به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حس تملک گرایی و دلبستگی ام به اشیاء فروکش کرده و در وجودم احساس ناامنی و ترس از این که به اندازه کافی در بساط ندارم، محو و زایل شده است. اینک چون گذشته هویتم با دستاوردها، عنوان و مقام و منزلت تعیین نمی شود.

از حد و مرزی که در قید آن اسیر بودم، آزاد و رها شده ام. احساس می کنم که می توانم در پشت جسم خویش بایستم و به خود مجال دهم هر چیزی که می خواهم باشم، معرف من هشیاری و تواناییهای باطنی من است، که با معیارهای مادی ابدأ سازگار نیست. اکنون از قید و بند تملک گرایی و توجه به دستاوردهای مادی آزاد و رها هستم و نسبت به تمام موجودات زنده از احساس همبستگی و تعلق خاطر بهره مندم.

رفتارم الزاما تغییر نکرده است، بلکه اکنون براساس تعبيرم از عالم هستی بیان می شود. هر چه برای دستیابی پول، تملک و مقام، کمتر دست به گریبان دنیا شوم، محدودیتهای کمتری در زندگیم پدیدار می شود. حس می کنم مادام که از ندای باطنیم - که تنها خودم می توانم آن را بشنوم - پیروی کنم، از عهده انجام هر کاری بر می آیم.

تغییر و تحول قابل توجهی را در اصول اخلاقی خویش شاهد هستم، برخلاف گذشته اطرافیانم نمی توانند با کنترل و قضاوت در امور شخصیم، انرژی عاطفی مرا تلف کنند. دیگر چون گذشته ناگزیر نیستم که نقطه نظرهایم را ثابت و یا عقایدم را توجیه کنم. ابدا تمایل ندارم که دیگران را درباره درستی و حقانیت مقام و موقعیت خویش متقاعد و یا در قبال نقطه نظرهای مخالف جبهه گیری کنم. روابطم با دیگران از صلح و صفا و احترام لبریز است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
دریافته ام که بعضی از روابط شخصی ام - به ویژه با همسر و فرزندانم - گرمتر و عمیق تر شده است. اکنون در محافل اجتماعی بیشتر شرکت می کنم و از حضور در میان جمع لذت می برم، اما برخلاف گذشته که به خاطر عضویت در این گونه فعالیت ها مباهات می کردم. حال ناگزیر نیستم خود را در را*ب*طه با این کارها معرفی کنم. اکنون ترجیح می دهم که وقتم را به تنهایی بگذرانم و یا از مصاحبت با اعضای خانواده و چند نفری از دوستانم لذت ببرم.

تقریبا به استثنای فرزندان کوچکم، هیچ کس به من وابسته نیست. هرگز مایل نیستم که خانواده و اطرافیانم را به لحاظ عاطفی به خود وابسته کنم.
اینک نسبت به گذشته در ایثار و بخشش و بارش سخاوتمندترم. ضمن این که برحسب اعتقادها و آگاهی خود دست به عمل می زنم، به نقطه نظرهای دیگران - هرچند مخالف - ارج می نهم؛ همین طور، پیروی از اعتقادهایم و چشم پوشی از تجویزهای دیگران را ساده و آسان می یابم، مرزهای بین من و دیگران فرو ریخته است.

اکنون می توانم آنان را برای این که منحصرا خودشان هستند دوست بدارم. در گذشته وقتی دیگران می کوشیدند ارزش ها و دیدگاه های خود را به من تحمیل کنند، حس میکردم که این کار توازن و هماهنگی مرا برهم می زند. اما اکنون آنچه را که آنان درباره خودشان و اعتقادهایشان می گویند، در کمال آرامش گوش می کنم. خود راستین من و افکار و احساسات باطنی ام دیگر هرگز برای دفاع و جبهه گیری آماده نیست.

می توانم نقطه نظرهای دیگران را بشنوم، بدون این که ناگزیر باشم خود را صاحب حق دانسته و بر گناه و اشتباه آنان تأکید کنم. مسیر زندگیم به طور کامل روشن است؛ نگرش تازه به من مجال می دهد، بدون این که از سوی کسی کنترل و یا تهدید شوم، در آن واحد در جسم و روح خود زندگی کنم.

