم حق با اون بود!
(البته خیلی ایراد بزرگی نیست)
اول اینکه در ابتدای پست گفته بودم و واژه ممتد یعنی بی‌نهایت ادامه‌دار و همه متوجه میشنش! در چه مورد؟ عزیزم این یه اثر ادبیه نه مقاله یه سری جاها اونقدر شفافه که حتی نیاز به توضیح نداره نمی‌فهمم انگاری خوشتون میاد یه نقد طولانی تحویل بدین و بگین اره من اینقد می‌فهمم تو نمی‌فهمی!
ممتمد چیه دیگه! طرز نوشتن صحیح کلمات رو هم حتی بلد نیستی شما بعد از من ایراد می‌گیری!
آب از برگ های گل چکه می‌کنه و میمون خاک گلدون فرود میاد
پس توضیحااات؟:joy:
عزیزکم خیلی قشنگ تر می‌شد اگر قبلش راجب اینکه به گل‌هاش آب داده بود هم صحبت میکردید، مثلاً به این شکل
(البته خیلی نکته مهم و بزرگی نیست، میتونی اصن تغیرش ندی)
مثلاً می‌تونستی در ابتدای دلنوشته این موضوع رو مطرح کنی
مثلاً می‌گفتی بعد از اینکه به گل هام آب دادم نشستم پشت میزم و...
بعد در اینجا می نوشتی:
و حالا همون گلی که چند دقیقه قبل بهش آب داده بودم...
چرا باید بیخود کشش بدم؟ چیزی که باید نوشته میشده شده ایرادهای سطحی نگرانه‌ی شما رو متوجه نمیشم.
یه همه ریسه آبی
استفاده از عبارت«یه همه»خیلی برام عجیب بود و برام جالبه که بدونم معنیش دقیقا چیه و چه نوع ترکیبیه؟یا از چه جوری متن های ریشه گرفته؟آیا اصن معنی داره یا غلط املایی؟
یه همه یعنی یه عالمه جالبه که چنین واژه ساده‌ای اینقدر شما رو گیج کرده!
از اینجا(جوابش همونی بود که با من بهش نمی‌رسید...تا پایان متن)رو واقعا متوجه منظورتون نشدم، ممنون میشم اگر راجبش یکم توضیح بدین برام.
این جمله خیلی ساده‌ست و ایهام داره خواننده می‌تونه تصمیم بگیره باتوجه به نوشته‌های قبل می‌تونه عشق معنی بشه یا چیزای دیگه توضیح تفضیل لازم نداره که!
پایان دلنوشته:
برعکس شروع، پایان دلنوشته خیلی زیبا و قوی بود؛
همش با جملات زیبا برخورد می‌کردم و لذت می‌بردم.
بخش و متن پایانی خیلی باز بود و اصلا متوجه نشدم چی به چیه ولی اگر پایان دلنوشته، مجموعه ای از پیام های آخر مربوط به دلنوشته باشه
نمی‌تونم بگم پایان خوب چ
ون به نظرم هیچ پایانی وجود نداشت
ولی مجموعا جملات و توصیفات، هرچه به پایان نزدیک می‌شدن زیباتر میشدن.
دلنوشته تموم نشده صرفا قانونه انجمنه که بعد ۱۵ پارت میشه درخواست نقد داد و منم دادم!
وقتی دوباره سعی کرد که نامه بنویسه، بهتر بود که قبلش یه همچین چیزی رو ذکر میکردی:
با وجود همه چی، دوباره پشت اون میز برای نوشتن یک نامه نشستم
حرکات رفتار و گفتار شخصیتم کاملا نشون میده که یه نامه‌ای وجود داره که باید نوشته بشه نیازی به تکرار بیخود و بی‌جهت یه سری جملات نمی‌بینم.
چیک چیک قطره های بارون:x:
معمولا چک چک نمیگن؟:joy:
چیکه عامیانه‌تره و منم ادبی ننوشتم.
کمی بعد یه همچین جمله‌ای وجود داره،
من عاشق نشده
یعنی چی من عاشق نشده؟
این همه احساس، این همه دلتنگی، این همه تلاش برای نوشتن یک نامه که تهش بگه من عاشق نشده؟
اگر این عشق نیست، دلتنگی نیست؟پس چیه؟
نویسنده و خواننده که باهم تعارف ندارن، می‌تونه پیش اون شخص وانمود کنه که عاشق نیست ولی ما که میدونییممم:upside_down::upside_down::upside_down:
یا اگر داره پیش اون شخص طوری نشون میده انگار عاشقش نیست یا فراموشش کرده
حداقل باید یک نشونه ای چیزی میدادی
چرا اینهمه احساس و جملات زیبا و خاطره رو استفاده کردین و حالا میگین من عاشق نشده؟
یعنی چی واقعا:joy:
واقعا این جمله خیلی خیلی باگ بزرگی بود.
ممنون می‌شم راجبش برام توضیح بدین عزیزم
باگ بزرگ نقد شما هم همین بی‌توجهیتون به متن بوده انگاری!
بزارین یه بار دیگه متن رو به چشماتون نشون بدم جانم!

