به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
ماه ها به سال تبدیل شدند و من و خانواده ام هنوز بر روی جاده ها پیش می رفتیم. روزی پس از حضور در ایستگاه رادیوی شهر سینت لوئيز، یکی از دوستانم به من اطلاع داد که کتابم در هفته آینده به عنوان پرفروشترین کتاب در فهرست روزنامه نیویورک تایمز ظاهر خواهد شد.

به هر حال من با اتکاء به عزم راسخ و آرزوی سوزانم، آنچه را که دیگران ناممکن می شمردند تحقق بخشیدم. بدون حضور در ایستگاه سراسری رادیو و تلویزیون، توانسته بودم با مردم کشورم ارتباط برقرار کنم و افراد قابل توجهی را برای خرید کتابم برانگیزم و آن را در ردیف کتابهای پرفروش آمریکا مطرح کنم.

اما این تنها آغاز تبلور افکار و تصاویر ذهنی من بود. هر روز که می گذشت آنچه را که اندیشیده و در ذهن به تصویر کشیده بودم، در دنیای برون به فعلیت در می آمد. از همه مهم تر، هر روز به رسالت و مقصود نهایی زندگیم بیشتر نزدیک می شدم. به تدریج از شر منفی گرایی و داوری درباره دیگران که بخش زیادی از نیرویم را تلف می کرد رها شدم. تغییرهای دیگری نیز نمایان شد.

ورزش روزانه را آغاز کردم. نخست آهسته و آرام و با گذشت هر روز بر مقدار و مدت آن افزودم. در ماه اوت 1976، برای نخستین بار، بدون توقف یک کیلومتر دویدم. گرچه به شدت خسته شدم و از نفس افتادم، اما با حسی سرشار از شعف و رضایت باطنی آن را به پایان رساندم. روز بعد، کوشیدم این کار را تکرار کنم و آنگاه روز بعد و پس از یک هفته راحت و آسان یک کیلومتر دویدم.

دو ماه بعد، بدون توقف هشت کیلومتر دویدم و از آن روز تا به حال، همه روزه، بدون استثنا هشت کیلومتر می دوم. سپس سپس الگوها و عادتهای غذایی خود را کانون توجه قرار دادم و به تدریج بسیاری از مواد غذایی را که امروزه مضر و زیان آور شناخته شده از الگوی غذایی خود خارج کردم. هر چه ذهنم روشنتر شد و از منفی گرایی و داوری در مورد دیگران بیشتر پرهیز کردم، با شیوه های سالمتری با جسم خویش را*ب*طه برقرار کردم.

هر چه مسیر برای دستیابی به رسالتم هموارتر شد، خود را شادتر و هماهنگ تر حس کردم. سرانجام روزی به طور غیر ارادی، از طریق حسی نیرومند با رسالتم هماهنگ و همنوا شدم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
به ظاهر فرآیند اشراق و روش بینی این گونه عمل می کند. شما از طریق رشته ای از مراحل مختلف، نخست خود را مرکز توجه قرار می دهید، آنگاه هشیارانه در جهت ارتقاء و بهبود وجود خویش می کوشید و در نهایت ذهن را از تمام آشفتگی ها و ناخالصی ها پاک و مصفا می سازید. پس از محو و زایل شدن نا آرامی روانی، برای سهیم کردن دستاوردهای خویش با دیگران مصمم تر می شوید.

آنگاه از عشق و هماهنگی راستین باطنی سرشار می شوید و این به طور دقیق همان چیزی است که باید نثار دیگران کنید.
پس از این که به طور مرتب کتابهایم در فهرست کتابهای پرفروش آمریکا قرار گرفتند؛ تقاضای رسانه های گروهی و رادیو و تلویزیون برای مصاحبه و همکاری با من بشدت افزایش یافت.

مدیران برنامه هایی که زمانی می کوشیدم با آنان همکاری کنم، اکنون برای دسترسی به من از یکدیگر سبقت می گرفتند. بر طبق برنامه ای زمانبندی شده تصمیم گرفتم که در تمام این برنامه ها حضور یابم. در ظرف چند ماه، تقاضاها چنان افزایش یافت، که تمام وقتم برای حضور در برنامه های رادیو و تلویزیونی تا دو سال بعد برنامه ریزی شد روزی پس از دریافت یک تماس تلفنی سحرآمیز، شرایطی برای تحقق تصاویر ذهنی ام - در آن هنگام که پسر کوچکی بودم و هر شب در شرق دیترویت برنامه تلویزیونی دلخواهم را مشاهده می کردم .

