به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
سوزی نمی توانست حرفی بزند یا حرکتی بکند. آن زن به حرف های عشقش شریک زندگی اش و پدر فرزندانش گوش می داد و این که چگونه او به زودی این خانه را با زن دیگری ترک خواهد کرد، فکر می کرد، راجر در حالی که سرش پایین بود، به آرامی زیر ل*ب گفت که آن زن حامله است. راجر به سوزی اطمینان داد که هرگز چنین قصدی نداشته است و گفت که او نباید در مورد چیزی نگران باشد، زیرا از سوزی و بچه ها مواظبت خواهند کرد.

سال بعد سوزی هنوز برای بهبود یافتن از آنچه خود بد ترین ضربه زندگی اش می نامید، دست و پنجه نرم می کرد. او بعد از این که راجر آنها را ترک و درخواست طلاق کرد، برای به دست آوردن دارایی های مشترکشان به تلاش پرداخت.

راجر قولی را که برای حمایت از سوزی و بچه ها داد، فراموش کرده بود و حالا این دادگاه بود که او را به پرداخت مقداری پول برای هزینه بچه ها و سوزی مجبور می کرد. سرانجام پس از یک سال اشک ریختن و خشم، سوزی دریافت که باید درد و رنج خود را رها کند. نه تنها این موضوع بر او اثر گذاشت، بلکه بچه ها از سرکشی های عاطفی و مسایل انضباطی پیامد آن در مدرسه رنج می بردند.

آن زن مجبور شد کتاب های فراوانی بخواند، نوار گوش کند، به کلیسا برود و با همه توان خود دعا کند، اما به نظر می رسید که هیچ کدام از اینها کمکی به او نمی کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
هنگامی که به دیدار من آمد، در انتظار یک معجزه بود و معجزه ای که سوزی به آن نیاز داشت، بهبود و پیشرفت بود. او نمی توانست گذشته را تغییر دهد، زیرا شوهرش هرگز بازنمی گشت و امنیتی که او در آرزویش به سر می برد، از میان رفته بود. وقتی سوزی آمادگی لازم را پیدا کرد، از او خواستم تا از طرف شوهرش نامه ای به خودش بنویسد.

او باید چند دقیقه ای خودش را به جای راجر می گذاشت. از سوزی پرسیدم که راجر در مورد ازدواج با او چه احساسی داشت و سوزی نامه زیر را نوشت:

سوزی عزیز من از اولین لحظه ای که تو را دیدم، عاشقت شدم. صرف نظر از آنچه پیش آمده است، اصلا نمی خواستم ازدواج ما به اینجا ختم شود. من غرق پول درآوردن شده بودم و تو هم از مادر بودن خود به طور کامل خشنود بودی و هیچ وقتی برای ایجاد را*ب*طه ما باقی نمی ماند.

به نظر می رسید که علاقه ات را به برقراری را*ب*طه زناشویی از دست داده ای و همیشه بچه ها ارجح هستند. وقتی جسیکا وارد زندگی ام شد، کنترل خود را از دست دادم و من با زنی رو به رو شدم که به من و شغلم علاقه مند بود. متأسفم، من فقط نیروی آن را نداشتم که این جریان را متوقف کنم. لطفا مرا ببخش!

راجر

سوزی با نوشتن این نامه دریافت که بعد از تولد اولین فرزندش چه قدر میل خود را از دست داده بود و تا چه اندازه برای نیازهای راجر کم وقت می گذاشت، چرا که همیشه نیازهای بچه ها در درجه اول اهمیت قرار داشتند. او فهمید پیش از آن که این شکاف ایجاد شود، در واقع چه قدر کم به راجر علاقه داشت. نگریستن به زندگی مشترکشان از دید راجر، درک روشنی به سوزی بخشید.