نگاه خستم بی‌هدف به بارونی زل زده که از آسمونِ سال‌ها پیش می‌باره و منِ عاشق نشده‌ای که با خنده چتر اون رو کنار می‌زنه

اون واژه سال‌ها پیش اینقدر برای شما نامعلومه؟ این فقط تعریف یه خاطره از مدت‌ها پیشه وقتی که هنوز اینقدر شیفته نشده و جمله بندیم کاملا صحیحه ایرادی وارد نیست!

نقد کلی:
همون‌طور که گفته بودم، حالا می‌خوام مواردی که باقی میمونه رو در قالب نقد کلی + هشت رکن اصلی نقد براتون بگم

ابتدا هشت رکن اصلی:
(که البته یکیش نقد کلی هست و در آخر انجامش میدم)

عنوان دلنوشته:
عنوان، گورنامه، بدنیست اما برای این دلنوشته مناسب نیست.
چیزی که خیلی در دلنوشته شما قالب بود، دلتنگی و دوست داشتن بود و چیزی که خیلی تکرار شده بود، چنین کلماتی بودن:
گل آفتابگردون
نامه
کاغذ نامه شتری با گل های آفتابگردون
و چیزهای شبیه به اینها
پس فکر میکنم
اگر عنوان دلنوشته اون رو از میون یکی از همین ها و مواردی شبیه به این کلمات یا چیزهایی که حداقل به این موضوعات ارتباط دارن رو انتخواب می‌کردید بهتر بود
گورنامه یعنی گورِ نامه‌ها، گور هم که یعنی قبر متوجهید دیگه؟ نامه‌هایی که یکی بعد دیگری می‌میرن و شخصیت اونها رو کنار میزنه کاملا هم‌خوانی داره و مناسبه!
ایده اصلی دلنوشته:
ایده اصلی دلنوشته خوب بود
یعنی از یک دوری، دلتنگی و یا یک عشق سرچشمه می‌گرفت که واقعا در بعضی موارد خوب این احساسات رو بیان کرده بودید
اگر بخوام راجب نو یا کلیشه بودن ایده بگم
میشه گفت ایده کلیشه ای بود چون اکثر دلنوشته ها با همین موضوع دلتنگی نوشته میشن اما من خیلی از این بابت بهتون سخت نمی‌گیرم چون دلنوشته، دلنوشته‌اس .
و چیزیه که نویسنده در آن واحد بهش فکر می‌کنه و تصمیم میگیره ایده ای که توی ذهنش و احساساتی که توی قلبش وجود داره رو در قالب یک متنی با عنوان دلنوشته... در بیاره.
تموم نوشته‌های عاشقونه یا راجب رسیدن به معشوقن و یا نرسیدن شما باید شیوه پرداختن به ایده رو مد نظر قرار می‌دادین، یعنی نوشتن نامه...
از موقعیتی به موقعیت دیگه پریدن:
خیلی به وضوح در اکثر سطر ها و خطوط دلنوشته قابل مشاهده بود که دارین از جایی به جای دیگه میپرین
گاهی اوقات بعضی مباحثی که خیلی سریع و با ذوق شروعشون میکردین رو تمام نشده رها میکردین و به سطر بعدی می‌رفتین؛
در واقع دلنوشتتون نقطه پایان نداشت.
یعنی هی از خودم می‌پرسیدم که این بنده خدا چرا دلنوشته اش نقطه پایان نداره؟
گاهی یک بحثی اصلا تموم نمی‌شد یا باز تموم می‌شد یا بدون پایان دادن بهش رهاش میکردین وبه موضوع بعدی می‌رفتین
(درست مثل پایان کلی دلنوشته که به شدت باز و گمراه کننده بود)
حتی وقتی داشتین راجب یک احساس عمیق یا یک کار مهم توضیح می‌دادید یا مثلاً شخصیت غرق در یک موقعیت خاطره‌انگیز بود و یا داشت راجبش صحبت میکرد سریع رهاش میکردین و می‌رفتین سراغ موقعیت ویا موضوع بعدی وعملا پر از دوگانگی، ایهام و رها کردن چیزی که به اندازه کافی راجبش صحبت نکردین بود و این واقعا بد و آزار دهنده بود و گاهی عملا کل سطر رو بی معنی میکرد.
(چند مثال براتون قبلا ذکر کردم)
راجب این مورد اون ابتدا به اندازه کافی صحبت کردم نه؟ این یه شیوه نوشتنه جانم!
من چیزی رو تموم نشده رها نکردم عزیزم فکر می‌کنم شما نصفه نیمه خوندی.
خب معلومه چرا باید تو اوایل دلنوشته‌م پایان بکارم؟ تازه فصل اولم چه نیازی به جمع کردنش و مشخص کردن پایانه؟!
و یه نکته دیگه:
کلمه ممتد، درستش ممتمد نیست؟
خیلی هم ازش استفاده کردین
اینم که گفتم اون بالا!