فراهم شد. من مدتها در عالم خیال در این برنامه نقشی را به عهده داشتم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
موضوع از این قرار بود که در جریان ضیافتی، فردی نسخه ای از کتابم را به هاواردپاش، یکی از کارکنان برنامه «نمایش امشب» اهداء کرد. او در راه بازگشت به لوس آنجلس، این کتاب را در هواپیما خواند. هفته بعد، فردی از برنامه «نمایش امشب» با من تماس گرفت و تقاضا کرد که در صورت تمایل، در سفر بعدی ام به لوس آنجلس برای مصاحبه مقدماتی جهت شرکت در این برنامه در استودیو حضور یابم.

ده روز بعد، من در دفتر هاوارد مشغول گفتگو درباره آرمان ها و مفاهیمی بودم که سخت به آن اعتقاد داشتم. تا آن روز، در بیش از صد مصاحبه حضور یافته بودم و نیک می دانستم که بهتر آن است که خود را همانگونه که هستم معرفی کنم. به همین دلیل، بدون توجه به مقام و موقعیت مصاحبه کننده، با او مانند یک دوست خانوادگی گرم گفتگو شدم.

من و هاوارد ارتباط مؤثری با هم برقرار کردیم و تا به امروز با یکدیگر دوست و صمیمی هستیم. ظرف یک هفته، من برای نخستین بار در برنامه «نمایش امشب» ظاهر شدم. وقتی که از راهروی استودیو می گذشتم، تصمیم گرفتم که به همسرم تلفن بزنم و او را در شور و هیجانم سهیم سازم.

هنگام صحبت کردن، متوجه فردی شدم که با تلفن دیگری در کنار من سرگرم گفتگو بود. او که قرار بود اولین میهمان برنامه باشد. همان کسی بود که من، حدود ربع قرن پیش، هر شب بارها در ذهن و ضمیرم، با او گفتگو می کردم، آری او کسی نبود بجز آقای استیو آلن.

ضبط تلویزیونی آن روز، از نظر من سرشار از شور و هیجان بود. حدود پانزده دقیقه وقت داشتم تا در شبکه سراسری تلویزیون درباره نقطه نظرهایم سخن بگویم. اینذرویایی بود که از کودکی انتظارش را می کشیدم و اینک می رفت که به طور کامل متجلی شود. هنگامی که برای بازگشت به دیترویت به فرودگاه لوس آنجلس وارد شدم، در حالی که از شوق و شعف در پوست خود نمی گنجیدم، ناگهان از طریق بلندگوی سالن فرودگاه برای پاسخگویی به تلفن احضار شدم.

وقتی گوشی را برداشتم، هاوارد پاش گفت: «وین، من خبری بدی برای تو دارم، برای نخستین بار، از پخش برنامه «نمایش امشب» به لحاظ بی حرمتی به کنوانسیون ملی جمهوریخواهان، جلوگیری شده و این برنامه تا آینده ای نامعلوم نمایش داده نخواهد شد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
در هواپیما و در حال بازگشت به دیترویت، در این فکر بودم که آیا ممکن است روزی این برنامه پخش شود؟ روز بعد، تلفن دیگری از هاوارد دریافت کردم. او از من تقاضا کرد که فردای آن روز به لوس آنجلس پرواز کنم و به اتفاق جانی کارسون، یکی از مجریان مشهور آن زمان، در برنامه ای که قرار بود در همان هفته پخش شود، ظاهر شوم۔ از این رو با اولین پرواز، دیگر بار راهی لوس آنجلس شدم و در چهارشنبه شب، برنامه ای را به اتفاق جانی کارسون اجرا کردم.

اما از آنجایی که فقط هفت دقیقه از این برنامه به ما اختصاص یافته بود، جانی کارسون از من تقاضا کرد که یکی دو روز در لوس آنجلس بمانم و در برنامه دیگری که جمعه شب پخش خواهد شد شرکت کنم. دعوتش را پذیرفتم و در آن برنامه نیز شرکت کردم. یک هفته بعد، برنامه ای که از پخش آن جلوگیری شده بود، روی آنتن رفت و به این ترتیب من که روزی فرد ناشناسی بودم و با تلاش فراوان تنها می توانستم در یک برنامه محلی رادیو و تلویزیونی شرکت کنم، حالا در سه برنامه «نمایش امشب» - که از شبکه سراسری تلویزیون پخش می شد .

ظاهر شدم و ظرف یازده روز، سه بار در برابر دیدگان مردم سراسر آمریکا قرار گرفتم.