به راستی چه موقعیت و منزلت باصفا و شکوهمندی است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
دیگر چون گذشته نمی توانم دیگران را به خاطر اوضاع و شرایطشان سرزنش کنم. دیگر دنیا را برحسب بدبیاری ها تفسیر نمی کنم و انگشت اتهام را به سوی دیگران اشاره نمی روم.

یقین دارم که موقعیت کنونیم تنها ساخته و پرداخته خود من است، در نتیجه به جای این که بگویم: «چرا من؟» نارسایی ها و کاستی ها را بررسی و سپس تصحیح می کنم. اکنون مسؤولیت تمام پیامدهای زندگی خویش را به عهده می گیرم؛ وقتی تصمیم می گیرم که آن بخش از زندگیم را که در گذشته خارج از کنترل خویش می پنداشتم، تحت سیطره و نفوذ خود در آورم، این معمای جالب به چالش و مبارزه ای هیجان انگیز تبدیل می شود.

می دانم که هرگاه به خود راستین و فطرت خداگونه خویش متصل شوم و به قدرت کامل معنوی خویش دست یابم، به موجودی تابناک تبدیل خواهم شد و معجزه ها خواهم آفرید. اکنون می دانم که اوضاع و شرایط و یا رویدادها مولد و موجد زندگی من نیست، بلکه صرفا توانایی های مرا محک می زنند.

هر چه برای ذهنم، آرامش بیشتری فراهم کنم، بیشتر می توانم ارتباط بین افکار و احساساتم را مشاهده کنم. برخورداری از ذهنی آرام به من زندگی سرشار از صلح و صفا بخشیده و به افراد پیرامون من یاری رسانده که زندگی مؤثر، مسالمت آمیز و آرامی برای خود برگزینند. می گویند که مسیح، بودا و سایر شخصیت های معنوی در هر جا، که حضور می یافتند، بر هشیاری افراد آن مکان می افزودند.

اکنون مفهوم این گفته را به خوبی درک می کنم و به آن ارج می نهم. به این حقیقت واقف شده ام که هرگاه با عشق الهی - که در من سرگرم کار است . متصل شوم، این عشق قلب و تن و آگاهی و هستی ام را لبریز می کند و از جانب من به هر سو ساطع می شود و اطرافیانم را در بر می گیرد. به تازگی در برابر جمع کثیری در شهر شیکاگو سخنرانی کردم. در سالن سخنرانی، بیش از پانصد کودک حضور داشت که بسیاری از آنان اطفال نوپا بودند. سر و صدای زیادی فضا را پر کرده بود.

پس از مدتی به این وضعیت آزاردهنده خو کردم و به توافق رسیدم. در لحظه خاصی که خواندن شعری پر معنا را آغاز کردم، تمام افراد، از جمله کودکان ساکت شدند؛ نوعی ارتباط سحرآمیز، از طریق بعد اندیشه بر هر یک از افراد حاکم شد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
اکنون تمام تغییرها در الگوهای زندگیم، بدون برخورداری از هدف و یا طرح و برنامه ای ویژه پدید می آید. در عین حال، این تغییرات درونی به اندازه قلب و ریه هایم بخشی از وجودم است. همچنین تغییرهای فراوانی را در روند زندگی شخصی ام شاهد بوده ام. برای مثال هر روز، دست کم ده کیلومتر می دوم؛ از سی و شش سالگی که این ورزش را آغاز کردم، حتی یک روز از آن غافل نشده ام.

به اطرافیانم می گویم که دویدن کاری نیست که من انجامش بدهم، بلکه بخشی از هستی من است با به اندازه مراقبت از دندانهایم، نسبت به آن وسواس نشان می دهم. اکنون برای نخستین بار سطوح برتر انرژی را تجربه می کنم. من از این انرژی سرشارم و تندرستی خود را مرهون هشیاری والاتر خود هستم.

در گذشته، گوشت قرمز، بخش عمده غذای من بود. همچنین پیش از آن که غذا را مزه کنم، به آن نمک می افزودم. اما اکنون گوشت و نمک در رژیم غذایی من نقشی ندارد. شکر، قهوه و سایر مواد غذایی مضر کمتر در برنامه غذایی ام یافت می شوند. تغییرات امور شخصی ام هم برایم بسیار جالب است.