درآخر خیلی ممنونم از زمانی که گذاشتین و نقدی که کمکی به من نکرد.
 

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
274
مدال‌ها
3
سکه
1,506
که اصلا لیزا جان درست یه سری‌ جاها رو نخونده و همینجور یلخی نظر داده! @IL NAZ
این حرفتون عملا بی احترامی به زمانی بود که برای این نقد گذاشتم؛
من خط به دلنوشته شما رو با دقت خوندم.
منظور اصلا هم خیال نبوده این یه بخش نامه‌ست و کاملا فرد مورد نظر مخاطب قرار داده شده همین!
درست منظور رو نرسونده بودین که این بخشی از نامست!
فکر کنم یه مقدار اطلاعات شما از نویسندگی کم باشه جانم.
کاملا قبول دارم که هنوز در نقد ایراد زیادی دارم ولی اینکه کل اطلاعات من از نویسندگی رو زیر سوال ببرید واقعا زشته و در شان شما نیست مهشید جان.
البته احتمالا تقصیری هم ندارید شما تازه کاری و ملاک‌های نقد هم هیچوقت اینقدر عمیق نبوده!
بله تازه کارم، تازه کار بودن ایرادی داره که اینقدر تکرارش میکنید؟
ملاک های نقد هیچوقت عمیق نبوده؟
واقعا عجیبه که شما دارید اطلاعات من از نقد و نویسندگی رو زیر سوال میبرید و احتمالا اینقدر از نقد اطلاعات دارید
ولی حالا دارید میگید ملاک های نقد هیچوقت اونقدر عمیق نبوده!
کاملا واضح منظورم رو رسوندم که صدای پیانویی که از بیرون میاد شخصیتم رو یاد معشوقش انداخته
بله ولی کمی جلو تر گفتم که این حالت هم وجود داره و ایراد بزرگی نیست!
اون بچه؟ عزیزم بچه وسط دلنوشته عاشقونه چیکار می‌کنه دقیقا؟
خب شما کمی قبل‌تر درمورد بچه هایی نوشتید که داشتن در ساختمون روبرویی پیانو یاد میگرفتن!!!
نمی‌فهمم انگاری خوشتون میاد یه نقد طولانی تحویل بدین و بگین اره من اینقد می‌فهمم تو نمی‌فهمی!
من واقعا زمان زیادی برای نقد دلنوشته شما گذاشتم
منت نمیذارم اما فقط یه سوال ازتون دارم