در حقیقت فیلمی که در دوران کودکی با چشم دل دیده بودم، در چشم دیگران نیز قابل رؤیت شد. دیگر در درستی کلام ثارو، فیلسوف بلند آوازه تردیدی نداشتم که گفت: «هر فردی که با ایمان کامل در مسیر رویاهایش گام بردارد و در جهت تحقق ایده آل خویش جدوجهد کند، به طور غیر منتظره شاهد موفقیت را در آغوش خواهد کشید.»


سرانجام نخستین کتابم به بیست و شش زبان در سراسر دنیا ترجمه شد. کتابهایی دیگر؛ نوارهای سخنرانی، مقاله ها، حضور در سمینارهای مختلف در دورترین نقاط جهان و فرصت هایی که از طریق آن توانستم در زندگی میلیونها نفر از مردم جهان تفاوت بیافرینم یکی پس از دیگری نمایان شدند. و اینک در آمدم، ظرف یکسال، از کل مبلغی که در طول سی و شش سال متمادی به دست آورده بودم، فزونی گرفت.

چرا که روزی تصمیم گرفتم به حقوق و مزایای تضمین شده خط بطلان بکشم و با سرمایه ای هر چند اندک، در جهت آرمانها و رویاهای خویش گام بردارم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تجسم، چرا و چگونه


هرگاه افکارتان به درستی پرورانده و درونی شود، در نهایت به شکل واقعیتی در جهان مادی ظاهر خواهد شد و به اشکال مختلف خود را نشان خواهد داد. ما از طریق تصاویر می اندیشیم و این تصاویر به واقعیتهای باطنی ما تبدیل می شوند.

به همین دلیل به مجرد این که از علت و چگونگی فرآیند تصویرسازی آگاه شویم، و در این راه گام برداریم، موفقیت های غیر منتظره ای را به سوی خود جذب خواهیم کرد.

اصول چهارگانه تجسم مؤثر بکوشید همواره بدون محدودیت های موجود در گستره حیات مادی، با استفاده از قوه تخیل و تجسم فکر کنید. روح انسان پدیده ای است فاقد بعد و امتداد؛ زمان و مکان نمی شناسد.

می توان بدون استفاده از حواس پنجگانه در قلمروی اندیشه عقب و جلو رفت. شما به طور معمول چنین تصاویری را هنگام خواب و در عالم رویا نظاره می کنید. قانون علل و معلول در قلمروی اندیشه صدق نمی کند. شما از طریق اندیشه و تصاویری که بر می گزینید، جزء جزء زندگیتان را می آفرینید. اصول چهارگانه زیر، یاریتان می کند تا نیروی اندیشه و تجسم را به عالم رویا و محدوده ذهن منحصر و محدود نکنید بلکه از این موقعیت ها در عالم مادی نیز سود ببرید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
1 - رفتارتان از تصاویر ذهنی شما نشأت می گیرد.

تمام رفتار ما از اندیشه های ما تأثیر می پذیرد. اگر در رشته ای خود را ناتوان مجسم و مدام این اندیشه را با تصاویر ذهنی تقویت کنید، در نهایت اعمال و رفتارتان با این تصورات مطابقت خواهد کرد. فرض کنید که قصد دارید شش چمدان را در صندوق عقب اتومبیل - که تنها برای جای دادن پنج چمدان طراحی شده - جای دهید.

تصویری که در ذهن خود ترسیم می کنید، تعیین می کند که چند چمدان را در سفر به همراه خواهید برد. اگر فکر کنید که: «این اتومبیل جای شش چمدان را ندارد و من ناگزیر باید یکی از چمدانها را نادیده بگیرم.» براساس این اندیشه دست به عمل می زنید. اما اگر خود را مجسم کنید که به همراه شش چمدان راهی سفر هستند و این تصویر را در ذهن نگهدارید و این اندیشه را از سر بگذرانید که: «یقین دارم که با جا به جا کردن چیزها می توانم تمام چمدانها را در صندوق عقب جای دهم.»