اکنون او می توانست از این اطلاعات جدید برای سرزنش و سرکوب خود استفاده کند یا این که زندگی اش را دگرگون سازد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تجربه قرار گرفتن در جایگاه دیگران


تا این لحظه، سوزی این باور را برگزیده بود که قربانی شده و احساس می کرد که زشت، بد و بی مصرف است. او به این موضوع که راجر زنی موفق در زمینه شغلی و جالب توجه از نظر ظاهری را انتخاب کرده است، حسادت می کرد سوزی در درد و رنج خود غرق شده بود و باید خودش را به جای دیگران می گذاشت تا از این درد نجات یابد. چنین تجربه ای ما را به زندگی دیگران دعوت می کند. این تجربه ای ست که فقط اگر شهامت داشته باشید از محدوده دیدگاه منیت خود به بیرون گام بگذارید و وارد تجربه شخص دیگری شوید، به دست می آید.

هدف نهایی از زندگی معنوی این است که شما را فراتر از منیت و دنیای کوچکتان ببرد و به حضور و آرامش وجود الهی تان برساند.
در کشاکش چنین نبردکینه جویانه ای جیمز فقط می توانست جنبه های زشت تتفرانگیز و کینه توز سندی را ببیند. طی چهار سالی که از جدایی آنها می گذشت، او احساس می کرد که قربانی خلق و خوی انتقام جوی همسر سابق خود شده است. سندی حتی این تهمت ناشایست را به شوهر سابق خود زده بود که با دختر دوازده ساله شان بدرفتاری می کند.

این تهمت تکان دهنده از سوی زنی که زمانی به او عشق می ورزید، موجب شد تا جیمز دردناک ترین احساسی را که تا به حال داشت، تجربه کند. حتی با شنیدن نام سندی، تلفن یک وکیل یا اظهار نظر بی طرفانه ای از سوی بچه ها جیمز آشفته می شد و به سرحد جنون می رسید. او مدارک فراوانی جمع آوری کرده بود تا همه عقاید منفی خود را در باره سندی به اثبات برساند. مسأله اینجا بود که به هیچ رو اهمیتی نداشت که تمامی آن مطالب منفی و زشت واقعیت داشتند یا نه، زیرا به هر حال زندگی آنها در حال فروپاشیدن بود.

نارضایتی جیمز از همسرش بر روابط دوستانه او نیز تأثیر گذاشته بود و در روابط دوستانه اش با بچه ها نیز تداخل ایجاد می کرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
هدف من از کار با جیمز این بود که دست کم جایی برای احساس همدلی با سندی در او بیایم تا به این ترتیب بتواند تجربه دیگران را درک کند. این مرد می دانست که احساسات منفی اش نسبت به سندی فقط آتش خشمی را که میان آن دو بود، شعله ور می کند.

از جیمز خواستم تا نامه ای از سوی همسر سابقش برای خود بنویسد. بعد از مقاوت بسیار،نامه زیر دست آمد:

جیمز عزیز من از ازدواج با تو واقعا احساس امنیت می کردم، زیرا می دانستم نباید نگران چیزی باشم و این تسکین بزرگی برای من بود. تو مرا در انجام وظایف زندگی حمایت می کردی و اکنون من این پشتیبانی را در زندگی از دست داده ام. من برای به دست آوردن بچه ها می جنگم، زیرا در اعماق قلبم احساس می کنم که تو با نفوذی که داری، آنها را از من دور خواهی کرد و من نمی توانم بدون بچه ها زندگی کنم.

آنها تنها کسانی هستند که من به خاطر شان زندگی می کنم. لطفا این مسأله را درک کن و مرا ببخش.

ارادتمند تو سندی
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شگفت انگیز این است که اگر ما فقط مشتاق نگریستن باشیم، همیشه می توانیم از دیدگاه دیگری نگاه کنیم. بعد از انجام این تمرین، ناگهان جیمز درد سندی را حس کرد. با وجود آن که هنوز جیمز نسبت به همسر پیشین خود بسیار خشمناک بود، برای نخستین بار در این چهار سال واقعا خودش را به جای دیگری گذاشت.

نوشتن این نامه قلب او را به روی سندی گشود و توانست با چشمان جدیدی به موقعیت خودشان بنگرد؛ چشمانی که هم دنیای او وهم دنیای همسر سابقش را می دید.
وقتی ما دیدمان را گسترش می دهیم، تفاسیر جدیدی برای تجارب خود انتخاب می کنیم و با دیدن دنیا از چشم دیگران، در روند دشوار پذیرش مسؤولیت کامل زندگی مان از حمایت برخوردار می شویم. تفسیر های نوین، در کشف معانی پنهان در ورای رویداد های ناخوشایند و تکان دهنده به ما کمک می کنند.