کی خوشش میاد وقتش رو الکی صرف این کنه که به کاربری که حتی نمیشناسه بفهمونه که خیلی حالیشه؟این طرز فکر واقعا توهین به شعور منع.
واقعا متاسفم برای این طرز فکر و نوع برخوردتون.
ممتمد چیه دیگه! طرز نوشتن صحیح کلمات رو هم حتی بلد نیستی شما بعد از من ایراد می‌گیری!
واقعا باید بابت این نوع برخوردتون خجالت بکشید.
این چه طرز حرف زدنه؟!
دلنوشته تموم نشده صرفا قانونه انجمنه که بعد ۱۵ پارت میشه درخواست نقد داد و منم دادم!
که اینطور
من واقعا تمام تلاشم رو برای کمک بهتون کردم و قبول دارم که اولین باری بود که نقد دلنوشته انجام میدادم و به نظرم خیلی خیلی طبیعی بود ک بعضا ایراداتی هم داشته باشم
اما متاسفانه در اولین تجربه نقد دلنوشته با شمایی برخورد کردم که به نظر میاد هیچگونه درکی از اینکه چطور باید با یک منتقدی که اینقدر هم برای اثرتون وقت گذاشته برخورد کنید.
من درخواست میدم که دیگه منتقد دلنوشته شما نباشم
و امیدوارم از منتقد بعدیتون راضی و خوشحال باشید.
چیکه عامیانه‌تره و منم ادبی ننوشتم.
که اینطور، خیلی ممنونم.
من چیزی رو تموم نشده رها نکردم عزیزم فکر می‌کنم شما نصفه نیمه خوندی.
گفتید هنوز ادامه داره دیگه؟ پس یعنی هنوز نصفه‌ست.
درآخر خیلی ممنونم از زمانی که گذاشتین و نقدی که کمکی به من نکرد.
من ممنونم که باعث شدید دید واضح تری نسبت به شخصیت‌تون پیدا کنم مهشید جان.
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elora

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
274
مدال‌ها
3
سکه
1,506
راستش پیش از این فکر میکردم یک دختر خانم باشخصیت، مهربون و با‌ادب باشید که قلم خیلی خوبی داره؛
و قطعا مکالمه با هاتون خیلی می‌تونه جالب و هیجان‌انگیز باشه؛
اما به مرور زمان با رفتار‌هاتون ثابت کردید که چقدر اشتباه فکر میکردم
ابتدا نوع برخورد و لحن کمی نامناسبی که در گپ نظارت داشتید(که من واقعا بابتش دلخور نشدم و گذاشتم پای جدیتی که برای کارتون دارید)
ولی واقعا این نوع صحبت کردنتون زشت،خجالت آور ، مایع تأسف و غیر محترمانه بود که واقعا در شأن و شخصیت شمایی که اینقدر کاربر محبوبی هستید؛
و از حق نگذریم قلم خوبی هم دارید و نویسنده فوق العاده ای هستید نبود پرتو ماه عزیز.
قضاوت ها و بدون فکر حرف زدنتون و بی‌ملاحضه بیان کردن نظرتون در مورد نقدم واقعا کاری کرد که خستگی توی تنم بمونه و تا حدودی ناراحتم کرد.
صد البته، هزار البته که نقد ایرادات خیلی خیلی زیاد و ناشیانه‌ای داشت چون همون‌طور که گفتم، اولین باری بود که یک دلنوشته رو نقد میکردم
اما اگر میدونستین که من در چه روز و شرایط سختی این نقد رو انجام دادم واقعا بابت بعضی جملات و برخورد‌هاتون خجالت می‌کشیدید و شاید بیشتر راجب حرف‌هایی که به زبون میارید فکر می‌کردید.
اشکالی نداره، تجربه شد واقعا
و خیلی خیلی بابت توضیحاتی که دادید و قطعا در نقد های بعدی کمکم می‌کنه، ممنونم.
اما شما کاربر با سابقه تری نسبت به من در انجمن هستید و واقعا این نوع برخورد از شما انتظار نمی‌رفت.
شاید به نظر خودتون نوع برخوردتون ایرادی نداشت ولی من رو واقعا ناراحت کرد.
مرسی بابت خسته نباشیدی که نگفتید و تشکر صمیمانه‌ای که نکردید.
در نهایت من خیالم راحته که تمام تلاشم رو کردم و خدا می‌دونه چقدر با ذوق داشتم دلنوشته‌تون رو نقد میکردم.
حتی به نظرم باید یکبار دیگه این جمله رو تکرار کنم:
دلنوشته واقعا دلنوشته زیبایی بود و آدمو با خودش همراه می‌کرد و اگر من به عنوان منتقد اثر مطالعه‌اش نمی‌کردم و عینک نقد یجورایی روی چشمام نبود قطعا میومدم توی نمایه و بابت نوشتن چنین شاهکاری بهت تبریک می‌گفتم.
و هزاران تعریف و تمجید و کلمات زیبایی که در طول همین نقدی که اینقدر راجبش بد صحبت کردید، بیان کردم
و کلی جمله زیبا که توی دلنوشته‌تون واقعا خوشم اومد و میخواستم با ذوق بیام توی نمایتون و بگم که چقدر ازشون خوشم اومد، که دیگه بیخیال!
اما خیالم از صمیم قلب راحته که خیلی با علاقه، وقت و حوصله این متن نقد رو نوشتم و چقدر به شخصیت‌تون دید مثبتی داشتم راحته، که واقعا دمتون گرم بابت این برخورد زشت، با منی که اینقدر راجب شما دید مثبتی داشتم و به ارتباط با هاتون علاقه داشتم و به نظرم فرد با شخصیت و باحالی میومدید.



