به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
فهرستی که کاترین از هدایا و موهبت های ازدواج خود تهیه کرد، این گونه است :

1 - نهمیدم که چگونه از طریق گفت و گوهای درونی دارای این مضامین: «تو بی ارزش هستی! تو نفرت آور هستی! تو احمق هستی!.» با خودم بدرفتاری کرده و خشونت نشان داده ام.

2 - من این نکته عميق را دریافتم که حضور مردان خشن در زندگی من بازتاب خشونت و بدرفتاری خودم نسبت به وجودم می باشد.

3 - با مطالعه رفتار شوهر سابقم، دریافتم که باید مسبب اصلی را در درون خود پیدا کنم.

4 - آموختم که یکی از قوی ترین انسان های روی زمین هستم و کاری نیست که من از عهده انجام آن بر نیایم.

5 - اکنون می دانم که هر اندازه شرایط سخت باشد، تنها نیستم و می توانم از خدا کمک بخواهم و به زودی به آرامش برسم.

6- فهمیدم که تربیت بچه ها بدون جنگ و جر و بحث چه لذتی دارد.

7- آموختم چه موهبتی ست که توانایی این را دارم که بچه هایم را در امنیت و آرامش و با عشقی بی قید و شرط بزرگ کنم.

8- آموختم که تنها بودن، خیلی بهتر از زندگی کردن با یک همراه نامتناسب است.

9 - دریافتم که می توانم به دیگران کمک کنم و ویژگی های بی همتایی برای عرضه به آنها دارم.

10 - من هر روز به این عشق زنده هستم که زندگی خود را در جهت مثبت تغییر داده ام.

11 - دریافتم چه موهبتی ست که در پایان هر روز به خانه بازگردی و خودت را سالم و در امنیت بیابی.

از آنجا که طلا در تاریکی نهفته است، ما باید به جورهایی که بر ما رفته است با نگاهی بنگریم که بتوانیم موهبت های حقیقی روابط خود را در آنها بیابیم. زمانی که طلای وجودمان را پیدا کنیم، مهم ترین درس های زندگی خود را یاد میگیریم. موهبت های زندگی مشترک و روابط ما از طریق پی بردن به آنچه از شریک زندگی خود آموخته ایم، آشکار می شوند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
طی دوران ازدواجم دست کم صدها مورد را که در زندگی من نقش بسزایی داشتند، آموختم و تجربه کردم. هنگامی که این تجارب را در درون خود پذیرفتم و به آنها افتخار نمودم، از آزادی خود لذت بردم و احساس امنیت کردم. فهرست هدایای ازدواج من به این شکل بود

1 - بچه ای دارم که همیشه آرزویش را داشتم.
2 - من به منطقه زیبای کالیفرنیا نقل مکان کردم.
3 - حق نگه داری از بو را بر عهده گرفتم.
4 - خواهرم به کالیفرنیا نقل مکان کرد تا نزدیک ما باشد.
5 ۔ من با دیپاک چوپرا شروع به کار کردم.
6 - من دوره های «روند سایه» را گسترش دادم.
7 - همسر پیشینم، وام دانشجویی مرا بازپرداخت کرد.
8 - داشتن خانواده ای از آن خود را تجربه کردم.
9 - پدر و مادرم به محل زندگی من نقل مکان کردند تا نزدیک ما باشند.
10 - من پول کافی به دست آوردم تا در خانه بنشینم و کتاب اولم را بنویسم.
11 - افتخار آن را داشتم که دخترخوانده برتی و مارتی شوم.
12 - آموختم تا چگونه از دیدگاه دیگران به زندگی نگاه کنم
13 - یاد گرفتم که برای تیزهوش بودن نباید حتما به دانشگاه هاروارد رفت.
14 - آموختم که چگونه دیگران را حتی اگر با آنها مخالف هستم، در زندگی ام سهیم کنم.
15 - یاد گرفتم بیشتر مراقب سخنانم باشم.
16 - الهام و رهنمودهای لازم را برای نوشتن کتاب دوم خود به دست آوردم.
17 - یاد گرفتم که هر چه را در ذهنم وجود دارد، بر زبان نیاورم.
18 - این تجربه ارزشمند را به دست آوردم که ببینم چگونه با دگرگونی من، دیگران هم تغییر می کنند.
19 - دریافتم که توانایی مراقبت از بچه ام را به تنهایی دارم.
20 - یاد گرفتم چگونه یک مادر خوب باشم.
21 - آموختم که همکاری و همزیستی می تواند لذت بخش باشد.
22 - یاد گرفتم که در برخوردها و کشمکش ها باید توجهم را روی خودم متمرکز کنم.
23 - آموختم آنچه را که نیاز دارم، درخواست کنم.
24 - من ازدواجی را تجربه کردم که همیشه در آرزوی آن بودم.