ما می توانیم رویدادهای منفی را دوباره به گونه ای تفسیر کنیم تا یاریمان دهند که به پیش برویم. هنگامی که در زندگی در حالی قدم بر می داریم که بار سنگین گذشته ناخواسته خود را حمل می کنیم که پر از خاطرات دردناک و عواطف ابراز نشده است، بر زمین خواهیم خورد. این وضعیت مانند آن است که ابر سنگینی همواره بر فراز سرمان پرسه می زند و ما مدام منتظر بروز مشکل بعدی هستیم.

در این شرایط شک ها و اوهام ما نیروی بیشتری می گیرند و تمایل به جدی بودن در دنیایمان راه می یابد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
انتخاب تصمیمات آگاهانه


تغییر دیدگاهتان به شما اجازه می دهد تا از جایگاهی نو قدرتمند بودن یا نبودن را انتخاب کنید. تصمیمات شما در لحظه اکنون بر بقیه زندگی تان تأثیر می گذارد. به جز مواردی که تفسیر خود را از رویدادها آگاهانه انتخاب می نمایید ممکن است در موارد دیگر از ترس آن که دوباره آسیب نبینید برخی راه ها را به روی خود سد کنید. باید بدانید که حق دارید انتخاب کنید که چه نگرشی به طلاقتان، همسرتان و خودتان داشته باشید.

می توانید انتخاب کنید که همسر پیشین خود را به عنوان دشمن یا یک همراه ببینید. طلاق، این فرصت را به شما می دهد که تفسیرهای خود را بیازمایید و دریافت های جدیدی در انطباق با تجربیاتتان بیافرینید. به این ترتیب قادر خواهید بود در چنین شرایطی به جای کاستن از ظرفیت عشق خود، آن را وسعت ببخشید.
آیا تا به حال با دوستی بیرون رفته اید که فقط بنشیند و از بخت بدش در زندگی بنالد؟ شاید او در باره این که چگونه از همسر یا رییس خود آسیب دیده است، نزد شما شکایت کند.

در باره این شخص چه احساسی دارید؟ آیا تمایل دارید که با او بیرون بروید و از او تقلید کنید یا این که برای او احساس تأسف می نمایید؟ آیا از حضور او کنار خودتان احساس شادی و رضایت می کنید یا غمگین و افسرده می شوید؟ هر کسی در طول زندگی خود دچار رویدادهای ناگواری می شود. این خود رویدادها نیستند که موجب درد و رنج ما می گردند، بلکه تصمیمی که ما در باره هر رخداد می گیریم تعیین کننده است.

دردهای عاطفی بر این اساس موجودیت می یابند که ما چگونه رویدادهای زندگی خود را تعبیر کنیم. اگر با هیجان و ناراحتی کناری بنشینید و غصه بخورید که همسرتان ممکن است شما را بفریبد و سرانجام مجبور می شوید طلاق بگیرید، هنگامی که او چنین کند خوشحال خواهید شد. اما اگر فکر کنید که بقیه عمر خود را با خوشی در یک کانون خانوادگی گرم سپری خواهید کرد، در صورتی که شوهرتان به شما خیانت کند ممکن است دچار درد عاطفی شدیدی شوید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
شدت دردهایتان همیشه به تعداد رویدادهای مشابه و بهبود نیافته گذشته بستگی دارد که می توان آنها را همچون زخم های باز جسم عاطفی شما به شمار آورد. اگر بارها رویدادهای ناگواری برای شما رخ داده است و هرگز این زخم ها را درمان نکرده یا به آفرینش تفسیری نو برایشان نپرداخته اید، آنها باقی خواهند ماند و برآتش درد و رنجتان خواهند افزود.