@Aytak و @IL NAZ عزیز لطفاً منقد دلنوشته مهشید عزیز رو تغییر بدید و ممنون میشم دیگه مجبور نباشیم باهم مکالمه‌ای داشته باشیم.



خسته نباشید عزیزم.

در هر صورت امیدوارم همیشه موفق باشید.
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elora

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
274
مدال‌ها
3
سکه
1,506
و شمایی که از کنار این نوع برخورد با یک ری اکشن خنده رد میشید.
واقعا ناراحت کننده‌اس.
@worning.f
 

پرتوِماه

بنفشک*-*
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-16
نوشته‌ها
189
مدال‌ها
2
سکه
1,046
زدن به پیشونی*
خب احتمالا که نه صددرصد این پیام مسخره به نظر میرسه بعد اون اوضاع... ادم خوش برخوردی نیستم و رک بودن زیادم گاها کار دستم میده... گپ نظارت واقعا رفتار معمولم بود و قصد چیز دیگه نبود متوجه شدم شما حساسی و خواستم ناظرتون عوض شه الانم از رو ادب و اینا نیست که اومدم توضیح میدم فقط بعد از اروم شدن اومدم و متوجه شدم خیلی تند رفته‌م باید بیشتر مواظب رفتارم می‌بودم که نشد! من شرمنده شما شدم بخاطر واکنش آنی‌م اونم زمانی که قبلش یه دعوا داشتم و اعصابم سرجاش نبود... شاید حق با من بود اما باید بهتر برخورد می‌کردم...خب در هرحال با اینکه مسخره به نظر میاد من باید یه عذرخواهی بکنم چون واقعا میشد ملایم پیش رفت... بابت لحن بد و حرفای تندی که به کار رفت و ناراحتی شما عذرمی‌خوام. همین! نه توقع جواب دارم نه چیز دیگه فقط کاری بود که باید میشد بخاطر عذاب وجدانی که بابت نگاه شما به خودم گرفتم و ادم مهربون و خوش برخوردی که جدا نیستم!
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elora

Liza

[مدیر تالار ترجمه]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
274
مدال‌ها
3
سکه
1,506
پ نظارت واقعا رفتار معمولم بود و قصد چیز دیگه نبود
میگم که، گذاشتم پای جدیتتون در کار.
بعد از اروم شدن اومدم و متوجه شدم خیلی تند رفته‌م باید بیشتر مواظب رفتارم می‌بودم که نشد! من شرمنده شما شدم بخاطر واکنش آنی‌م اونم زمانی که قبلش یه دعوا داشتم و اعصابم سرجاش نبود... شاید حق با من بود اما باید بهتر برخورد می‌کردم...خب در هرحال من باید یه عذرخواهی بکنم چون واقعا میشد ملایم پیش رفت... بابت لحن بد و حرفای تندی که به کار رفت و ناراحتی شما عذرمی‌خوام. همین! نه توقع جواب دارم نه چیز دیگه فقط کاری بود که باید میشد بخاطر عذاب وجدانی که بابت نگاه شما به خودم گرفتم
خواهش میکنم، سرتون سلامت.