جالب تر این که انگیزه ام برای پیروی از الگوهای غذایی سالم به خاطر تقویت تواناییهای جسمانی، ظاهری جذاب و یا افزایش طول عمر نیست بلکه از عشق و دوستی ام به خودم و به تمام جنبه های زندگیم نشأت می گیرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حس می کنم به جای اعتماد به میزان های فرهنگی، عادت های گذشته و آنچه در دوران کودکی آموختم، به نوعی مشاور باطنی اتکا دارم. در درون خود را متعادل می یابم و این حالت به گونه ای سحرآمیز، رژیم غذایی و برنامه ورزشی ام را کنترل می کند.

اکنون به ندرت ساعت به دستم می کنم، در صورتی که چند سال پیش، هر روز بدون استثنا از آن استفاده می کردم. زمان، از نظر بعد و امتداد، اهمیتش را برایم از دست داده است. دیگر ناگزیر نیستم چون گذشته ، رد پای زمان و مکان را بگیرم و برای انجام هر چه بیشتر کارها، سرعت عمل به خرج دهم. این حالات و حرکات، بدون در نظر گرفتن هدف و مقصودی، خود به خود متبلور می شوند؛ از بستن ساعت مچی، مراجعه پی در پی به زمان و برنامه زمانبندی شده پرهیز می کنم.

با وجود این دریافته ام که نسبت به گذشته بسیار مؤثر ترم؛ از روزی که خود را از قید و بند عقربه های ساعت رهانیده ام و دریافته ام که برای انجام وظایفم، وقت نامحدودی در اختیار دارم، نه تنها جریان زندگیم مؤثرتر و مفیدتر پیش می رود، بلکه کیفیت و تار و پود آن نیز غنی تر و ارزشمندتر شده است.

من رهایی از قید و بند زمان را، در صف فروشگاه ها به خوبی حس می کنم.
در گذشته به هنگام ایستادن در صف، هرگاه فرد مقابل من، بیش از حد متعارف معطل می کرد، طاقتم را از دست می دادم و بر آشفته می شدم. حتی ممکن بود به او نزدیک شوم و اعتراض کنم. اکنون خود را در قید و بند زمان حس نمی کنم و در هول و فشار نیستم از این که ظرف چند دقیقه مشخص، از فروشگاه بیرون بیایم. اینک سطح تازه ای از زمان را تجربه می کنم.

افکارم نسبت به آهسته کار کردن و اعمال شبانه ام نرم و ملایم اسمه می کنم عشق بی قید و شرطی به انتخاب خود من در درونم آشیان کرده، به اطرافیانم متصل شده و آنان را در رسیدن به سر منزل مقصود یاری می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
علاقه و نزدیکی عاطفی و جسمانی با دیگران، یکی از زیباترین و در عین حال دشوارترین ارتباطها بین انسان ها به شمار می رود. احساس های جسمانی و یا شهوانی به راستی جنبه های حیرت انگیز روابط بین زن و مرد است. در عین حال اوج و غليان احساس های عاطفی و محبت آمیز، بخش زیبایی از این تجربه را تشکیل می دهد. از نظر من، روابط جنسی یک عشق کامل و تمام عیار است و نه یک وظیفه واجب و الزام آور مرد متأهل.

روابط عاشقانه، جلوه ای از عشق باطنی است؛ تعادل، خشنودی و ارضاء روابط زن و مرد، تبلور عشقی واقعی است. دیگر چون گذشته مایل نیستم تنها از ویژگی های موجودات مادی پیروی کنم. در این رهگذر زندگیم غنی تر شده است؛ سیال و روان و از هر حیث متعادل. سطوح تازه هشیاری و شور اشتیاق باطنی سبب شده است که بدون تلاش برای به کرسی نشاندن سخنانم و محق دانستن خود و متأثر شدن از نتایج هر کار، طرح ها و برنامه های خود را به جلو برانم.

من خود را همانگونه که هستم دوست دارم و تحسین می کنم. در گذشته که تنها به ویژگیهای مادی و جسمانی خود متکی بودم، هرگز تصور نمی کردم که روزی به این دستاوردهای قابل توجه نایل آیم.