میزان درد شما بستگی به آن دارد که چنین اتفاقی برای نخستین بار یا به عنوان نمونه پنجمین بار برایتان رخ داده باشد. دکتر پاتریک دورمن بنیانگذار روند باغبانی ذهن می گوید: « وقتی که بار عاطفی فراوانی همراه خود دارید، بر توانایی شما برای تفسیر رویدادها به طریقی که به شما اقتدار و اختیار ببخشد، سایه می افکند.»

چگونگی نگاه به گذشته و تصمیماتی که پیرامون شرایط کنونی خود می گیرید، راه رویارویی شما را با زندگی در حال و آینده تغییر می دهد. درد و رنج هر کسی متفاوت است. شما نمی توانید داستان های طلاق و میزان درد و رنج حاصل از آن را در انسان های مختلف با هم مقایسه کنید. هر کسی ظرفیت متفاوتی برای تحمل تجارب مختلف دارد، زیرا هر کدام از ما با نگاه متفاوتی به زندگی می نگریم. ممکن است دو نفر تجربه دشوار و همسانی را گذرانده باشند و یکی از آنها از این تجربه به عنوان فرصتی برای تقویت منابع درونی خود بهره ببرد، در حالی که دیگری از آن به عنوان بهانه ای برای اعتیاد استفاده کند.

ما همیشه نمی توانیم آنچه را که برایمان روی می دهد انتخاب کنیم، اما می توانیم چگونگی تفسير هر رویداد و به کارگیری آن را برای پیشبرد زندگی خود برگزینیم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
نوآفرینی تفاسیر


رویدادهای زندگی ما مفهوم سرشتی ندارند، این ماییم که به آنها معنی می بخشیم و راوی آنها هستیم. ما تصمیم می گیریم که هر رویدادی را چگونه معنی کنیم و آنها چه تأثیری بر زندگی مان داشته باشد. هر تعبیری که ما انتخاب می کنیم، برای افزایش کیفیت زندگی ما یا کاهش آن به کار می رود.

هر رویداد منفی، چشمان ما را به روی فرصتی برای تغییر راستای زندگی مان در جهت بهتر می گشاید یا ما را به چاه بی انتهای درد و رنج و خود آزاری می فرستد، خودآزاری از زخم هایمان منشأ می گیرد و نشان می دهد که ما پیامدهای عاطفی حل نشده ای را با خود حمل می کنیم که نیاز به بهبود دارند. رفتارهای ویرانگر مان وجود دارند تا به ما یاد آوری کنند که در زندگی مان چیزی نیاز به توجه دارد.

آفریدن تفاسیر مثبت، دیدگاه ما را نسبت به جهان به چالش می خواند و نحوه نگاه ما را به خودمان و دیگران تغییر می دهد.
تمرین مرحله بعد که با جیمز انجام دادیم این بود که به تعابیری بنگرد که را*ب*طه او را با سندی به تحلیل برده بود. ما با این باور اصلی جیمز شروع کردیم که: «من هیچ کاری نمی توانم برای خوشحالی سندی انجام دهم.»

تا زمانی که او با این دید به ماجرا نگاه می کرد، فقط می توانست این جنبه را ببیند که به هیچ رو امکان ندارد سندی خوشحال و راضی شود. او در واقع راه هر امکانی را به روی سندی بسته بود تا دیدگاه خودش دگرگون نشود. من برای جیمز توضیح دادم که تعابير ما مانند یک پالایشگر عمل می کنند و هر چه را که با اعتقادات ما سازگار نیست، کنار می گذارند.

به عنوان نمونه اگر شما همسر خود را شخصی کوته فکر و بی اراده ببینید، در هر برخورد و گفت و گویی با او و هر فکر و باوری در مورد وی از این پالایشگر استفاده می کنید. در تمامی برخوردهایی که با همسر خود دارید با واسطه همین پالایشگر به او گوش می دهید که به شما می گوید، او کوته فکر و بی اراده است. باورهای شما باعث می شود تا شریک زندگی تان را به همین گونه تجربه کنید. تقریبا محال است که همسرتان بتواند به گونه ای دیگر خود را نشان دهد، زیرا پالایشگر شما به طور خودکار هر گونه اطلاعاتی را که برخلاف باورهای شماست بیرون می ریزد.