با شش چمدان عازم سفر خواهید بود. به اعتقاد من افکار را باید اشیاء تلقی کرد. زیرا وقتی به وسیله اتومبیل برای گذراندن تعطیلات سفر می کنید، افکارتان نیز به اندازه اتومبیل، چمدان ها، مقدار بنزین و پول و چیزهای مادی دیگر در این سفر مؤثر است. درک این نکته که اندیشه نخستین گام در تمام جنبه های زندگی است، یاریتان می کند که به اهمیت و ارزش قوه تجسم مثبت پی ببرید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
نقش افکار را، به عنوان اشیاء، در تحصیل مال و مکنت و بضاعت بررسی کنید. اگر خود را در حال کسب درآمد کلان مجسم کنید و به طور منظم و بدون توجه به موانع میان راه، مدام به این آرمان و یا تصویر انرژی مثبت بدهید، رفته رفته اعمال و رفتارتان براساس این تصویر شکل می گیرد و این آرمان ها حاکم بر وجودتان می شود.

در چنین شرایطی به جای سه و یا چهار تلفن در طول روز، پانزده تماس تلفنی برقرار کرده و در نهایت خود را در حال ذخیره بخش عمده درآمدتان خواهید یافت؛ به علاوه افکار متمایل به کسب ثروت را به ذهن راه داده و افرادی را گرد خود می آورید که نگرشهای شما را حمایت و تقویت کنند.

همچنین خود را در دوره های آموزشی می یابید که مباحث مهم آن با رسالت زندگیتان هماهنگ است؛ اطلاعات و مهارتهایی را جستجو می کنید که افراد موفق در رشته شما از آن سود برده اند. زندگی افرادی را مطالعه می کنید که به رغم موانع و ناملایمات موفق شده اند. به هر حال تمام تجربیات زندگیتان، براساس تصاویری از وفور و فراوانی که در ذهن دارید به شکل می گیرد.

همه این فرآیند ناشی از یک چیز است: یک اندیشه. بررسی عکس این قضیه نیز حائز اهمیت است. اگر در ذهن خود را فردی فقیر به تصویر بکشید و هر روز بر طبق این تصاویر دست به عمل بزنید، افرادی را به سوی خود جذب می کنید که از مال و منال دنیا بهره ای نبرده اند، به خواندن مقاله هایی رغبت نشان می دهید که درباره شکست خوردگان است و به خاطر این ذهنیت از آزمودن چیزهای تازه و اعتقاد به بهبود موقعیت خویش پرهیز می کنید.

رفتار شما مدام به وسیله این تجسم شکل می گیرد و متبلور می شود. افراد موفق را خوش اقبال مادرزاد می خوانید که در اوضاع و شرایط مناسبی پا به عرصه وجود گذاشته اند. به علاوه فرصت هایی را که می تواند وفور و فراوانی را به سوی شما هدایت کند، با این طرز تلقی، که به هر حال کارها بر وفق مراد نخواهد بود، به سهولت از دست می دهید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تقریبا هر عملی که از جانب شما سر می زند ناشی از تصویری است که از پیش در ذهن خود جای داده اید. اگر خود را یک سخنران تصور کنید . که درمانده و ناتوان در مقابل حضار دست و پای خود را گم کرده است . بی گمان از سخنوری در جمع پرهیز کرده و با برچسب زدن کلمه «کمرو» بر پیشانی خویش، رفتار خود را توجیه می کنید.

در حقیقت افراد کمرو در ژرفای وجود احساس ضعف می کنند و در اصل خود را ناتوانتر از آن می یابند که بتوانند در زندگی خویش دگرگونی راستین پدید آورند. این کسان قبل از هر چیز تصاویر ناشی از کمرویی را در ذهن منعکس کرده و مادام که خود را جسور و بی باک نپندارند، بر طبق این تصاویر، دست به عمل خواهند زد. بدون توجه به اوضاع و موقعیت زندگیتان، شما نویسنده، تهیه کننده و سازنده تصاویر ذهنی خودتان هستید و همواره بر مبنای این تصاویر عمل می کنید.

اوضاع و شرایط کنونی زندگیتان به طور دقیق نشان می دهد که تاکنون چه تصاویری را به ذهن راه داده اید. از وضعیت ظاهرتان گرفته، تا سطح تندرستی و تغذیه، میزان دارایی، روابط و هر چیز دیگر که مستلزم اقدامی از سوی شماست جملگی از تصاویری که بر پرده ذهن ترسیم می کنید تأثیر می پذیرد.

تمام تصاویری که انتخاب می کنید در محفظه ذهن ذخیره می شود و شما هر روز براساس رهنمودهای این تصاویر و افکار دست به عمل می زنید.
شما به طور قطع نمی توانید بدون استفاده از اندیشه، از احساسی برخوردار شوید. رفتارتان به احساساتتان متکی است و احساسات شما از افکارتان سرچشمه می گیرد.