من چه طور می توانم از مردی که این همه هدیه به من بخشیده است، رنجیده خاطر باشم؟! پسرم به تنهایی، هدیه ای ست که به دلیل آن می توانم تا پایان عمر نسبت به دان قدرشناس باشم. تهیه این فهرست باعث شد تا همه آنچه را از تجارب خود به دست آورده ام، با چشم باز ببینم. زمانی فقط می توانستم دردها، رنج ها و ناامیدی ها را ببینم، اما جستجو در پی خوبی ها، موهبت ها و درس هایی که باید می آموختم، وجودم را پذیرا کرد و مرا در جایگاه قدردانی از همسرم نشاند.

همچنین این موقعیت به من حق انتخاب واقعیت هایی را که در آن زندگی می کردم، داد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
کشف ارزش روابط


من با کارلا و آنتونیو پس از گذشت پنج سال از پایان غم انگیز زندگی مشترک هفت ساله آنها صحبت کردم. مشاوره با دو نفر که به دلیل تجربیاتی که در زمان همزیستی داشتند نسبت به همدیگر قدردانی نشان می دادند، برای من تجربه اعجاز آوری بود. من کنجکاو بودم که چرا آنها را*ب*طه خود را زنده نگه داشته اند و وقت و انرژی شان را صرف تداوم و بهبود بخشیدن به این ارتباط می کنند. بدون وجود بچه چنین به نظر می رسید که ترمیم یک را*ب*طه آسیب دیده وظیفه ای دشوار و نوعی اتلاف وقت باشد.

به همین علت از آنها پرسیدم: «چه چیزی به شما این انگیزه را میدهد که به ترمیم روابط آسیب دیده خود طی زندگی مشترکی که داشتید، ادامه دهید؟»
آنتونیو مستقیم در چشمان من نگریست و گفت: «سال هایی که با کارلا سپری کردم، سال های مهمی بود. من در آن مدت، رشد و تکامل یافتم و تکامل من موجب رشد کارلا هم شد.

انگار همه آنچه که طی این زمان به دست آوردم، دور ریختن این دوره با ارزش زندگی من است.»
هر دوی آنها به شکلی غریزی دریافته بودند که چه با هم در ارتباط باشند یا نه، به دلیل آن دوران مشترکی که داشتند همیشه را*ب*طه نزدیکی با هم خواهند داشت.

دوست و معلم من دکتر دیوید سیمون دلیل علمی این پدیده شگفت انگیز را برایم بیان کرد: «در فیزیک کوانتوم، زمانی که دو جزء اتم با هم برخورد می کنند، مقداری انرژی و اطلاعات میان آن دو مبادله می شود. از این دیدگاه هر زمان که تغییری در یکی از آنها روی دهد، روی جزء دیگر هم اثر می گذارد.

در شرایط مشابه وقتی ما در را*ب*طه با شخص دیگری قرار می گیریم، انرژی و اطلاعات خود را با همدیگر مبادله می کنیم و از آن هنگام دیگر همان شخص پیش نخواهیم بود. به بیانی دیگر ما در اثر یک را*ب*طه برای همیشه تغییر می کنیم. یعنی را*ب*طه ما حتی اگر شکل آن تغییر کند، باقی می ماند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
برای این که درمان کارلا و آنتونیو به مرحله کامل تری برسد، به آنها توصیه کردم که فهرستی از هدایای ازدواج خود تهیه کنند. آنها به گرمی از این پیشنهاد استقبال کردند:

هدایای ازدواج برای کارلا

1 - در کنار آنتونیو تشویق شدم تا خودم را از طریق نویسندگی و هنرپیشگی ابراز کنم.
2 - ارزش و مرتبه والای زن بودن خود را دریافتم.
3 - این توانایی را پیدا کردم که میان احساسات و افکارم هماهنگی ایجاد کنم.
4 - من توانایی دریافت» را در خودم به وجودم آوردم.
5 - من داشتن یک خانواده طبیعی را که همیشه آرزویم بود و این که زن درجه یک چنین خانواده ای باشم، تجربه کردم.
6 - من زمینه ای برای ارج گذاشتن به فرهنگ ژاپنی و افزایش دوستداران غذای سوشی پیدا کردم.
7 - من این فرصت را پیدا کردم تا همه رویاهای خانه داری خود را مانند غذا پختن، میهمانداری، چیده مان و آراستن خانه اجرا کنم.
8 - بودن با آنتونیو را*ب*طه مرا با مذهب یهودیت از طریق مشاهده مراسم و اعیاد آنها برای نخستین بار تقویت کرد.
9 - من تشویق و حمایت شدم تا جنبه مبتکر وجودم را کشف کنم.
10 - این اعتبار و ارزش را دریافتم که علایق و آرزوهای من مهم هستند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
هدایای ازدواج برای آنتونیو

1 - این شانس را پیدا کردم، در کنار زنی باشم که می دانست چه می خواهد و به دنبال آن برود.
2 - من درباره اشتباه کاری دو نفر با یکدیگر، سرزنش کردن هم و سرانجام پذیرش مسؤولیت این اشتباهات در زمان خود، درس های ارزشمندی گرفتم.
3 - ما توانستیم در مسیر رشد و تکامل، همدیگر را حمایت کنیم و مهم نیست که این روند چه قدر دردناک بود.
4 - من موهبت داشتن همراهی را یافتم که مرا دوست داشته باشد و عزیز بدارد و خودش هم دوست داشتنی باشد.
5 - فهمیدم که همسرم می تواند بهترین دوستم باشد.
6 - یاد گرفتم که چگونه یک آشپزخانه را شاهانه اداره کنم و برای خودم غذا بپزم.
7 - در زمینه مسایل جنسی تجارب ارزشمندی با شریک زندگی خود داشتم.
8 - عشق به هنر را در خود پرورش دادم.
9 - یاد گرفتم که مرتب و منظم باشم.
10 - من ارتباط خوبی با یک خانواده سرزنده و شاد پیدا کردم و برای اولین بار موهبت داشتن خواهر و خواهرزاده هایی را که عاشقشان بودم، احساس کردم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
حق انتخاب، به ما آزادی می بخشد، حق انتخاب، به ما توانایی اعجازآوری می دهد تا به جای پذیرش موارد تحمیلی، آن گونه که مشتاق و آرزومندیم زندگی کنیم. زندگی به روشی که خودمان می توانیم انتخاب کنیم و این که در نهایت چه احساسی نسبت به هر فرد، حادثه یا موقعیتی داشته باشیم، معجزه آفرین خواهد بود.

هنگامی که ما اختیار انتخاب های خود را در دست بگیریم، در سطح شگفت انگیزی از انسان بودن، زندگی خواهیم کرد. انتخاب، این توانایی را به ما می دهد تا لذت استقلال را تجربه کنیم و از این که انسانی دوست داشتنی هستیم، شکر گزار باشیم. تا زمانی که قربانی رفتار دیگران هستیم، هیچ حق انتخابی نداریم و همچنان زیر چتر گفت و گوهای درونی خود زندگی می کنیم. این گفت و گوهای درونی می تواند سخنانی این چنینی را در بر بگیرد :

● کاش همه چیز جور دیگری بود!
● کاش او با من به گونه دیگری رفتار می کرد؟
● کاش وکیل ها بهتر راهنمایی ام کرده بودند؟
● اگر قاضی دیگری بود، همه چیز درست می شد؟
● اگر جوانتر بودم، این کار را می کردم!

احساس قربانی بودن نمی گذارد که ما هدایا و موهبت های خود را تجربه کنیم. اگر درس هایی را که در زندگی به ما ارائه می شود فرانگیریم، اشتباهات خود را تکرار خواهیم کرد.