هر چه که او سعی می کند برخلاف باورهای شما انجام دهد یا بگوید، به سادگی در ذهنتان ثبت نمی شود. این خودداری از ثبت اطلاعات متضاد با باورهایتان به منیت شما اجازه می دهد که اعتبار عقاید درستتان را تأیید کند و بر اساس این برحق بودن، به شما احساس رضایت ببخشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تجارب ما باورهایمان را می سازند و باورهایمان، حقیقت ما را به وجود می آورند. اگر ما بخواهیم حقیقت خود را تغییر دهیم، باید باورهایمان را دگرگون کنیم و این ممکن نیست مگر آن که به گذشته بازگردیم و تجارب خود را تغییر دهیم. این مرحله ای ست که به ما اجازه می دهد روابط و رفتارهای خود را به شکلی فعال و پویا تغییر دهیم و واقعیت آینده خود را اصلاح کنیم. ذهن ما آفریننده قدرتمندی ست و ما آن را با افکار و باورهایی انباشته می کنیم که می تواند موجب موفقیت یا شکستمان شود.

اگر جیمز به باورهای منفی خود در مورد همسر سابقش ادامه می داد، سرانجام این افکار نه تنها را*ب*طه او با سندی را ویران می کرد، بلکه ارتباطش با بچه ها را نیز به نابودی می کشاند.
تنها راهی که من در مورد تفسیر رویدادها یافته ام این است که برای کاهش تأثير تعابیر منفی که نیروی حیات ما را تحلیل می برند، تفسیرهای بنیادینی را که موجب پالایش تجاریمان می شوند، بزرگ کنیم.

جیمز باید این باور خود را که او به هیچ رو نمی تواند سندی را خوشحال کند، از نو تفسیر می کرد. از او خواستم سه تعبیر منفی که حتی بدتر از مورد اول باشند، در باره سندی بگوید. سپس جیمز خواستم تا سه تعبیر مثبت در باره همسر پیشین خود بیافریند. پس از پایان این تمرین، ما می توانستیم تصمیم بگیریم که کدام تعابیر او را خشمگین، آزرده و نا امید می کند و کدام ها یاری اش می دهد تا احساس قدرت نماید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,195
مدال‌ها
10
سکه
18,687
تفسیرهای منفی جیمز درباره سندی


1 - سندی می خواهد من برایش مانند پدر باشم و زندگی خود را صرف مراقبت از او کنم. او می خواهد زندگی مرا تبدیل به جهنم کند.
2 - سندی می خواهد که دست از زندگی خود بکشم و در نیازهای او خفه شوم.
3 - گذشته از همه اینها او ضعف و آسیب پذیری خود را از من پنهان می کند تا به من نشان دهد که همیشه بازنده و نالایق هستم.

تفسیرهای مثبت جیمز درباره سندی

1 - موهبت این باور که من نمی توانم سندی را خوشحال کنم این است که هم اکنون او باید موجبات خوشحالی خود را فراهم کند و این باعث می شود تا من مسؤولیت شادی خودم را بر عهده داشته باشم.

۲- تصميم سندی مبنی بر این که هرگز اجازه نمی دهد او را خوشحال کنم به من انگیزه می دهد تا در سطح بالاتری به آرامش فکری برسم.

٣- ناتوانی من در خوشحال کردن سندی، اراده مرا برای موفقیت بیشتر در این جهان و پیدا کردن سعادت و برکت در مکان های نامنتظره تقویت می کند.
جیمز به همه تفاسیر جدید خود نگریست و دریافت که برخی با تمامی آنها می تواند حقیقت داشته باشد. از این جایگاه مناسب او تصمیم گرفت که دیگر، بار اضافی تعابیر ناتوان کننده و کهنه خود را بر دوش نکشد. از این رو جيمز تعبیر جدید « ناتوانی من در خوشحال کردن سندی، اراده مرا برای موفقیت بیشتر در این جهان و پیدا کردن سعادت و برکت در مکان های نامنتظره تقویت می کند» را انتخاب کرد.
 
بالا