ــــــــــ

🌹
 
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: Elora

Elora

[حفاظت کل انجمن]
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-03
نوشته‌ها
389
مدال‌ها
8
سکه
2,572
اول اینکه جزء عظیمی از این نقد حالا عمدا یا سهوا اشتباهه و غیرقابل پذیرش!
نه تنها اگه بخوام از جانب خودم حرف بزنم بلکه به عنوان منتقد هم اگه نگاهش کنی متوجه میشی که اصلا لیزا جان درست یه سری‌ جاها رو نخونده و همینجور یلخی نظر داده! @IL NAZ



بله عزیزم متوجهم هیچ اثری بی‌ایراد نیست ولی نقد شما هم از خیلی جهات باگ داشت! البته این یه چیز کاملا طبیعی برای یه منتقد تازه‌کاره!



اول اینکه نمی‌دونم کجای شروع ساده و بی‌آلایش من این توهم رو به وجود اورده که سعی داشتم شروع خفن یا همچین چیزی بسازم! حتی پست اول رو ساده‌تر از تموم پست‌ها نوشتم چون قصدم از همون اول این بود نوشته‌هام وسط یه همه ارایه و کلمات قلنبه سلنبه گم و گور نشن! وایب مفهومی و عمیق؟ کاملا ساده از نوشتن یه نامه شروع کردم چجوری چنین برداشتی شد جدا متوجه نمیشم!

کجای خطاب قرار دادن یه فرد اینقدر گیج‌‌کننده‌ست؟! منظور اصلا هم خیال نبوده این یه بخش نامه‌ست و کاملا فرد مورد نظر مخاطب قرار داده شده همین!

یهو پرید؟ می‌خواد نامه بنویسه و سر و صدای پیانو میاد نمی‌دونم کجای این یهو پریدن محسوب میشه جانا!
درثانی دیدم چندین بار رو اینکه گنگه و نامربوط تاکید کردید عزیزم هدف این بوده دلنوشته گنگ باشه یه چیزی تو مایه‌های مونولوگ تک گویی و تو بخش جریان سیال ذهن کاملا طبیعیه که فرد مورد نظر از یه خاطره بپیچه بره جای دیگه و از کاه کوه بسازه! فکر کنم یه مقدار اطلاعات شما از نویسندگی کم باشه جانم. البته احتمالا تقصیری هم ندارید شما تازه کاری و ملاک‌های نقد هم هیچوقت اینقدر عمیق نبوده!
هیچ اطلاعات و ربط خاصی با دلنوشته نداشت؟! عزیزم شما کاراکتر نوشته‌های منی نویسنده‌شی یا نمیگیری؟! کاملا واضح منظورم رو رسوندم که صدای پیانویی که از بیرون میاد شخصیتم رو یاد معشوقش انداخته و بعد هم توضیح داده که تاحالا واسه هیشکی اینقد وقت و حوصله خرج نداده! کجاش ناواضحه؟!!!!!
اون بچه؟ عزیزم بچه وسط دلنوشته عاشقونه چیکار می‌کنه دقیقا؟ هرکسی، هرررکسی اینا رو بخونه می‌فهمه منظور معشوقه چجوری نمی‌فهمی جانم؟!
توضیح؟ ایهام؟ پرو بال؟! اول اینکه اصلا لازم به توضیح اضافه نیست چون کاملا واضحه ایهام؟ من اصلا دوپهلو حرف نزدم شفافه! پر و بال؟ چه نیازه بیشتر از این راجب چنین چیز ساده‌ای حرف بزنم؟
بی‌معنی و اضافی؟ فکر کنم لازمه ابتدا نگاهی به نقد خودتون داشته باشید و نگاه دقیق‌تری به محتوا!
باید خیلی به مغزت فشار بیاری؟ وقتی یه عاشق دلشکسته داره اینجوری راجب یکی میگه واضحه مگر اینکه اهل خوندن نباشی شما!