بنابراین برای تغییر رفتار نخست باید بر روی چیزهایی که در هشیاری شما نهفته است و اندیشه نامیده می شود کار کنید. به مجرد این که افکارتان وضعیتی را که مایلید در اختیار داشته باشید، منعکس کند، احساس ها و هیجان ها و متعاقب آن رفتار مناسب برای تحقق آن شکل می گیرد. کوته سخن آن که هر آنچه باور کنید، به چشم خواهید دید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
2 - به خودتان بگویید که آنچه مجسم می کنید، پیشاپیش وجود دارد

آنچه را که انیشتین درباره وقت به ما آموخت به یاد آورید. در ساحت روح، زمان معنا ندارد. در حقیقت دیدگاه محدود انسان و نیاز او به تقسیم کردن هر چیز سبب شده است که او وقت و ساعت را ابداع کند. در قلمروی اندیشه چیزی به نام وقت وجود ندارد. بنابراین در عالمی که وقت معنا ندارد، هر چه را که بتوانید به ذهن راه دهید پیشاپیش در اختیارتان است. آنچه در ذهن شماست و ما آن را فکر می نامیم پیشاپیش در عالم مادی وجود دارد. تردیدی نیست که شما نمی توانید چیزی را مجسم کنید و سپس شاهد تحقق آن باشید.

باید این نکته را درک کنید که تبدیل اندیشه به واقعیت عینی و ملموس محتاج گذشت زمان است. جهان مادی لبریز از فرصتهاست و تنها وظیفه شما برای تحقق این فرصتها آن است که شیوه انتقال اندیشه را به دنیای مادی بیاموزید.
فرض کنید که خود را در حال فروش پنج میلیون وسیله ای که اختراع کرده اید مجسم می کنید.

شاید بپرسید که: «چگونه ممکن است تصویر چیزهایی که هنوز ساخته نشده، پیشاپیش وجود داشته باشد؟» پاسخ آن است که هر آنچه شما بتوانید در ذهن ترسیم کنید، پیشاپیش وجود دارد. حال این پرسش مطرح می شود که: چه کسانی قصد دارند این اشیاء را بخرند؟ این پنج میلیون نفر در کجا به سر می برند، در اینجا و یا در سیاره ای دیگر؟ در پاسخ باید گفت که این افراد پیشاپیش و در فاصله ای نه چندان دور از شما وجود دارند.

در عین حال برای این که شما این مشتریان بالقوه را به مشتریان بالفعل تبدیل کنید، باید چند مرحله را پشت سر بگذارید. در حقیقت شما باید بدانید که چگونه کالای خود را تولید، توزیع و تبلیغ کنید، فرآیند اندیشه پیشاپیش سرگرم کار است و خود از جزییات آن، مراقبت لازم را به عمل می آورد. شما برای فروش کالای خود تنها کافی است که افکارتان را با افکار مشتریان بالقوه همنوا کنید.

آنگاه آنچه را که در ذهن به تصویر کشیده اید، بتدریج در حیات مادی متبلور خواهد شد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
فرض کنید که در عالم خیال خود را دونده ای مشاهده می کنید که می تواند در مسابقه دوی ماراتون شرکت کند و چهل و دو کیلومتر بدود. کجا قصد دارید بدوید؟ همین جا و نه در یک نظام واقعی دیگر؛ همین جا و اکنون؛ وقتی برادران رایت هواپیمای پرنده ای را در ذهن مجسم کردند، این واقعیت پیشاپیش در اینجا و در حیات مادی وجود داشت.

آنان ناگزیر نبودند که برای تأمین امکانات پرواز برای انسان ها، نظام واقعی دیگری را بنیان نهند؛ تنها می بایستی اندیشه خود را به واقعیتی که پیشاپیش در عالم هستی وجود داشت متصل کنند. به مجرد این که افکار آنان با فرکانس پرواز به عنوان یک امر ممکن هماهنگ شد، این تجسم جان گرفت و به واقعیتی عینی تبدیل شد.

گرچه ممکن است پیش از این ذهنتان با افکاری بیمارگونه سرشار باشد، در عین حال وقتی خود را به عنوان فردی تندرست مجسم می کنید، این اعتقاد ارباب و سالار واقعی افکار و عواطف و تصاویر ذهنیتان شده و اعمال و عکس العمل هایتان را تعیین خواهد کرد.

درک این نکته که هر آنچه بتوانید در قلمروی ذهن مشاهده اش کنید، پیشاپیش وجود دارد، یاریتان می کند تا مسؤولیت کامل زندگی خویش را به عهده گیرید.
 
بالا