حس رقابت جویی من به میزان قابل توجهی فروکش کرده است. اکنون نیک می دانم که در ساحت معنویت، رقابت معنا ندارد. آنچه حق من است، در پرتو عنایت خالق به من عطا می شود. در گذشته برای اثبات نقطه نظرهایم؛ به درگیری و کشمکش توسل می جستم؛ اما اینک حاضر نیستم در هیچ موردی، الزاما خود را ذی حق دانسته و گناه و اشتباه را متوجه دیگران سازم. سبقت جستن از دیگران برایم مفهومی ندارد.

گرچه هنوز تنیس بازی می کنم، اما در اوج و شور بازی ضمن این که می کوشم بازی خوبی ارائه دهم اما برای رقیبم خوشی و شادکامی آرزو می کنم. حس می کنم که این حالت نتیجه طبیعی عشقی بی قید و شرط است که به صورت افکار و احساس هایم از درونم ساطع می شود. در تمام جنبه های زندگیم، همکاری جای رقابت را گرفته است و برای من و افرادی که به گونه ای با آنان را*ب*طه دارم نتایجی حیرت انگیز به بار آورده است.

حال به شدت به مضمون این عبارت که می گوید: «در دنیای انسان ها، مقایسه و تطبیق معنا ندارد.» اعتقاد دارم. رویدادها به جز مواردی که موجب نظم و یا بی نظمی امور جهان می شود، برایم بی اهمیت است. آنچه انجام می دهم، خود برمی گزینم. یک عمل را تنها زمانی مثبت تلقی می کنم که برای من و دیگران هماهنگی و نظم به ارمغان بیاورد. هرگاه عملی مولد اغتشاش و آشفتگی باشد، تمام توش و توان خود را به کار می گیرم تا تأثیر این عمل ناهنجار را معکوس سازم. حس می کنم که رسالت من اقتضا می کند دیگران را برای رسیدن به سطوح عالی هشیاری یاری کنم، تا بتوانند افکار و اعمالشان را در جهت نظم و هماهنگی هدایت کنند.

این بدان معناست که هوش و خردی که در پس تمام اشکال و اجرام مادی نهفته، به راستی در خور اهمیت است و بر ما است که از انجام کارهایی که به هماهنگی و توازن زندگی آسیب می رسانند خودداری کنیم. اتصال به انرژی باطنی با نگرشی پذیرا، حس توازن و تعادل مرا تقویت می کند. هر چه تعداد بیشتری از انسانها مراحل رشد و تکامل را بپیمایند و به سطح توازن فردی دسترسی پیدا کنند، دگرگونی عالم زودتر تحقق می یابد.

از عشق ورزیدن به زندگی لذت می برم. از وقتی که به فرزندانم عشق ورزیدن را آموخته ام، رفتارشان با هم و با دیگران سرشار از عشق و محبت شده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
من و همسرم به یکدیگر عشق می ورزیم و به خصوصیات منحصر به فرد یکدیگر احترام می گذاریم؛ یکدیگر را از شکوه و جلال نفسانی خویش بهره مند می کنیم. اعمال و گفتار ما نسبت به هم به گونه ای حیرت انگیز عاری از هر گونه منفی گرایی و بری از هر نوع فتوی و داوری است.

از آنجایی که آموخته ایم در باطن این گونه باشیم، بین ما اختلاف و عدم توافق وجود ندارد.
اکنون می توانم در در مسیر خویش باقی بمانم، آنچه را که دوست دارم انجام بدهم و آنچه را که انجام می دهم دوست بدارم؛ دیگر آن فرد یکدنده ای که به رأي و فتوی خود به شدت وابسته بود و هر تجربه انسانی را فرصتی برای انعکاس موقعیت خویش تلقی می کرد نیستم.

اینک از شر بسیاری از الگوهای قدیمی و منسوخ گذشته که در ژرفای وجودم ریشه دوانده بودند، رها شده ام؛ گاه خود را در حال انجام کارهایی که از الگوهای ناهماهنگ و نامتعادل گذشته نشأت می گیرد .

غافلگیر می کنم و آنگاه با توسل به نیروی اندیشه ام تغییر جهت می دهم و به آرامی در مسیر هماهنگی و توازن باطنی گام بر می دارم.
به تازگی با تجربه ای رو به رو شدم که جلوه ای از این حالت درونی بود. همسرم گفت که فرزندمان در کلاس اول کاری جالب و در خور توجه انجام داده است. او در ادامه مطلب گفت از این که با وی کار کرده و به او آموخته که چگونه بدون اضطراب و تزلزل در برابر همکلاسی هایش ظاهر شود و تکالیفش را ارائه کند خرسند و شادمان است.

در گذشته، من در چنین شرایطی می گفتم: «عجله نکن، این من بودم که به او این رفتار را آموختم؛ تو عادت داری که تمام موفقیتهای او را به خودت نسبت بدهی.» اما اکنون واکنش من چنین است. «عالی است. بسیار خوشحالم که اعتماد به نفس او در حال شکل گیری است. فداکاری تو در این زمینه واقعا مفید و مؤثر بود.» گرچه من در موفقیت او سهیم هستم.

اما سپاس و تشکر کسی را تمنا نمی کنم. به بیانی دیگر شادمانی من تنها به خاطر اوست، و نه این که بکوشم موفقیت او را ناشی از فداکاری خود تلقی کنم. رقابت و آشفتگی در درون من، جای خود را به هماهنگی و صلح و صفای باطنی داده است که هر آینه به خلوت باطنی خود پناه ببرم، به بعد و گستره ای عالی و متعالی وارد و به جهانی تازه هدایت می شوم.

گاه قبل از ورود به این مکان دل انگیز ضرورت دارد که مقاومت خود را در برابر دگرگونی نفس - که فکر و آرمانی نیرومند است - بیازمایم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
چرا در برابر این اصل مقاومت می کنید؟


چرا ممکن است در برابر این اصل هستی مقاومت کنید؟ مقاومت کردن برای تأمین امنیت، یک خیال باطل است. مادام که تصور کنید وجودتان در ویژگی های مادی و جسمانی خلاصه می شود، حتی نیازی به بررسی عظمت خویش و خطرهای آمیخته با دگرگونی را ندارید. برای چند لحظه بیندیشید.

تمام موانعی که بر سر راه شادمانی نشاط و سرزندگی شما قد علم کرده، به طور کامل در محدوده خصوصیات مادی و جسمانی شما متمرکز است. از خلال این چارچوب ذهنی، افراد کامیاب را خوش اقبال می نامید و تصور می کنید این کسان در دامان پول و ثروت و فراوانی پای به عرصه وجود گذاشته اند.

این افکار از ذهن فردی برمی خیزد که در قالب فیزیکی خود محبوس است. حال آنکه عبور از دروازه دگرگونی مستلزم آن است که ذهن را به روی فکر و آرمانی کاملا تازه بگشایید. غالب افراد تنها به این دلیل که به افکار و پندارهای گذشته خو کرده و در کنار آن آسوده خاطرند، بر هرگونه فکر و نظر تازه خط بطلان می کشند.

بشر به طور طبیعی به این اندیشه خو کرده است که تنها چیزهای عینی را واقعی بپندارد و با پدیده های نامریی و غیر ملموس با شک و تردید برخورد کند. به علاوه غالب مردم مایل نیستند که از محدوده امن و راحت زندگی خویش پا فراتر گذارند. چه بسا شما هم در ژرفای باطن به این باور برسید که زندگی تنها با توسل به ویژگی های مادی قابل توصیف نیست و علم به تنهایی نمی تواند پاسخگوی بسیاری از پرسشها از جمله: «زندگی چیست؟» و «پس از مرگ به کجا می رویم؟» باشد.

اما به رغم این آگاهی، ترجیح می دهید که تنها به چشمان خود اعتماد کنید و هر چیز ملموس را واقعی بینگارید. شاید هم شکل های فاقد جسم و ماده را عجیب و غریب تلقی می کنید و در عین حال در باطن یقین دارید که بسیار فراتر از جسمی هستید که در درون آن زندگی می کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
در مرحله نخست، چشم پوشیدن از راحتی و آسایش گذشته و قدم گذاشتن به وادی ناشناخته ای که با هستی شما ارتباط متقابل دارد کاری بس دشوار و مخاطره آمیز است. این جایگاه باطنی، مکان واقعی زندگی شماست؛ جایی است که همه چیز را حس می کنید، مکانی است که تمام افکارتان در آن مأوا دارد.

