mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
هر شکل و ماده ای دارای مکان است؛ می توان آن را ذخیره کرد. اما چیزهای فاقد شکل و ماده (اندیشه) فاقد بعد هستند و نیازی به مکان ندارند. به علاوه اندیشه بیکرانه و نامتناهی است. بنابراین توصیف و درک اندیشه از دیدگاه جسم و ماده هرگز میسر نیست. برای این که اصول الهی نظام آفرینش را تجربه کنید، ضرورت دارد که به بعد دیگر هستی قدم گذارید، مکانی که در ساحت آن، آغاز و انجام و نگهداری معنا ندارد.
در بسیاری از ادیان این باور وجود دارد که خداوند نخست بهشت و جهنم را آفرید. اما وقتی از پیروان این ادیان پرسیده می شود که: «خدا چه وقت کارش را آغاز کرد؟» در پاسخ می گویند: «خدا همیشه وجود داشته است» این پاسخ برای بیشتر ما قابل قبول است و ما را از تأمل و تعمق درباره آغاز و انجام باز می دارد. ذات لاينتاهی، آن وجود بی شکل، بی آغاز و بی انجام و فاقد بعد را که غالب مردم خدا خطابش می کنند چگونه توصیف می کنید؟
در واقع این که با چه عنوانی خطابش کنیم، اصل عمده محسوب نمی شود، بلکه آنچه از اهمیت بنیادی برخوردار می شود این است که بتوانید معنی و مفهوم «بُعد»ی را که دو سوم حیات مادی حالت بیداری» ما را شامل می شود به روشنی حس کنید. جسم مرکبی است که اندیشه به توسط آن در جهان مادی ظاهر می شود. اما اندیشه به ادراک و یا حواس جسمانی هرگز متکی نیست. برای این بعد بی شکل و ماده اسامی زیادی وجود دارد:
اولوهیت، هشیاری عالی و متعالی، خرد جهان، نور باطن، روشن بینی و نظیر آنها، من آن را اندیشه می نامم، زیرا ما جملگی جزیی از آن هستیم واو نیز جزیی از ماست. در اینجا، در جهانی که اندیشه انسان می یابد به صورت قابل لمس و عینی متجلی شود، مکانی است که می توان در قلمرو آن بعد بی شکل و بی ماده را درک کرد.
در بسیاری از ادیان این باور وجود دارد که خداوند نخست بهشت و جهنم را آفرید. اما وقتی از پیروان این ادیان پرسیده می شود که: «خدا چه وقت کارش را آغاز کرد؟» در پاسخ می گویند: «خدا همیشه وجود داشته است» این پاسخ برای بیشتر ما قابل قبول است و ما را از تأمل و تعمق درباره آغاز و انجام باز می دارد. ذات لاينتاهی، آن وجود بی شکل، بی آغاز و بی انجام و فاقد بعد را که غالب مردم خدا خطابش می کنند چگونه توصیف می کنید؟
در واقع این که با چه عنوانی خطابش کنیم، اصل عمده محسوب نمی شود، بلکه آنچه از اهمیت بنیادی برخوردار می شود این است که بتوانید معنی و مفهوم «بُعد»ی را که دو سوم حیات مادی حالت بیداری» ما را شامل می شود به روشنی حس کنید. جسم مرکبی است که اندیشه به توسط آن در جهان مادی ظاهر می شود. اما اندیشه به ادراک و یا حواس جسمانی هرگز متکی نیست. برای این بعد بی شکل و ماده اسامی زیادی وجود دارد:
اولوهیت، هشیاری عالی و متعالی، خرد جهان، نور باطن، روشن بینی و نظیر آنها، من آن را اندیشه می نامم، زیرا ما جملگی جزیی از آن هستیم واو نیز جزیی از ماست. در اینجا، در جهانی که اندیشه انسان می یابد به صورت قابل لمس و عینی متجلی شود، مکانی است که می توان در قلمرو آن بعد بی شکل و بی ماده را درک کرد.