اجازه بدهید که بر این عبارات تأکید کنم: اگر درس هایی را که در زندگی به ما ارائه می شود فرانگیریم، اشتباهات خود را تکرار خواهیم کرد
رولو می تحت تأثیر یک لحظه روشن بینی جنین گفته است: «حماقت است که انسان کاری را بارها و بارها انجام دهد و توقع داشته باشد نتایج مختلف بگیرد». تا آن زمان که از گذشته خود درس نگیریم، همچنان دیوانه وار در دایره تکرار می چرخیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
زندگی همراه با شکرگزاری


در حینی که بزرگ می شدم، هیچگاه قلبم مفهوم سپاس را نمی شناخت. من خود را مستحق آنچه که داشتم، می دانستم و همیشه بیشتر و بیشتر می طلبیدم. نارضایتی، تمامی فضای زندگی مرا فراگرفته بود. به نظر من اندام بدشکلی داشتم، پدر و مادر و خواهر و برادرهای خوبی نداشتم، به مدرسه بدی می رفتم و در منطقه بد کشور زندگی می کردم.

نامردم همیشه کفش های زشتی می پوشید، بوی بدی می داد و شغل بدی داشت. احساس می کردم که خداوند و هستی باید پیش از این به من عطا می کردند. مهم نبود که چه موهبتی دریافت می کنم، همیشه هر چه که دریافت می کردم کم تر از توقع من بود و باور داشتم که لایق چیزهای بهتری هستم.

صادقانه بگویم، بیشتر مشکلات من ناشی از آن بود که از آنچه داشتم سپاسگزار نبودم. نارضایتی من گفت و گوهای منفی درون سرم را تغذیه می کرد. هرگز متوجه نبودم که با تغییر رفتار خود می توانم زندگی ام را تغییر دهم ناراحتی هایم ریشه در نارضایتی من دارند و ناخشنودی ام از این باور که درخور مواهب بهتری هستم، سرچشمه می گیرد. این وضعیت نادرست مرا به جست و جو و یافتن نیمه تاریک وجودم کشاند.

بسیاری از نتیجه گیری هایمان در باره زندگی، ما را در وضعیتی که به آن برچسب زده ایم زندانی می کند. هنگامی که زندگی را از دریچه مستحق بودن می بینیم، نمی توانیم هدایای خود را دریافت کنیم. اگر فقط آنچه را که از ما گرفته شده است یا آنچه را که نداریم ببینیم، گرفتار حقارت منیت خود می شویم. منیت ما احساس می کند که در همین لحظه سزاوار هر چه می خواهد، می باشد.

ناسپاسی به عنوان همراه همیشگی منیت، از طریق انباشتن فکر و ذهن ما با خشم و زیادہ طلبی، احساس ثبات و توانایی را در وجودمان ویران می کند. ناسپاسی، دیدگان ما را به روی معجزات هر روزه زندگی می بندد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شکر و سپاس، هدایای یک قلب گشوده و پذیرا هستند. شکرگزاری حالتی مقدس از وجود است که از این حکمت و فهم عمیق سرچشمه می گیرد که همه چیز همان گونه است که باید باشد.

احساس قدرشناسی، هنگامی در شما پدید می آید که به جای نگریستن به کمبودها و نارسایی ها به مواهب و داشته های خود بنگرید. شکر و سپاس، ابزار زایش خود به خودی عشق است که شما می توانید هر روز آن را به خودتان هدیه کنید. وقتی زندگی معنوی را برمی گزینید به این مرحله از ادراک می رسید که هر آنچه دریافت می کنید، موهبت به شمار می آید. اگر نعمت هایی را که به شما ارزانی شده است نبینید، موقعیت شناخت خداوند را از دست می دهید.

یک روز کسی به من گوشزد کرد، تا زمانی که شکرگزار نباشم، در نهایت باز هم قربانی یک زندگی ناقص و نادرست خواهم بود. این گفته خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد و در اعماق وجودم نفوذ کرد، زیرا از زندگی بی معنا و توأم با بی تفاوتی هراسان هستم.

آشکار شدن این نکته مرا وادار کرد که دیدگاه خود را نسبت به زندگی عوض کنم. دریافتم که شکر و سپاس، یک انتخاب و حالتی ست که از تمرین و تکرار به دست می آید. من هر چه بیشتر به تمرین این حالت پرداختم، رسیدن به آن برایم آسان تر شد. با گذشت زمان به جای آن که از دیدگاه شکرگزاری به زندگی بنگرم، این حالت برای من به یک واقعیت طبیعی مبدل شد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
انتخاب مسیر برتر


زندگی، اغلب دشوار است و آن بستری از گل های رز که بیشتر ما توقع داریم، نیست. هر رویداد، هر درس و هر بن بستی به این دلیل پدید آمده است که ما را به مرحله بالاتری از آگاهی برساند تا به خود معنوی مان نزدیک تر شویم.

ما با این توهم پرورش یافته و بزرگ شده ایم که زندگی باید به همان شکلی که ما می خواهیم، تغییر کند و باور داریم که باید تمامی رؤیاهایمان به واقعیت تبدیل شوند. ما با این رؤیاها زندگی می کنیم که آن شخص یا کار و یا قرارداد مالی، زندگی مان را بهتر خواهد کرد.

معمولا همسرانمان بره های قربانی شده ما هستند و هر کاری که بکنند نمی توانند در روابط زندگی مشترک برنده باشند. بیشتر ما در پی این هستیم که نیازهای جسمانی، عاطفی، مادی و معنوی ما از طریق همسرمان که او را فردی خاص می پنداریم، برآورده شود. اغلب انجام این وظیفه برای شریک زندگی مان غیر ممکن است که چنین مسؤولیت عظیمی را بپذیرد و ما را خوشحال و خشنود کند. صرف نظر از آن که چند بار در عشق سرخورده باشیم، همواره به دنبال کسی هستیم که منجی ما باشد و تمامی انتظارات و توقعاتمان را برآورده کند.

هر زمان که دیگربار رؤیاهای ما در برکه نومیدی شسته می شود دلسوخته، آزرده و خشمگین می گردیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
کسی باید بهای این دروغ وحشتناک را که به خودمان گفته ایم، بپردازد. وقتی همسران ما نمی توانند توقعات مان را برآورده کنند و را*ب*طه ما به جدایی می انجامد، مسلم است که همه تقصیرها به گردن آنهاست. بعضی از ما از پذیرش این نکته که دیوار توقعاتمان ما را از دیدن آرزوهای والايمان باز می دارد، خودداری می کنیم.

آگاهی از انتخاب های دیگری که می تواند برای ما وجود داشته باشد موهبتی فوق العاده است، اما باید بهایی برای آن پرداخت. هر اندازه که آگاهی ما بیشتر باشد، به همان نسبت دروغ گفتن به خود دشوارتر می شود. هنگامی که صاحب عقل و خرد خود نباشیم، نیروی ما متوجه تنها جایی که می شناسد می شود و در واقع به سوی خودمان باز می گردد.

اگر ما نتوانیم از آگاهی و دانشی که از بینش جديد ما بر می خیزد، در جهت انتخاب راه در اختیار گرفتن زندگی خود استفاده کنیم، این آگاهی به زیانمان تمام می شود و ما را به اعماق تاریک وجودمان می راند.
اگر ما مسؤولیت خود را در مورد واقعیت کنونی انکار کنیم و بر این موضع اصرار بورزیم، هر چه بیشتر در این انکار غرق می شویم و به توجیه و دلیل تراشی می پردازیم.

زمانی که نمی خواهید تسلیم موقعیت و شرایط خود شوید، باید داستان دروغین عظیمی برای متقاعد کردن خود و اطرافیانتان بسازید تا توضیح دهید که چرا از غلبه بر مشکلاتتان ناتوان هستید. پس ناخودآگاه به سوی ایجاد درد و رنج بیشتری کشانده می شوید تا اثبات کنید که شرایط شما سخت و از اختیارتان خارج است. شما دلایل توجیه کننده ای می سازید که چرا به نبردتان ادامه می دهید و همیشه این گونه به نظر می رسد که حق با شماست و دشمنتان اشتباه می کند.

حتی ممکن است به خود بگویید که باید برای حفاظت از خودتان بجنگید. شاید وکیل یا درمانگری داشته باشید که آتش این جدال را تیزتر کند یا در بهترین حالت ممکن است بگویید این سرنوشت و کارمای شماست. شاید بگویید این وظیفه اخلاقی شماست که به مخالفان خود درس بدهید، اما شاید بهتر باشد به جای این که شما به دیگران درس بدهید، درس هایی را که امروز، زندگی به شما می دهد فرا بگیرید.
 
بالا