ممکن است برای کشف این مکان و پذیرش مسؤولیت کامل آن آمادگی نداشته باشید. همچنین ممکن است ترس از تغییر و یا آزمودن چیزی که به طور کامل از درک آن عاجزید، علت عمده مقاومت شما در رویارویی با دگرگونی باشد. حکایت افرادی که در برابر مشاهده و پذیرش اصول ذهن و روح مقاومت می کنند، به حکایت کبکی می ماند که سر در برف فرو برده و چون از مشاهده اوضاع و شرایط پیرامون خود عاجز است، وجود آنها را انکار می کند.

این کسان در ذهن خود نجوا می کنند که: «بگذار، هر کس که می خواهد در کرسی خطابه ظاهر شود و مرا درباره رعایت اصول و قواعد معنوی پند و اندرز دهد. من؟ من که نسبت به کسی بی عدالتی روا نداشته ام ؛ تمام این رازها و نیازها مناسب افرادی است که به شدت به اصول مذهبی پایبندند و زندگیشان را وقف این اصول کرده اند.»

ما به این اندیشه خو کرده ایم که تمام نکته ها و مطالب مربوط به سطوح عالی هشیاری به طور عمده به رهبران بلندپایه مذهبی مرتبط است، و ضرورتی ندارد که ما نیز در قلمروی معنویت و اولوهیت گام برداریم. حال آن که اگر آدمی در برابر اصول و قواعد روح دچار وسواس و دودلی شود و در مورد طرح الهی شک و تردید به دل راه دهد از تجربه های معنوی محروم شده و تاوان سنگینی خواهد پرداخت.

شما ممکن است احساس کنید که تلاش برای دستیابی به دگرگونی فردی با تعالیم مذهبی که به آن اعتقاد دارید در تضاد و تقابل است. حال آن که دست کم نکته هایی که من در این کتاب به رشته تحریر در آورده ام، با تعالیم و دستورهای استادان مذهبی ابدأ در تضاد نیست.

دگرگونی درباره عشق، صلح و صفا و شادکامی است؛ در باره احترام به دیگران و دستیابی به هماهنگی و وحدت و در نهایت تشکیل خانواده بزرگ انسانیت در کره خاک است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شاید علت مقاومت شما در برابر فرآیند دگرگونی، ناشی از این احساس است که تمام محدوده ای را که می توانستید، طی کنید، پیموده اید، و این ظرفیت را در خود سراغ ندارید که فراسوی زندگی عادی خویش قدم گذارید و بیهوده خود را دچار اضطراب وناراحتی های عصبی کنید.

شاید مایل نباشید آنچه را که به راستی می توانید باشید، بر پرده ذهن به تصویر بکشید، بلکه قصد دارید در محدوده زندگی امن و راحت خویش و با اوضاع و شرایطی که به طور کامل با آن آشنایید زندگی را به سر آورید. مقاومت شما در قبال دگرگونی غالبا از این نکته ناشی می شود که دوست دارید، در اوضاع و شرایط کنونی که بدان خو کرده و بارها پیامدهای آن را تجربه کرده اید، باقی بمایند. با وجود این یقین دارم که دست کم درباره امکان فرا رفتن از مرز زندگی عادی خویش کنجکاوید؛ اگر چنین نبود مشغول مطالعه این کتاب نبودید. و من به شما اطمینان می دهم، اکنون که در این سطح هشیاری به سر می برید، پیشاپیش از دروازه دگرگونی گذشته و مسؤولیت عمده را از سر گذرانده اید.

به مجرد این که باور کنید که هستی شما بسی بیشتر از مشتی پوست و استخوان و خون و اندامهای بدن است و هوش بیکران و کیهانی جسمتان را پشتیبانی می کند، به قلمروی دگرگونی گام نهاده و با بقیه مراحل این فرآیند در جریان خواهید بود.
 
بالا