تکرار موجب از بین رفتن زیبایی نوشته، طولانی شدن بیخود و خیلی ایرادهای دیگه میشه، از اول تا اخرش گفتم می‌خواد شخصیتم نامه بنویسه جانم!

قلم با روان‌نویس خیلی فرق داره چه لزومی داره وقتی کاراکترم می‌خواد با روان‌نویس بنویسه بنویسم قلم؟ چه ایرادای بیخودی!

اول اینکه در ابتدای پست گفته بودم و واژه ممتد یعنی بی‌نهایت ادامه‌دار و همه متوجه میشنش! در چه مورد؟ عزیزم این یه اثر ادبیه نه مقاله یه سری جاها اونقدر شفافه که حتی نیاز به توضیح نداره نمی‌فهمم انگاری خوشتون میاد یه نقد طولانی تحویل بدین و بگین اره من اینقد می‌فهمم تو نمی‌فهمی!
ممتمد چیه دیگه! طرز نوشتن صحیح کلمات رو هم حتی بلد نیستی شما بعد از من ایراد می‌گیری!

چرا باید بیخود کشش بدم؟ چیزی که باید نوشته میشده شده ایرادهای سطحی نگرانه‌ی شما رو متوجه نمیشم.

یه همه یعنی یه عالمه جالبه که چنین واژه ساده‌ای اینقدر شما رو گیج کرده!

این جمله خیلی ساده‌ست و ایهام داره خواننده می‌تونه تصمیم بگیره باتوجه به نوشته‌های قبل می‌تونه عشق معنی بشه یا چیزای دیگه توضیح تفضیل لازم نداره که!

دلنوشته تموم نشده صرفا قانونه انجمنه که بعد ۱۵ پارت میشه درخواست نقد داد و منم دادم!

حرکات رفتار و گفتار شخصیتم کاملا نشون میده که یه نامه‌ای وجود داره که باید نوشته بشه نیازی به تکرار بیخود و بی‌جهت یه سری جملات نمی‌بینم.

چیکه عامیانه‌تره و منم ادبی ننوشتم.

باگ بزرگ نقد شما هم همین بی‌توجهیتون به متن بوده انگاری!
بزارین یه بار دیگه متن رو به چشماتون نشون بدم جانم!

نگاه خستم بی‌هدف به بارونی زل زده که از آسمونِ سال‌ها پیش می‌باره و منِ عاشق نشده‌ای که با خنده چتر اون رو کنار می‌زنه

اون واژه سال‌ها پیش اینقدر برای شما نامعلومه؟ این فقط تعریف یه خاطره از مدت‌ها پیشه وقتی که هنوز اینقدر شیفته نشده و جمله بندیم کاملا صحیحه ایرادی وارد نیست!


گورنامه یعنی گورِ نامه‌ها، گور هم که یعنی قبر متوجهید دیگه؟ نامه‌هایی که یکی بعد دیگری می‌میرن و شخصیت اونها رو کنار میزنه کاملا هم‌خوانی داره و مناسبه!

تموم نوشته‌های عاشقونه یا راجب رسیدن به معشوقن و یا نرسیدن شما باید شیوه پرداختن به ایده رو مد نظر قرار می‌دادین، یعنی نوشتن نامه...

راجب این مورد اون ابتدا به اندازه کافی صحبت کردم نه؟ این یه شیوه نوشتنه جانم!
من چیزی رو تموم نشده رها نکردم عزیزم فکر می‌کنم شما نصفه نیمه خوندی.
خب معلومه چرا باید تو اوایل دلنوشته‌م پایان بکارم؟ تازه فصل اولم چه نیازی به جمع کردنش و مشخص کردن پایانه؟!

اینم که گفتم اون بالا!

درآخر خیلی ممنونم از زمانی که گذاشتین و نقدی که کمکی به من نکرد.
خیلی معذرت میخوام از این به بعد بیشتر دقت میکنم تا فردا خودم یه نقد دیگه از دلنوشته تون انجام میدم!
لیزا جان یکم تازه کاره، اگه اشکالی بود خیلی معذرت میخوام!
 
امضا : Elora
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا